İran dil natiqlər bir neçə nəfər var?

پیوند به مقاله ی اصلی

چنانکه نشان داده شد، گویشوران زبانهای مادی و پارسی باستان و پارثی و غیره همواره خود را “Aryans”(Iran) Sövq. Northwest İran qoluna cari dili ( Nümunə müddəti orta Parsy edir ) Və Southwest (Nümunə müddəti Persian Sasani orta) میباشند و این دو زبان نیز بسیار به هم نزدیک بودند.

اگر به چند گروه دیگر نگاه کنیم شاید پرسش بالا حل شود. چینیان دارای گویشها و زبانهای متفاوت ولی از یک ریشه هستند. زبانهایی مانند کانتونیس- ماندرین-تایوانیس-هویی-وو- ژین-پینگهمه زبانهای چینی هستند(و بسیار با وجود یک ریشه بودن با همدیگر چنان نی‌سانی دارند که گویشور یک زبان چینی زبان دیگر آن را نمیفهد) ولی همگی جزو قوم چینی هستند. در چین قومهای دیگر هم هستند که جزو قوم چینی نیستند مانند مغولها و ایغورها و تاجیکان (Hub) و غیره.

همچنین در رابطه با کشورهای عربی همین نکته بس که عربی مراکش با عربی عراق بسیار تفاوت دارد و قابل فهم نیست. اما زبانهای عربی چون ریشه‌ی مشترک دارند این مردمان نیز عرب شناخته میشوند.

اما در رابطه با ایرانیان، به این سخن ابوریحان بیرونی و مسعودی برمیگردیم:

ابو الحسن مسعودی در التنبیه و الاشراف میینویسد:«پارسیان قومی بودند که قلم‌روشان دیار جبال بود از ماهات و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنیه و اران و بیلقان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر ولایت‌های خراسان و سیستان و کرمان و فارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایت‌ها پیوسته‌است، همهٔ این ولایت‌ها یک مملکت بود، پادشاه‌اش یکی بود و زبان‌اش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی که زبان را بدان می‌نویسند یکی باشد، زبان یکی است وگر چه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبان‌های پارسی.»
Seri bu post oxumaq »

در رابطه با شاخه‌هایی از قوم ایرانی (مانند کاسپیها) و همچنین قومهای پیشا‌ایرانی (مانند ایلامیان)

پیوند به مقاله ی اصلی

خوشبختانه در رابطه با کاسپیان نامهای برخی از سربازان آنها(زیر نظر هخامنشیان) در یک متن آرامی در مصر پیدا شده است و این نامها ریشه‌ی ایرانی داشتند. بنابراین کاسپینها را باید یا قوم ایرانی یا قوم ایرانیده شده (یعنی زبان و فرهنگ ایرانی پذیرفته) دانست.

http://www.iranica.com/articles/caspians-gk

پروفسور رادیگر اشمیت میگوید:

The Caspians have generally been regarded as a pre-Indo-European, that is, a pre-Iranian, people and have even been identified by some scholars with the Kassites (e.g., Herzfeld, loc. cit.). Onomastic evidence bearing on this point has now been discovered in Aramaic papyri from Egypt, in which several Caspians (Aram. kspy) are mentioned as belonging to the garrison there; their names, for example, *Bagazušta (see Grelot, pp. 101ff.), are, at least in part, unequivocally Iranian. The Caspians must therefore be considered either an Iranian people or strongly under Iranian cultural influence. (Caspians in Encyclopedia Iranica-Rudiger Schmitt)
Seri bu post oxumaq »

زبان‌های آریایی مادی امروز با کدام زبان‌ها ارتباط دارند؟

پیوند به نشانی اصلی مقاله Dil material

از زبان مادی حدود ده لغت بیشتر وجود ندارد. دکتر آساطریان در این رابطه مینویسد:

http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/prolegomena-to-study-kurds.pdf

G. Asatrian, Prolegomena to the Study of the Kurds, Iran and the Caucasus, Vol.13, pp.1-58, 2009:

The Central Iranian dialects, and primarily those of the Kashan area in the first place, as well as the Azari dialects(otherwise called Southern Tati) are probably the only Iranian dialects, which can pretend to be the direct offshoots of Median (on the Medians and their language, see D’yakonov 1956; idem 1993; Mayrhofer 1968; Schmitt 1967; also Asatrian 2009) (pg 22)

یعنی تنها شاید زبانهای مرکزی کاشان و زبان تاتی آذربایجان را بتوانه ادامه مادی دانست. و ایشان لفظشایدرا بکار میبرند.

همانطور که گفته شد از زبان مادی تنها حدود ده لغت بجای مانده است. یکی از این لغتها spaka هست که در زبان خوانساری آن

محقق نامدار آلمانی به نام پروفسور مارتین وان برونسن میگوید:
Seri bu post oxumaq »

بلوچ در متون قدیم

پیوند به مقاله ی اصلی Baloch insanlar

واژه‌ی بلوچ هم در واقع به همین معنی است.

It is important to note that the sources do not mention any leaders. It is likely that the Balōč at this period were a series of tribal communities not sharing any feelings of common ethnicity. In fact, the name Balōč (Balūč) appears to have been a name used by the settled (and especially the urban) population for a number of outlaw tribal groups over a very large area. The etymology is unclear, as is that of Kūč (also written as Kūfeč, Kōfč or—arabized—Qof), a name generally taken to refer to a comparable neighboring tribal community in the early Islamic period. The common pairing of Kūč with Balūč in Ferdowsī (see, e.g., Dehḵodā, s.vv.) suggests a kind of rhyming combination or even duplication, such as is common in Persian and historically related languages (cf. tār o mār). The Balōč may have entered the historical record as the settled writers’ generic nomads. Because of the significance of their activities at this period they would gradually have become recognized as the nomads par excellence in this particular part of the Islamic world. It is possible, for example, that Balūč, along with Kūč, were terms applied to particular populations which were beyond the control of settled governments; that these populations came to accept the appellation and to see themselves in the cultural terms of the larger, more organized society that was established in the major agricultural territories; but they remained, then as now, a congeries of tribal communities of various origins. There is also ethnographic evidence to suggest that Balūč, irrespective of its etymology, may be applied to nomadic groups by the settled population as a generic appellation in other parts of eastern and southern Iran.
B. Spooner, Encyclopedia Iranica, “Baluch: Geography, History, Ethnography”
Seri bu post oxumaq »

قوم "کرد" و مفهوم واژه‌ی کرد

پیوند به مقاله ی اصلی مفهوم واژه‌ی کرد و قوم “Mi”

نگارنده با پژوهش‌های گسترده روی این موضوع(و متون تاریخی و قول محققان برجسته) بر این باور است که نام کرد تنها و تنها در معنی اصلی آن یک معنی اجتماعی داشته است و برای ایرانی‌زبانان که یک نوع شیوه‌ی زندگی خاصی داشتند. هرچند چند منبع کهن حتی اقوام غیرایرانی(مانند عرب) را نیز “Mi” دانسته‌اند.

خوانندگان می توانند به ادبیات کلاسیک فارسی نیز رجوع کرد. شاعران و نویسندگان پارسی گوی در قرن های اول اسلام واژهء کُرد را به معنای چوپان و شبان به کار برده اند.

رودکی گوید:

از بخت و کیان خود بگذشتم و پَردَختم / چون کُرد بماندستم تنها من و این باهو (باهو به معنای چوبدستی شبانان).

در اسرار التوحید نیز آمده است: کُرد بود و گوسفند دار. در گویش طبری امروز هنوز واژهء کُرد به همین معنا به کار می رود. عرب های سورستان (عراق و سوریه امروز) کُرد نامیده می شدند.

واژهٔ کرد در دوران تاریخی پس از حمله اعراب به ایران به معنای رمه گردانان و کوچ‌نشینان فلات ایران بزرگ به كار رفته است و هرگز معنی زبانی خاص یا قوم خاص یا فرهنگی خاص را نمی‌دهد. چنانکه امروز هم این واژه هنوز معنی زبانی خاص یا گروهی خاص را نمی‌دهد و در واقع زبان‌هایی وجود دارند که نامشان کردی است. برای نمونه زبانهای سورانی و کرمانجی نه یک گویش از هم بلکه دو زبان متفاوت در حد تفاوت انگلیسی و آلمانی شناخته می‌شوند.
Seri bu post oxumaq »

Xalq “Mi” و مفهوم واژه‌ی کرد

پیوند به مقاله ی اصلی مفهوم واژه‌ی کرد و قوم “Mi”

نگارنده با پژوهش‌های گسترده روی این موضوع(و متون تاریخی و قول محققان برجسته) بر این باور است که نام کرد تنها و تنها در معنی اصلی آن یک معنی اجتماعی داشته است و برای ایرانی‌زبانان که یک نوع شیوه‌ی زندگی خاصی داشتند. هرچند چند منبع کهن حتی اقوام غیرایرانی(مانند عرب) را نیز “Mi” دانسته‌اند.

خوانندگان می توانند به ادبیات کلاسیک فارسی نیز رجوع کرد. شاعران و نویسندگان پارسی گوی در قرن های اول اسلام واژهء کُرد را به معنای چوپان و شبان به کار برده اند.

رودکی گوید:

از بخت و کیان خود بگذشتم و پَردَختم / چون کُرد بماندستم تنها من و این باهو (باهو به معنای چوبدستی شبانان).

در اسرار التوحید نیز آمده است: کُرد بود و گوسفند دار. در گویش طبری امروز هنوز واژهء کُرد به همین معنا به کار می رود. عرب های سورستان (عراق و سوریه امروز) کُرد نامیده می شدند.

واژهٔ کرد در دوران تاریخی پس از حمله اعراب به ایران به معنای رمه گردانان و کوچ‌نشینان فلات ایران بزرگ به كار رفته است و هرگز معنی زبانی خاص یا قوم خاص یا فرهنگی خاص را نمی‌دهد. چنانکه امروز هم این واژه هنوز معنی زبانی خاص یا گروهی خاص را نمی‌دهد و در واقع زبان‌هایی وجود دارند که نامشان کردی است. برای نمونه زبانهای سورانی و کرمانجی نه یک گویش از هم بلکه دو زبان متفاوت در حد تفاوت انگلیسی و آلمانی شناخته می‌شوند.
Seri bu post oxumaq »

قوم "فارس" یا قوم ایرانی

Original Ünvan Xalq “Tarifləri” یا قوم ایرانی

داريوش و خشايار ـ پادشاهان هخامنشي ـ در پاره‌اي از متون بازمانده‌ي خود، خويشتن را «يك آريايي از تبار آريايي» مینامد و در عین حالپارسی فرزند یک پارسی”.

میتوان گفت پس شاخه‌ای به نام پارسیان در دوران هخامنشیان از مردمان آریایی وجود داشته است. در رابطه با معنی واژه‌ی پارسی میخوانیم:

Jan Tavernier, “Iranica in the Achamenid Period (c.a. 550-330 B.C.); lexicon of old Iranian proper names and loanwords, attested in non-Iranian texts. Volume 158 of Orientalia Lovaniensia Analecta. Peeters Publisher, 2007. Pg 28:

{It should not be amazing that several proposals concerning the etymology of Parsa have been put forward. In Hoffman’s eye (1940: 142) the name is related to Old Indian Parsu-, the name of warrior tribe. Eilers (1954: 188: also Harmatta 1971c: 221-222) he uses Assyrian Parsua to prove Parsa — evolved from *Parsva-. Again Eilers (1987:49) finds another Old Indian word to explain Parsa. This time it is “Parsu”-, “rib, sickle”. More recently Skalmowski (1995:311) pointed out that Pars(u)a is the equivalent of Old Indian parsva, “the region of the ribs, immediate neighborhood”}

Diakonoff, I.M. (1985), “Media I: The Medes and their Neighbours”, in Gershevitch, Ilya, Cambridge History of Iran, 2, Cambridge University Press, pg 62:

According to E. Grantovsky, the meaning of the term is “side”, “rib” and as an etymology, “those with strong ribs”.

And the eminent Iranologist George Morgenstriene has shown that Parsa, Pahlu, Pashtu, Parthia and etc. are all cognates of the same word.

See: Morgenstriene, George 1973: ‘Pashto’, ‘Pathan’ and the treatment of R + sibilant in Pashto,in: Indo-Dardica, Wiesbaden: Reichert, 168-174.
Seri bu post oxumaq »

Xalq “Tarifləri” یا قوم ایرانی

Original Ünvan Xalq “Tarifləri” یا قوم ایرانی

داريوش و خشايار ـ پادشاهان هخامنشي ـ در پاره‌اي از متون بازمانده‌ي خود، خويشتن را «يك آريايي از تبار آريايي» مینامد و در عین حالپارسی فرزند یک پارسی”.

میتوان گفت پس شاخه‌ای به نام پارسیان در دوران هخامنشیان از مردمان آریایی وجود داشته است. در رابطه با معنی واژه‌ی پارسی میخوانیم:

Jan Tavernier, “Iranica in the Achamenid Period (c.a. 550-330 B.C.); lexicon of old Iranian proper names and loanwords, attested in non-Iranian texts. Volume 158 of Orientalia Lovaniensia Analecta. Peeters Publisher, 2007. Pg 28:

{It should not be amazing that several proposals concerning the etymology of Parsa have been put forward. In Hoffman’s eye (1940: 142) the name is related to Old Indian Parsu-, the name of warrior tribe. Eilers (1954: 188: also Harmatta 1971c: 221-222) he uses Assyrian Parsua to prove Parsa — evolved from *Parsva-. Again Eilers (1987:49) finds another Old Indian word to explain Parsa. This time it is “Parsu”-, “rib, sickle”. More recently Skalmowski (1995:311) pointed out that Pars(u)a is the equivalent of Old Indian parsva, “the region of the ribs, immediate neighborhood”}

Diakonoff, I.M. (1985), “Media I: The Medes and their Neighbours”, in Gershevitch, Ilya, Cambridge History of Iran, 2, Cambridge University Press, pg 62:

According to E. Grantovsky, the meaning of the term is “side”, “rib” and as an etymology, “those with strong ribs”.

And the eminent Iranologist George Morgenstriene has shown that Parsa, Pahlu, Pashtu, Parthia and etc. are all cognates of the same word.

See: Morgenstriene, George 1973: ‘Pashto’, ‘Pathan’ and the treatment of R + sibilant in Pashto,in: Indo-Dardica, Wiesbaden: Reichert, 168-174.
Seri bu post oxumaq »

İran xalqı

نشانی مقاله ی اصلی: İran xalqı

Alimlər əmindirlər ki, bir qrup İran dilləri adlanır(Aryans) Dari o cümlədən (Broadband, həqiqətən, biz görəcəksiniz kimi Iranian Persian İslam dövründə bədxərclik deməkdir ki, qapı bir növü deyil, müəyyən bir qrup) və Laki, Lari, Lari, Gilki, Talşi, Sorani, Bəxtiyari, Kürd, Zazai, Kalhari, Bəluçi, Hurami, Cafi və mərkəzi dillər (خوانساری و گلپایگانی و انارکی و سیوندی غیره) Hamısı İran ailəsinin dillərindəndir. دوره‌ی میانه این زبانها همان پارثی و پهلوی ساسانی و سکایی و سغدی و خوارزمی میباشد و از دوره‌ی باستان ما مادی و سکایی باستان و پارسی باستان و اوستا را داریم.

برای نمونه بنگرید به:

Rüdiger Schmitt (Hg.): Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden (Reichert 1989)

G. Windfuhr, The iranian Languages, Routledge, 2009

http://www.iranica.com/articles/iran-vi-iranian-languages-and-scripts

نقشه زیر تا حدی این موضوع را روشن میکند:

İran xalqı

البته زبانهای دیگری ایرانی مانند لری/لکی/تالشی/گیلکی/طبری/دیلمی/هورامی/زازایی .. و غیره در این نقشه نیامده است(Çünki xəritə yalnız nümunələri göstərir və bütün bu dialektləri/dilləri deyil). Tarixi nöqteyi-nəzərdən bu qruplar həmişə ortaq bir torpaqda yaşamış və hamısı eyni soy/irq/dil mənşəlidir..
Seri bu post oxumaq »

Aryans

نشانی مقاله ی اصلی Aryan

Darius Kiyani

الف) Avestan dilində “Ariya” sözü “İriya / Airya", həmçinin farsca "Aryeh / Ariya” və sanskrit dili “Ariya / Bu Aryadır. Bu ad-söz “nəcib, şərəfli, azad və dost” deməkdir. [Fry, s 2 ; Froshi, səh 11 ; İsmailpur, səh 79].
قوم «آريايي» يا به تعبيري ديگر «هندوايراني» شاخه‌ي شرقي قوم بزرگي‌ست به نام «هندواروپايي» كه در هزاره‌ي سوم پ.م. از سرزمين‌هاي واقع در دشت‌هاي جنوب روسيه، نواحي شرقي و فرودست رود Dniepr ، شمال قفقاز و غرب اورال برخاستند و به تدريج بخش‌هاي گسترده‌اي از اروپا و آسيا را به دست آوردند [گيرشمن، ص 9 Və 4 ـ 52 ؛ دوشن‌گيمن (1375) , səh 21 ؛ بهار (1377) , səh 143 ؛ بهار (1376) ، ص6 ـ 385 ؛ بهار (1352) ، ص‌ هفده؛ فروشي، ص پنج؛ اسماعيل‌پور، ص 78].
Seri bu post oxumaq »