بابك خرم‌دين و پان‌ ترك ها

نشانی مقاله : بابك خرم‌دين و پان‌تركيسم

گروهي نا‌آگاه مذبوحانه در پي جعل هويت تركي (يعني نسبت دادن او به زردپوستان آسياي ميانه) براي بابک خرمدين٬ يکي از ستارگان تابناک تاريخ اين سرزمين جاويد (ايران) هستند.

از آن جا كه هيچ سندي از زبان تركي بر سنگ٬ چرم٬ پوست٬ کاغذ٬ و گل حتا پیش از دوران ایلخانیان از آذربايجان وجود ندارد، تجزيه طلبان بيگانه‌پرست چاره‌اي جز روي آوردن به ادعاهاي پريشان و بي‌خردانه براي پنهان و پوشيده ساختن تهي دستي و فقر هويتي خود ندارند، كه يكي از نمونه‌هاي آن، ترك خواندن بابك خرم‌دين است.

1. تبار/نژاد بابك:
در اين باره، به ذكر دو سند بسنده مي‌كنيم.

سند نخست از آن ابن حزم، مورخ عرب‌تبار است
الفصل في الملل والأهواء والنحل، ص ۱۹۹.
«أن الفرس كانوا من سعة الملك وعلو اليد على جميع الأمم وجلالة الخطير في أنفسهم حتى أنهم كانوا يسمون أنفسهم الأحرار والأبناء وكانوا يعدون سائر الناس عبيداً لهم فلما امتحنوا بزوال الدولة عنهم على أيدي العرب وكانت العرب أقل الأمم عند الفرس خطراً تعاظمهم الأمر وتضاعفت لديهم المصيبة وراموا كيد الإسلام بالمحاربة في أوقات شتى ففي كل ذلك يظهر الله سبحانه وتعالى الحق وكان من قائمتهم سنبادة واستاسيس والمقنع وبابك وغيرهم »

برگردان به پارسي:
«پارسيان از نظر وسعت و ممالك و فزوني نيرو بر همه‌ي ملتها برتري داشتند٬ و خود را برترين ذات بشري مي دانستند و خود را آزادگان نام نهاده و اقوام ديگر را بندگان مي‌شمردند. چون دولتشان بر افتاد و عرب كه نزد آنها دون‌پايه‌‌ترين قوم جهان بود بر آنها مستولي گرديد اين امر بر آنها گران آمد و خود به مصيبت تحمل نشدني روبرو يافتند٬ و بر آن شدند كه با راه‌هاي مختلف به جنگ اسلام برخيزند. ولي هربار خدايتعالي حق را نصرت داد. از جمله رهبران آنان (= ايرانيان) سنباد٬ مقنع٬ استادسيس٬ بابك و ديگران بودند».
دنباله ی این نوشته را بخوانید »

ابن سینا و پان ترک ها

 ابوعلی ابن سینا و شاگردش بهمنیار و پاسخی به تحریف پان ترکیستها

نشانی مقاله ابو علی بن سینا

يكي از قربانيان بزرگ پروژه‌ي تمدن‌خواری پان ‌تركيسم، دانشمند برجسته ایرانی ابو علی ابن سینا است.  هر چند تاكنون تاريخ‌بافان پان ‌تركيست نتوانسته‌اند هيچ گونه مدرك و سندي را در اثبات ادعاي خود مبني بر «ترك تبار» بودن این دانشمند به پیش آرند، ولی در مقابل، ایرانی بودن این دانشمند  بزرگ چنان روشن است كه همواره در نزد پژوهشگران بدیهی تلقی شده است.  شادروان دهخدا پاسخ کامل و بسنده در لغتنامه خود به ایرانستیزان داده است که آن را با هم میخوانیم.  اما پیش از خواندن آن، شایسته است که به یکی از شاگردان ابو علی سینا به نام بهمنیار پسر مرزبان اشاره نماییم.  در جمهوری آران قفقاز (مرسوم به جمهوری آذربایجان) بهمنیار که تبار زردشتی دارد را بدون هیچ مدرک و دلیلی ترک و ترک تبار میپندارند و به دروغ او را ترک معرفی میکنند.  در حالیکه در زمان بهمنیار نه آران قفقاز و نه استان آذربایجان ایران ترکزبان بوده است (و لازم به ذکر است که مردمان آذربایجان ایرانی تبار و زردشتی تبار هستند و تنها زبانشان از آغاز سلجوقیان تا اواخر صفویان به تدریج به ترکی تبدیل شد) و همچنین جد و آباء بهمیار پسر مرزبان همه یک سره زردشتی و ایرانی بودند.  همانگونه که یکی از کتابهای بهمنیار که به دائی خود ابومنصور پسر بهرام پسر خورشید پسر یزدیار مجوسی تقدیم نموده، آشکارا تبار این خانواده ایرانی و زردشتی را نمایان میسازد.

درباره بهمنیار و تبار زردشتی(و بنابراین غیراغوز و غیرترک وی)  و ایرانی بودن وی مدخل لغتنامه دهخدا بسنده است.

دنباله ی این نوشته را بخوانید »

زبان سومری و پان ترکیسم

نشانی مقاله: زبان سومری و پان ترکیسم

دریافت به صورت فایل متنی  پان ترکیسم و سومری ها

پان تركیست ها از دوران حكومت آتا ترك كوشیده اند كه ده ها تمدن غیر ترك را به سود خود، ترك قلمداد كنند. به گفته ولادیمیر مینورسكی خاورشناس معروف: «هر جا كه پرسش حل نشده ای در زمینه فرهنگ قوم های شرق باستان پدید آید ترکان بی درنگ دست خود را همان جا دراز می کنند».

Pan Turkism, par minorsky dans ensycolpdie de islam, Livraison N. P. 924 Akopov

یكی از این تمدن های درخشان و كهن كه دچار بازی سیاسی پان ترك ها گردیده، تمدن سومری است. صد سال پیش كه دانش سومرشناسی در آغاز راه خود بود ، اشخاص مختلف نظریه های متفاوتی را درباره زبان سومریان ارائه كرده بودند. صد سال پیش، برخی نویسندگان زبان آن ها را افریقایی شمردند و بعضی زبان آنان را دراویدی و شماری دیگر حتا زبان آن ها را زبانهی قفازیو هندو اروپایی یا آلتایی یا اورالی پنداشتند. مثلا كلوگ (سومرشناس) معتقد است كه زبان سومری را نمی توان از نظر ساختاری با خانواده زبان های فینوایغوری مقایسه كرد، بل كه این زبان با زبان های حامی و بسیاری از زبان های سودانی قابل مقایسه است(بنگرید به نوشتار (1) در کتابنامه). همچنین مین هاف (1915-1914) برای نخستین بار شباهت های زبان سومری و برخی زبان های آفریقایی (بانتو و حامی) را تشخیص داد(بنگرید به نوشتار (1) در کتابنامه). امروزه پان تركیست ها برای اثبات تركی بودن زبان سومری، از صد سال پیش تاكنون، تنها نام یك دانشمند را به میان می آورند. این دانشمند، شخصی آلمانی به نام هومل بود. از زمانی كه هومل ادعای تعلق زبان سومری را به خانواده​ی امروز مفقود شده​ی تورانی (که بخشی از آن را خانواده​ی امروز مفقود شده​ی اورال-آلتایی که دو خانواده​ی مستقل از هم دانسته میشوند) مطرح كرد، صد و ده سال می گذرد. در زمان هومل، تنها خود وی بود كه در میان همه دیگر سومر شناسان به این ادعا اعتقاد داشت. مثلا دانشمند بزرگ آن زمان، موریس جاستروی كوچك ( Morris Jastrow JR) كه استاد دانشگاه پنسیولونیای آمریكا (Pennsylvania) در سال 1906 بود، در باره ادعای هومل می نویسد:

«نظر هومل را در این مورد مانند بسیاری از مسائل دیگر تنها یك دانشمند قبول كرده است، آن دانشمند خود هومل می باشد! فهرست واژگان سومری، با مترادف های تصور شده تركی شان، كه او ترتیب می دهد، اعتماد و اطمینانی را به روش وی، القا نمی كند» (2)(برای پان ترکیستهایی که به ترجمه​ی ما اعتقاد ندارند، برای اصل انگلیسی مطلب ، بنگرید به کتابنامه پایین سند دوم، برگ دوم.)

امروزه حتا یك سومری شناس وجود ندارد كه زبان سومری را زبانی تك خانواده ای نداند و پان ترکیستها نمیتوانند یک سومرشناس با شهرهء جهانی را معرفی کنند که همنظر آنها باشند. ناچار پان ترکیستها به تئوریهای توطئه میپردازند و میگویند دانشگاه​های مستقل و بزرگ غرب، بر ضد آنها توطئه چیده​​اند.
دنباله ی این نوشته را بخوانید »

نوروز و پان‌ترکیستها

نشانی مقاله

به تازگی پانترکیستها سعی میکنند که ریشه‌ی ایرانی(آریایی/پارسی) جشن نوروز را کتمان کنند و حتی آن را به فرهنگ ترکان انتساب کنند.  هرچند هیچ شبهه وجود ندارد که جشن نوروز متعلق به همه‌ی بشر است و آرزوی همه‌ی ایرانیان اینست که روزی همه‌ی بشر آن را نیز جشن بگیرند اما جعل و تحریف تاریخ پان‌ترکیستان نباید بی‌پاسخ بماند.  جالب است که تا چندین سال پیش ( این مقاله فعلی در سال 2010 نوشته شده است) در ترکیه نوروز نه تنها ممنوع بود بلکه کردهای (ایرانیان) ایرانی‌تبار ترکیه که این جشن را میگرفتند با نیرو‌های نظامی کشور ترکیه روبرو میشدند.

یکی از کودکانه بهانه‌ی پان‌ترکیستها اینست که:

” در دستور زبان فارسى صفت بعد از اسم ميايد، يعنى در زبان فارسى بجاى كلمه نوروز، روزِ نو گفته ميشود (مانند لباسِ نو، خانه نو..)”
دنباله ی این نوشته را بخوانید »

زبان آذری

بخش مربوط به زبان آذری در آذرگشنسپ

نشانی این مقاله

زبان آذری در ایرانیکا

زبان آذری در دانشنامه ی بزرگ اسلامی

نویسنده: داریوش احمدی

«آذري» نام زباني ايراني است كه در آذربايجان و تا پيش از گسترش زبان كنوني تركي، بدان تكلم مي‌شد. سخن گفتن به زبان «آذري» در آذربايجان، طي نخستين سده‌هاي اسلامي، و نيز «ايراني» بودن آن، در منابع متعدد همان دوره، تصريح و تصديق شده است (Yarshater, 1989, p. 238). اينك همه هم‌داستان‌اند و در واقع جاي هيچ گونه ترديد جدي وجود ندارد كه پيش از ورود تركان، مردم آذربايجان و زنجان نيز همانند مردم ساير مناطق ايران، به يكي از زبان‌هاي ايراني گفت‌وگو مي‌كردند (هنينگ، ص 6-315).
هر چند امروزه در سرزمين آذربايجان نه به زبان كهن و ايراني «آذري»، بل كه به زباني از شاخه آلتایی  كه تركيبي از عناصر فارسي و تركي و عربي است سخن گفته مي‌شود، اما انبوهي از اسناد و آثار و شواهد تاريخي و زبان‌شناختي، به موجوديت و اصالت زبان ايراني «آذري» در اين منطقه پيش از رواج و چيرگي زبان «تركي» كنوني، تصريح دارند:
كهن‌ترين منبعي كه از زبان «آذري» به عنوان يكي از زبان‌هاي «ايراني» ياد كرده، «ابن مقفع» (كشته شده در: 142ق) است كه گفته‌ي وي در كتاب «فهرست» ابن نديم (ص 22) نقل شده است. به گفته‌ي ابن مقفع، زبان آذربايجان، «پهلوي» (الفهلوية) بوده كه منسوب است به پله (فهله)، يعني سرزميني كه شامل ري و اصفهان و همدان و ماه‌نهاوند و آذربايجان بوده است. همين گفته را «حمزه‌ي اصفهاني» (منقول در: ياقوت حموي، ج3، ص925) و خوارزمي (ص 112) نيز نقل كرده‌اند. پس از وي، «مسعودي» مورخ اوايل سده‌ي چهارم ق. در كتاب خود (ص 8-67) پس از ذكر نام بلاد ايران (مانند: آذربايجان، ري، طبرستان، گرگان، هرات، مرو، سيستان، كرمان، فارس، اهواز و…) مي‌گويد كه: «همه‌ي اين بلاد، كشوري واحد بودند و پادشاه و زباني واحد داشتند جز اين كه در برخي واژگان تفاوت‌هاي داشتند … مانند پهلوي و دري و آذري و ديگر زبان‌هاي فارسي».
دنباله ی این نوشته را بخوانید »

ابوریحان بیرونی و پان ترکیسم

يكي از قربانيان بزرگ پروژه‌ي تمدن‌خواری پان ‌تركيسم، دانشمند برجسته ایرانی ابوریحان بیرونی خوارزمی است.  هر چند تاكنون تاريخ‌بافان پان ‌تركيست نتوانسته‌اند هيچ گونه مدرك و سندي را در اثبات ادعاي خود مبني بر «ترك تبار» بودن این دانشمند به پیش آرند، ولی در مقابل، ایرانی بودن این دانشمند  بزرگ چنان روشن است كه همواره در نزد پژوهشگران بدیهی تلقی شده است.

برای ثابت کردن ایرانی بودن ابوریحان بیرونی و غیرترک بودن او به چند نکته زیر بسنده میکنیم:

1) همانطور که همه پژوهشگران در رشته ایرانشناسی و تاریخ میدانند، زبان بومی ساکنین خوارزم در زمان ابوریحان بیرونی، زبان ایرانی-آریایی خوارزمی است که در این پیوند اطلاعات بیشتر درباره‌ی این زبان ایرانی مي‌توانيد دريافت کنيد:

http://www.azargoshnasp.net/languages/Khwarazmi/khwarazmimain.htm

2) ابوريحان بيرونی در کتاب آثار الباقيه خود درباره‌ی مردم زادگاه خودش خوارزم مي‌نويسد:

و أما أهل خوارزم، و إن کانوا غصنا ً من دوحة الفُرس

ترجمه:

و مردم خوارزم٬ آنها شاخه‌ای از درخت استوار پارسيان (ايرانيان) هستند.

بنگرید به بخش مربوطه آثار الاباقیه مندرج در این پیوند (صفحه 56):

http://www.azargoshnasp.net/famous/biruni_khwarazmi/biruniatharmardomkhawarzm.pdf

3)

ابوریحان بیرونی همچنین در آثارالاباقیه ماه‌ها و تقويم‌های ملت گوناگون را بررسی کرده است.  اطلاعات او درباره‌ی ماه‌های ايرانيان(پارسیان و سغديان و خوارزميان) و حتی اعراب و عبريان و یونانیان و رومیان کامل است.  ولی درباره‌ی ترکان و هنديان و حبشيان و چینیان.. مي‌نويسند:

و اما ماهای امم دیگر از هند و چین و تبت و ترک و خزر و حبشه و زنگیان گرچه نامهای برخی از این شهور را میدانم ولیک منتظرم که فرصتی بدست آورم تا بتوانم کاملا بر آن احاطه کنیم زیرا با این طریقه که من پیش گرفتم سزاوار نیست که شک را به یقین مخلوط کنم و مجهول را با معلوم.

(بنگرید به بخش مربوطه آثار الاباقیه مندرج در این پیوند(صفحه 77 بند 65):

http://www.azargoshnasp.net/famous/biruni_khwarazmi/biruniatharmardomkhawarzm.pdf

دنباله ی نوشته

جمعیت و قومیت ها استان همدان

نشانی مقاله

جمعيت استان 1677957 نفر بر اساس آمارگيري سال 75 ثبت شده كه 42 درصد در نقاط شهري و 9/56 درصد در نقاط روستايي و 1/1 درصد بصورت عشايري زندگي مي كنند .

اين استان داراي 8 شهرستان – همدان , ملاير , نهاوند , تويسركان , كبودراهنگ ,اسد آباد, رزن و بهار مي باشد .

پيش بيني هاي انجام شده سال 1379 نشان مي دهد استان داراي 1763664 نفر جمعيت مي باشد كه از جمعيت مذكور 4/51 درصد آن در نقاط شهري و 4/48 درصد در نقاط روستايي ساكن هستند .

اين استان با توجه به موقعيت خاص جغرافيايي و محل تلاقي با استانهاي همجوار گويشها و قوميتهاي مختلفي را در خود جاي داده است از جمله آنها آذري ها , كردها , لرها و لكها مي باشند . اين مساله همچنین باعث شده يكي از استانهايي باشد كه مركز تعامل قوميتهاي مختلف قلمداد شود . هرچند اين اختلافات زباني و يا قومي مي توانست مركز تنشها و تعارضات قومي نيز باشد كه تاكنون چنين امري حادث نشده است .

فارسها در مركز و مراكز شهرستانهاي استان تركها ( آذريها ) در شمال غرب و شرق همدان در مجاورت استانهاي مركزي و زنجان , كردها در غرب و شمال غرب همدان در مجاورت استانهاي كردستان و كرمانشاه و لرها و لكها نيز در جنوب استان همدان، در مجاورت استان لرستان سكونت دارند .
دنباله ی این نوشته را بخوانید »

جمعيت و قوميت ها استان همدان

نشانی مقاله

جمعيت استان 1677957 نفر بر اساس آمارگيري سال 75 ثبت شده كه 42 درصد در نقاط شهري و 9/56 درصد در نقاط روستايي و 1/1 درصد بصورت عشايري زندگي مي كنند .

اين استان داراي 8 شهرستان – همدان , ملاير , نهاوند , تويسركان , كبودراهنگ ,اسد آباد, رزن و بهار مي باشد .

پيش بيني هاي انجام شده سال 1379 نشان مي دهد استان داراي 1763664 نفر جمعيت مي باشد كه از جمعيت مذكور 4/51 درصد آن در نقاط شهري و 4/48 درصد در نقاط روستايي ساكن هستند .

اين استان با توجه به موقعيت خاص جغرافيايي و محل تلاقي با استانهاي همجوار گويشها و قوميتهاي مختلفي را در خود جاي داده است از جمله آنها آذري ها , كردها , لرها و لكها مي باشند . اين مساله همچنین باعث شده يكي از استانهايي باشد كه مركز تعامل قوميتهاي مختلف قلمداد شود . هرچند اين اختلافات زباني و يا قومي مي توانست مركز تنشها و تعارضات قومي نيز باشد كه تاكنون چنين امري حادث نشده است .

فارسها در مركز و مراكز شهرستانهاي استان تركها ( آذريها ) در شمال غرب و شرق همدان در مجاورت استانهاي مركزي و زنجان , كردها در غرب و شمال غرب همدان در مجاورت استانهاي كردستان و كرمانشاه و لرها و لكها نيز در جنوب استان همدان، در مجاورت استان لرستان سكونت دارند .
دنباله ی این نوشته را بخوانید »

رضا براهنی و جعل آمار قومی

رضا براهنی

رضا براهنی و تحریف آمار قومی برای مقاصد سیاسی

 

پان ترکیستان دروغهای بزرگی درباره آمار ایران مینویسند که یک نمونه اش را در این پیوند میبینیم:

http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/moshtaaghaandighalim2.htm

و در اینجا پان ترکیست دیگری دروغ بزرگی به یونسکو چسپانده است:

http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/pasokhbehrazmioz.htm

رضا براهنی نیز در یکی از مقاله های خود مینویسد:

www.shahrvand.com/FA/Default.asp?Content=NW&CD=PL&NID=33

« به رغم آنكه جمعيت آذری های ايران، طبق آمار بين المللی (نگاه كنيد به Ethnologue.com در اينترنت) با 3/37 درصد جمعيت كل كشور، حتی سه درصد از جمعيت فارسی زبانان ايران بيشتر است،»

اما گویا ایشان به اتنولاج تازه سال 2009 نیز نگاهی بکنند آمار آذربایجانیان ایران را یازده ملیون نفر میشمرد:

http://www.ethnologue.com/show_country.asp?name=ir

[azb] 11,200,000 in Iran (Johnstone and Mandryk 2001),

این با وجود آنکه آقای براهنی به اتنولاج نامه نوشتند که آمار جعلی خود را (مال سال 2005) را نگهدارند تا قومگرایان پان​ترکیست بتوانند به مردم ایران دروغ بگویند:

http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/SomeStatisticsOnIranAndPanTurkistManipulation.htm

آقای براهنی مانند بسیاری از پانترکها دست بدامان آمار میشود و در مقاله دیگری مینویسد: «همه قبول دارند از سازمان ملل حتي تا ارتش جمهوري اسلامي ايران ـ طبق آمار خودشان ـ كه زبان فارسي، زبان همه مردم ايران نيست، بلكه زبان يك سوم كل جمعيت ايران است». کسی بجز رضا براهنی نمی داند سازمان ملل در چه سالی و در همکاری با کدام سازمان دولتی ویا غیر دولتی ایران دست به آمارگیری زده است و این آمار در کجا منتشر شده اند؟ همچنین معلوم نیست ارتش جمهوری اسلامی در چه سالی کدام آمار را گرفته و نتیجه آن در کجا درج شده است. اما ایشان بدون ذکر منبع خود، می گوید : «همه قبول دارند»!! تا بحال هم هيچ آمار رسمی از سازمان ملل در ايران انجام نشده است وگرنه ایشان بایست بگویند در چه ماه و کی چنین آمار رسمی انجام گشته است.

دنباله ی نوشته

مولانا ترک است و فقط چند روزی از خاک ایران رد شده!

نشانی این مقاله

مولوی و پان ترکیست ها

پان ترکان و یک رباعی از مولانا

Shams Tabrizi and Jalal al-Din Rumi

پاسخی به مقاله «مولانا ترک است و فقط چند روزی از خاک ایران رد شده»

چند روز پیش به طور تصادفی گذارم به تارکده‌ای افتاد که به مناسبت بزرگداشت سال مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، عارف و شاعر پرآوازه‌ی ایرانی، برپا شده بود. نوشته‌ای در آنجا خواندم به قلم آقایی به نام «سعید نسفی» با این ادعا که “مولانا ترک است و فقط چند روزی از خاک ایران رد شده”. تاریخی در بالا یا پایین نوشته ندیدم بنابراین نمی‌دانم که این نوشته چقدر قدیمی است.

کل ادعای ترک بودن مولانا جلال‌الدین محمد بلخی آن قدر بی‌پایه و مسخره است که مرغ پخته را بر سر سفره به خنده می‌اندازد. اما باید بدین گونه ادعاها پاسخ کافی و مستدل داد تا ناآگاهان باور نکنند.

نشانی نوشته‌ی آقای سعید نسفی چنین است:
http://www.mowlanayear.ir/persian/note/150.html

آقای «دکتر حسنعلی پیشاهنگ» در پاسخ این ادعا مطلبی به همین تارکده فرستاده‌اند با عنوان “چرا پان‌ترکها می‌کوشند مولوی را تورک معرفی کنند؟” به این نشانی:
http://www.mowlanayear.ir/persian/note/261.html

من نیز بر آن شدم که بر اساس شعرهای خود مولانا پاسخی به آقای سعید نسفی بدهم. ایشان از یک سو با استناد به شعر مولانا می‌نویسد:
جناب آقا. شما بجای اینکه اندرز و پند خداوندگار بلخ را بپذیرید، برعلیه آن اقدام کرده‌اید. جضرت مولانا می‌فرماید…
تو برای وصل کردن آمدی ———- نی برای فصل کردن آمدی

اما از سوی دیگر تمام تلاش خود را به کار می‌برد که مولانا را از کیستی (هویت) خودش جدا کرده و بدون ارائه کردن هیچ مدرک محکم و مستدلی او را ترک معرفی کند.
دنباله ی این نوشته را بخوانید »