Nizami və pan-Türk cavab
Bismillah
Yaxşı Android Kzyn Brngzrd (Firdovsi)
……..
İran bütün dünyanın ürək
Spikeri yəhərləyin xəcalətli eyni deyil
(Nizami)
Nizami və Pantrkystha cavab
Original Ünvan Nizami və pan-Türk cavab
Bəzi şərtlər Bu yazıda istifadə edən blog Shhrbraz üçün təşəkkür edir.
Nizami Pantrkan haqqında iddiaları tam və ətraflı cavab dostuna Əli Dvstzadh doktoru əziz məqalə aşağıdakı ünvanda baxdı:
Nizami Gəncəvi fon siyasiləşdirilməsi: SSRİ tərəfindən tarixi İran rəqəm de-Iranization çalışıldı,
http://sites.google.com / site / rakhshesh / articles bağlı-to-İran-tarixi
http://www.archive.org / details / PoliticizationOfTheBackgroundOfNizamiGanjaviAttemptedDe-iranizationOf
http://www.kavehfarrokh.com / articles / pan-turanism
http://azargoshnasp.net / Pasokhbehanirani / NezamiUSSRpoliticization.htm
http://sites.google.com / site / rakhshesh / articles bağlı-to-İran-tarixi
O, tədqiqatçılar arasında baxmayaraq yüz altmış pages İran Nizami yaxşı Pantrkystha bütün iddialarına tam cavab haqqında Bu maddə, İran ola kanıtlanmıştır (Pul çox və sonra Sovet İttifaqının hökuməti ilə indi onun şəxsiyyətini investisiya dəyişdirmək ki, Aran) بدیهی است و تنها آشنایی با تاریخ آن دوران و نگاه کامل به آثار او این موضوع را به خوبی روشن میکند.
Lakin bu kağız, bir mühüm sənəd və yalnız gizli deyil.
Bu gizli uşaqlar çox yaxşı mənbəyidir. Bu mühüm mənbə əlaqədar Shhrbraz blog oxuyun:
Xəstə və Dolap haqqında mühüm tarixi mənbə
Bazar ertəsi 29 / Sentyabr / 1389 – 20 / Sentyabr / 2010
به تازگی دوست عزیز، دکتر علی دوستزاده منبع مهمی دربارهی تاریخ ارمنستان و ارّان و شهر ایرانی گنجه در قفقاز را یافته است و از من خواست که آن را به دیگر دوستان و دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران شناسایی کنم.
Kitabda "Erməni tarixi" (Ermənilərin tarixi) Sonrakı Krakvs Treasure adı (KİRAKOS Ganjakets'i), Yeddinci əsrə aid bir erməni tarixçisi. / On üçüncü. Çox fars şairi Nizami xəzinəsi zamanı yaxın.
کتاب کراکوس ۶۵ فصل دارد که به چند پاره بخش میشود. پارهی نخست (فصل ۱ تا ۱۰) به تاریخ کلیسای ارمنستان از سدهی چهارم تا دوازدهم میلادی میپردازد و بر پایهی سرچشمههای دیگر است که برخی از آنان هنوز وجود دارند. بخش بعدی به تاریخ سیاسی ارمنستان قفقاز و کلیکیه و مدیترانه میپردازد. فصل ۱۰ به تاریخ آلبانیا (در ارمنی: Aghbania یا همان ارّان) میپردازد. از فصل ۱۱ به بعد به رخدادهای مهم تاریخی روزگار خویش به ویژه تازش مغولان میپردازد.
کراکوس در فصل ۳۳ وقتی از رخدادی یاد میکند که در سال ۱۲۴۱ م. / ۶۳۸ ق. / ۶۱۹ خ. بوده مینویسد که من در آن زمان کم و بیش ۴۰ ساله بودم. بنابراین سال زایش او بین ۱۲۰۰ تا ۱۲۱۰ م. است. زمانی که سلطان جلالالدین محمد خوارزمشاه در سال ۱۲۲۵ م. / ۶۲۱ ق. / ۶۰۳ خ. به شهر خورنشات (Xoranashat) در قفقاز حمله کرد کراکوس و استادش یووهانِس واناکان (Yovhannes Vanakan) از آنجا گریختند. سپس یازده سال بعد یعنی در سال ۱۲۳۶ م. / ۶۳۳ ق. / ۶۱۴ خ. مغولان به قفقاز میتازند و کراکوس را به اسیری میبرند. یووهانِس و کراکوس چند ماهی دبیری مغولان را میکنند. در این مدت کراکوس زبان مغولی را میآموزد و در تاریخ خود فهرستی از واژگان مغولی و برابرهای ارمنی آنان را آورده است. تا این که مسیحیان سَربَهای () واناکان را میپردازند و او را آزاد میکنند. در همان شب کراکوس هم از اسیری میگریزد. به نوشتهی تاریخنگار دیگر ارمنی، گریگور اکنرتسی (Grigor Aknerts’i)، کراکوس در سال ۱۲۷۱ یا ۱۲۷۲ م. درگذشت.
این کتاب را آقای رابرت بِدروسیان (Robert Bedrosian، بدروس گونهی ارمنی پتروس یا پیتر است) به زبان انگلیسی برگردانده است و میتوانید تمام متن کتاب را در پایگاه اینترنی آقای بدروسیان بخوانید. رابرت بدروسیان این کتاب را در سال ۱۹۸۶ م. / ۱۳۶۵ خ. در نیویورک به زبان انگلیسی برگردانده است.
کتاب کراکوس گنجهای دربرگیرندهی آگاهیها و اطلاعات بسیار مهمی دربارهی تاریخ ارمنستان و ارتباط آن با ایران در دوران ساسانیان و پس از اسلام نیز هست. از جمله در فصل ۲۱ مینویسد که شهر گنجه به طور انبوهی پر از ایرانیان(پارسیان در ارمنی اصلی و ایرانیان در ترجمهی انگلیسی و پارسیان در ترجمهی روسی) است و اقلیت کوچک مسیحی نیز در آن زندگی میکند. و این یکی از بیشمار مدرکهایی است که دروغهای پانترکان را دربارهی ترک بودن نظامی گنجوی باطل میسازد. باید توجه داشت که کراکوس بین ایرانی و عربی و ترک و مسلمان تفاوت میگذاشته است و وقتی در متن خود ساکنان شهر گنجه را ایرانی میخواند منظورش ایرانی است نه نام عمومی برای تمام مسلمانان. او برای مسلمان از واژهی «تاچیک» (Tachik همان تاجیک یا تازیک = تازی = عرب = مسلمان) استفاده میکند و گاه عربان را نیز تاچیک میخواند. او ترکان را تئورک (T’urk) مینویسد. برای نمونه در فصل ۱۸ مینویسد که «جلالالدین محمد خوارزمشاه سپاهیان خود را از میان ایرانیان و تاچیکان و تئورکان گرد آورد.»
نخست باید دانست که منظور از ایرانی بودن این شخصیتهای تاریخی معنی دقیقی دارد. منظور ما شهرورند کنونی کشور ایران نیست. بدیهی است که هرکسی که در کشور ایران بدنیا آمده باشد و شناسنامه دارد یک “Iran” حساب میشود. ولی در رابطه با بحث تاریخ بویژه تاریخ پیش از دوران صفویه ایرانی معنی تاریخی و قومی دارد که وابستگی به مرز کشورهای کنونی دارد. ایرانی یعنی زبان اول و اصلی این افراد یکی از زبانهای خانواده ایرانی(ایرانی-آریایی) مانند سغدی و پارسی و کردی و خوارزمی و سکایی و پارثی و اوستایی و بلوچی و پشتو و گیلکی و دیلمی و تالشی و زازا و غیره بوده است. این زبانها را جزو زبانهای ایرانیتبار میدانند. البته در کشور کنونی ایران، زبانهایی نیز هستند که جزو خانواده ایرانیتبار در علم زبانشناسی حساب نمیشوند ولی زبان ترکی تنها در دوران صفویان در آذربایجان غالب میشود (پیش از آن زبانهای ایرانی غالب بودند) و زبان عربی نیز در دوران پس از اسلام کم کم در خوزستان جا میگیرد. در عین حال افرادی بودند که تبارشان ایرانی بوده است (یعنی زبانهای ایرانی زبان پدری/مادری آنها بوده است) که در بغداد در صدر اسلام فراوان بودند. مانند صوفیانی چون جنید بغدادی و شبلی و …
در زمان نظامی گنجوی حتی یک بیت ترکی از آران و شروان وجود ندارد و مردمان آن دیار پارسی/ایرانی/کرد بودند چنانکه کتاب نزهةالمجالس بهترین سند در این مورد هست و داوری را در این مورد تمام میکند.
شما میتوانید این کتاب را از این نشانیها بگیرید:
https://tarnama.org/library/Nozhat.al-Majales.pdf
http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/Nozhat_al_Majales.pdf
در آن زمان ترکان سلجوقی تنها ناحیه گنجه را فتح کرده بودند (haqqında 1080) در حالیکه اجداد نظامی گنجوی (یوسف پسر زکی پسر مؤید) مال دوران پیش از آن دوران هستند و فرهنگ دهقانی و شهرنشینی در آثار نظامی گنجوی بسیار متفاوت با فرهنگ اقوام بدوی و کوچگر ترک دارد.
نزهةالمجالس حاوی مجموعهای از ۴۰۰۰ رباعی که توسط جمال خلیل شروانی در میان سالهای ۶۲۲ تا ۶۸۳ هجری قمری در ۱۷ فصل گردآوری شدهاست. دکتر محمدامین ریاحی، مصحح کتاب، درمورد آن مینویسد:
«نزهةالمجالس، ارزندهترین گنجینۀ ترانههای ایرانی، نغزترین نمونههای هنر شعر اصیل ایرانی و والاترین و ژرفترین یادگارهای اندیشهٓ ایرانی است… مجموعۀ بیش از چهارهزار رباعی از نزدیک به سیصد شاعر تابناکترین دورههای شعر فارسی، سدههای پنجم و ششم و هفتم است، که نام و یاد و آثار بیشتر سرایندگان آن قرون از بین رفته، و آنچه مانده، غنیمتی ارزنده و گرامیداشتنی است…»
دکتر محمدامین ریاحی تعداد شعرای ارانی و آذربایجانی این مجموعه را به این شرح آوردهاست: «از گنجه ۲۴ تن، از شروان ۱۸ تن، از هریک از دو شهر تفلیس و بیلقان ۵ تن، از باکو و دربند از هرکدام یک تن، از یازده شهر آذربایجان و زنجان هم نام و شعر شاعرانی به این تعداد آمدهاست: مراغه ۷ تن، تبریز ۵ تن، ابهر ۳ تن، خوی، زنجان و اهر هرکدام یک تن، اردبیل و اشنو و سجاس و خونج و اخلاط و موصل هرکدام یک تن. شعر دو شاعر از گیلان هم (طبعاً بهسبب نزدیکی به محل تألیف) آمده که قدیمیترین فارسیگویان آن دیارند.»
این کتاب ارزشمند، که از این کانون پررونق فرهنگ ایرانی با بیش از چهارهزار رباعی زیبا تدوین شده، مؤید آن است که در اران و آذربایجان، زبان و ادب فارسی، زبان مردم کوچه و بازار و دربار بودهاست. وجود این تعداد شاعر که در قرن ششم و هفتم و هشتم در شمالغرب ایران قدم به عرصهٓ هستی گذاشتهاند و در زبان همگانی ایرانیان ـ فارسی ـ شعر سرودهاند، نشانگر این حقیقت مسلم است. نفوذ زبان پهلوی شمالی در زبان روزانهٓ مردم در این کتاب دیده میشود.
دانشنامه ایرانیکا یک مقاله کامل در رابطه با این کتاب دارد.
http://www.iranica.com/articles/nozhat-al-majales-an-anthology-of-some-4000-quatrains
ما یک نقل قول مهم در اینجا با هم میخوانیم:
In contrast to poets from other parts of Persia, who mostly belonged to higher echelons of society such as scholars, bureaucrats, and secretaries, a good number of poets in the northwestern areas rose from among the common people with working class backgrounds, and they frequently used colloquial expressions in their poetry. They are referred to as water carrier (saqqāʾ), sparrow dealer (ʿoṣfori), saddler (sarrāj), bodyguard (jāndār), oculist (kaḥḥāl), blanket maker (leḥāfi), etc., which illustrates the overall use of Persian in that region
در کتاب نزهةالمجالس از افرادی از آران و شروان رباعی پارسی نقل قول شده است که شغلهایی مانند سقاء(آبکش) و عصفوری (گنجشک فروشی) و اکاف(پالاندوز) و سراج(زینگر) و جاندار (پاسبان و محافظهی تن یا همان bodyguard امروزی) و کحال و لحافباف و نقاش.. و غیره. یعنی افرادی که سواد زیادی نداشتند. همچنین بسیاری از زنان شاعر نیز در این اثر نامآوری شدهاند. در کل این اثر نشانگر فرهنگ ایرانی آران و شروان در آن زمان است در حالیکه حتی یک بیت از ترکی از آن دوران وجود ندارد. این آثار مانند غزلها و رباعیهای نظامی گنجوی هیچ ربطی به دربار نداشتند (برخی از پانترکان ادعا میکنند که دربار تنها آثار فارسی را پرورش میداده است ولی هیچ پاسخی در مقابل کتاب نزهةالمجالس ندارند).
در عین حال هیچ نام و نشانی از زبان ترکی در گنجه از زمان نظامی گنجوی وجود ندارد. خود نام “گنجه” Və “شروان” “دربند” “باکو” “لنکران” “بردع” و عیره همه ریشهی ایرانی دارند. فرهنگ ایرانی و زبان پارسی و گویشهای فهلوی خوب از آثار نزهةالمجالس در آران و شروان ثابت میشوند ولی هیچ نوع آثار هممانندی به زبان ترکی وجود ندارد زیرا ترکان آن دوران تنها از زمان سلجوقیان وارد این منطقه شدند و همگی آنها عشایر کوچنشین و مهاجر بودند و مردمانان شهر همه یکسره پارسی بودند.
بنابراین کتاب نزهةالمجالس داوری را در مورد زبان و فرهنگ آران و شروان آن دوران تمام میکند و پاسخ محکمی است به یاوهگویانی که زبان فارسی را محدود به “شعراء دربار” میکردند و به دروغ و کلک ادعا میکردند که زبان مردم آن سامان در زمان نظامی گنجوی “Türk” بوده است و نظامی چون “زبان فارسی زبان ادبی بوده است” آن را انتخاب کرده است. جالب است که حتی یک بیت ترکی از دوران نظامی گنجوی از قفقاز دیده نمیشود در حالیکه مردمان کوچه و بازار و صوفیان و تمامی قشرهای گوناگون زبان بومیشان پارسی و گویشهای فهلوی بوده است و آن را میفهمیدند و میخواندند و میسرودند:
https://tarnama.org/library/Nozhat.al-Majales.pdf
http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/Nozhat_al_Majales.pdf
در رابطه با فرهنگ ایرانی آران در آن زمان و همچنین ترکزبان شدن آذربایجان و آران و شروان، خوانندگان میتوانند به همان مقالهی مهم دکتر دوستزاده رجوع کنند:
Nizami Gəncəvi fon siyasiləşdirilməsi: SSRİ tərəfindən tarixi İran rəqəm de-Iranization çalışıldı,
http://sites.google.com / site / rakhshesh / articles bağlı-to-İran-tarixi
http://www.archive.org / details / PoliticizationOfTheBackgroundOfNizamiGanjaviAttemptedDe-iranizationOf
http://www.kavehfarrokh.com/articles/pan-turanism/
http://sites.google.com / site / rakhshesh / articles bağlı-to-İran-tarixi
همچنین چون مقالهی بالا پاسخ کاملی به همهترکانگاران داده است ما تنها فشردههایی را در این مقاله مینویسیم.
باید دانست که ایرانیزدایی چهرهی نظامی گنجوی در دوران شوروی یک هدف سیاسی داشته است و دکتر سرگی آقاجانیان این موضوع را روشن نموده است. کل افسانهی ترک و آذربایجانی بودن نظامی از زمان استالین (۱۹۴۷ م/ ۱۳۲۶ خ) شروع شد که میخواست برای جمهوریهای تازه تاسیس اتحاد شوروی هویتتراشی کند. ن.ک نوشتهی سرگئی آقاجانیان دربارهی این داستان
http://www.azargoshnasp.net/famous/nezami/panjahomimsaalgartahrifnezami.pdf
پس، به طور کلی، کتاب نزهتالمجالس به طور واضح نشان میدهد که زبان روزمره و بازار مردمان گنجه همان پارسی بوده است. و یک منبع همزمان نظامی، یعنی کراکوس گنجهای، تاریخنگار ارمنی، مردمان گنجه را دارای “انبوهی از پارسیان و اقلیتی از مسیحیان” Hesab. و در این کتاب بارها بین “Corp”(Hub) Və “Türklər” Və “عربان” تفاوت آورده شده است.
موضوعهای بحث همان تحریفهای پانترکیستها و ثابت شدن فرهنگ و تبار ایرانی نظامی گنجوی است.
فهرست موضوعها:
نظر چند محقق
بیت مجعول در رابطه با گرگ!
ادعای واژگان ترکی! و ادعای ضرب المثلهای ترکی! و دیوان مجعول ترکی!
شروانشاه و مقدمهی لیلی و مجنون و بهانهسازی پانترکیستها
واژه هندو و ترک و رومی و زنگ در دیوان شاعرن آن دوران (و نظامی گنجوی)
مادر نظامی گنجوی ایرانیتبار کرد بود
پدرش نیز ایرانیتبار بوده است
نظامی گنجوی و فرهنگ ایرانی و فردوسی
پایان
نظر چند محقق:
ایگور میخائیلوویچ دیاکانوف (نویسنده کتاب ماد و کتابهای تاریخی) شرقشناس معروف در آخرین کتاب خود به نام : “کتاب زندگینامه” که زندگینامه خود را نوشته است و در سال 1995 چاپ شده است به این نکته مهم در جشنواره استالینی (در هشتصد سالمین سالگرد نظامی گنجوی) اشاره میکند(نشانی کتاب):
http://www.srcc.msu.su/uni-persona/site/ind_cont.htm
http://www.srcc.msu.su/uni-persona/site/authors/djakonov/posl_gl.htm
Accessed August 2006.
I.M. Dyakonoff (1915- 1999)
Publisher: (European House), Sankt Petersburg, Russia, 1995
ISBN 5-85733-042-4
Дьяконов, Игорь Михайлович(1915-).
Книга воспоминаний. – СПб.: Фонд регион.
развития Санкт-Петербурга и др., 1995.
– 765, [2] с.: портр.+ 25 см. – (Дневники
и воспоминания петербургских ученых).
Изд. совместно с ООО “Европ. дом”, Европ.
ун-том в Санкт-Петербурге. – ISBN
5-85733-042-4 (ООО “Европ. дом”).
I. Дневники и воспоминания петербургских
ученых (Загл. сер.)
…………………………..
Местонахождение(шифр):
NLR 96-7/890
The Book of Memoirs, Publisher: (European House), Sankt Petersburg, Russia, 1995 (Russian). excerpt pg 730-731: “There were slight problems with Nizami – first of all he was not Azeri but Persian (Iran) poet, and though he lived in presently Azerbaijani city of Ganja, which, like many cities in the region, had Iranian population in Middle Ages. Russian:Перед войной отгремел юбилей армянского эпоса Давида Сасунского (дата которого вообще-то неизвестна) – хвостик этого я захватил в 1939 г. во время экспедиции на раскопки Кармир-блура. А сейчас в Азербайджане готовился юбилей великого поэта Низами. С Низами была некоторая небольшая неловкость: во-первых, он был не азербайджанский, а персидский (иранский) поэт, хотя жил он в ныне азербайджанском городе Гяндже, которая, как и большинство здешних городов, имела в Средние века иранское.”.
یعنی او میگوید:
یک ایراد بنیادی در این سالگرد نظامی وجود داشت. اول اینکه نظامی گنجوی آذربایجانی نبود بلکه شاعر پارسی(Iran) بود، و هرچند در شهر گنجه در آذربایجان میزیست ولی در آن زمان مانند بسیاری از شهرهای آن منطقه، مردمان آنجا ایرانیتبار بودند.(دیاکانوف-کتاب یادداشتهای زندگی-صفحه 730-731)
البته منظور دیاکانوف از آذربایجانی همان ترکزبانان آران است و در آن زمان چنین قومیت وجود نداشته است و دیاکونوف به طور صریح و مستقیم اشاره میکند که مردمان گنجه در آن دوران ایرانیزبان و پارسی بودند. در زمان دیاکونوف بود که شوروی سعی کرد که برای کشور نوین آذربایجان یک هویت بسازد و نظامی گنجوی را با فرمایشهای شوروی یک ترک آرانی معرفی کند. تمامی دانشمندان شوروی در آن دوران مجبور شدند که از استالین پیروی کنند (به مقاله آقاجانیان و دوستزاده با اسناد فراوان بنگرید) ولی در دوران فروپاشی شوروی و نزدیک به آن دوران این دروغ کم کم آشکار شد. دیاکونوف هم پس از فروپاشی شوروی در آخرین اثر خود نکات بالا را برزبان آورد و به خوبی ایرانیتبار بودن نظامی را تایید کرد و دروغ شوروی را برملا کرد.
همچنین در ساله 1988 نیز یکی از دانشمندان عالیقدر شوروی به نام میخائیل کاپوستین سعی نمود حقایق ماجرای نظامی را در روزنامهء پر انتشار سووتسکایا کولتورا (فرهنگ شوروی) با خوانندگان در میان بگذارد. او در مقالهی «ترکیب خاک گِل حاوی گِل نیست» چنین نوشت:
نظامی گنجوی یکی از بزرگترین متفکران و شاعران بزرگ قرون وسطی که از افتخارات ادبیات فارسی ایران میباشد، هیچ ربطی با فرهنگ آذربایجان ندارد، و آذربایجانیها بیهوده تلاش میکنند او را از آن خود سازند و آذربایجانیاش معرفی نمایند. به این دلیل که در زمان نظامی در آن دیار آذربایجانیها وجود نداشتند(البته لازم به ذکر است که در شوروی، ترکزبانان آران را آذربایجانی خواندند).
برگرفته از:
http://www.azargoshnasp.net/famous/nezami/panjahomimsaalgartahrifnezami.pdf
جالب است که دیاکونوف، در یک کتابی که در زمان شوروی نوشته بود، ناچار بود نظامی را غیرایرانی قلمداد کند ولی پس از فروپاشی شوروی، در آخرین کتاب خود، که همان زندگینامه میباشد، نظر شخصی و علمی خود را اعلام میکند.
همچنین میتوان به منابع دیگری اشاره کرد.
”’C. A. (Charles Ambrose) Storey and Franço de Blois (2004), “Persian Literature – A Biobibliographical Survey: Volume V Poetry of the Pre-Mongol Period.”, RoutledgeCurzon; 2nd revised edition (Iyun 21, 2004). Pg 363: “Nizami Ganja’i, whose personal name was Ilyas, is the most celebrated native poet of the Persians after Firdausi. His nisbah designates him as a native of Ganja (Elizavetpol, Kirovabad) in Azerbaijan, then still a country with an Iranian population, and he spent the whole of his life in Transcaucasia; the verse in some of his poetic works which makes him a native of the hinterland of Qom is a spurious interpolation.”
این دانشنامه ادبیات پارسی در مورد نظامی میگوید:
“نظامی گنجوی زاده شهر گنجه در آذربایجان کنونی بود که در آن زمان مردمان ایرانی داشت”
میتوان به دانشمندان روسی و رئیس بخش ایرانشناسی دانشگاه سینت پیتسربگ اشاره:
”’ The Russian philologist Ivan Mikhailovich Steblin-Kamensky, Professor and the Dean of the Oriental
Department of Saint Petersburg University comments(“Oriental Department is ready to cooperate with the West”, Saint Petersburg University newspaper, № 24—25 (3648—49), 1 November 2003″). http://www.spbumag.nw.ru/2003/24/1.shtml):”Мы готовили таких специалистов, но, как показывает наше с ними общение, там очень много националистических тенденций, научных фальсификаций. Видимо, это связано с первыми годами самостоятельности. В их трудах присутствует националистическое начало, нет объективного взгляда, научного понимания проблем, хода исторического развития. Подчас – откровенная фальсификация. Например, Низами, памятник которому воздвигнут на Каменноостровском проспекте, объявляется великим азербайджанским поэтом. Хотя он по-азербайджански даже не говорил. А обосновывают это тем, что он жил на территории нынешнего Азербайджана – но ведь Низами писал свои стихи и поэмы на персидском языке! Translation:We trained such specialists, but, as shown by our communication with them, there are a lot of nationalistic tendencies there and academic fraud. Apparently it’s related to the first years of independence. Their works include nationalist beginnings. Objective perspective, scientific understanding of the problems and timeline of historical developments are lacking. Sometimes there is an outright falsification. For example, Nizami, the monument of whom was erected at Kamennoostrovsk boulevard, is proclaimed Great Azerbaijani poet. Although he did not even speak Azeri. They justify this by saying that he lived in the territory of current Azerbaijan, but Nizami wrote his poems in Persian language!”.
ایشان میگویند:
“هنوز دغل و تحریف راوان است. برای نمونه مجسمه نظامی را در خیابانی نصب میکنند و او را شاعر بزرگ آذربایجانی معرفی میکنند. در حالیکه نظامی حتی بلد نبود که ترکی آذربایجانی صحبت کند. اینها ولی بهانه میاورند که نظامی در سرزمین کنونی آذربایجان میزیست در حالیکه بایست به این نکته اشاره کرد که تمامی آثار او پارسی است و این مجسمهسازی و هویتسازیها و جعل تاریخ ریشه در ناسیونالیسم دارد”
یکی از استادان دیگر در روسیه که متخصص در قومشناسی و هویتسازی است در این مورد میگوید:
Russian Shnirelman, Viktor A. Memory Wars: Myths, Identity and Politics in Transcaucasia. Moscow: Academkniga, 2003 ISBN 5-9462-8118-6. excerpt:: “К этому времени отмеченные иранский и армянский факторы способствовали быстрой азербайджанизации исторических героев и исторических политических образований на территории Азербайджана. В частности, в 1938 г. Низами в связи с его 800-летним юбилеем был объявлен гениальным азербайджанским поэтом (История, 1939. С. 88-91). На самом деле он был персидским поэтом, что и неудивительно, так как городское население в те годы было представлено персами (Дьяконов, 1995. С. 731). В свое время это признавалось всеми энциклопедическими словарями, выходившими в России, и лишь Большая Советская Энциклопедия впервые в 1939 г. объявила Низами “великим азербайджанским поэтом” (Ср. Брокгауз и Ефрон, 1897. С. 58; Гранат, 1917. С. 195; БСЭ, 1939. С. 94). Translation from Russian: “By that time, already mentioned Iranian and Armenian factors contributed to the rapid azerbaijanization of historical heroes and historical political entities on the territory of Azerbaijan. In particular, in 1938, Nizami in connection with his 800-year anniversary was declared a genius(marvelous) Azerbaijani poet (History, 1939. Pp 88-91). In fact, he was a Persian poet, which is not surprising, because the urban population in those years was Persian (Dyakonov, 1995. page. 731). At one time it was recognized by all Encyclopedic Dictionaries of published in Russia, and only the Big Soviet Encyclopedia for the first time in 1939, announced Nizami as a “Great Azerbaijani poet” (Sr. Brockhaus and Efron, 1897. page. 58; Garnet, 1917. page. 195 ; BSE, 1939. p. 94)”.and otherssee external links below.
خلاصه:
تنها در سال 1938 بخاطر غرضهای سیاسی اعلام کردند که نظامی گنجوی آذربایجان بود.. پیش از آن همه او را شاعر پارسی میشناختند و مردمان شهرهای آن دوران پارسی بودند. در یک زمان تمامی دانشنامهها و لغتنامهها در روسیه او را پارسی و ایرانی میدانستند و تنها اول دانشنامه بزرگ شوروی بخاطر مقاصد سیاسی دست به جعل تحریف تاریخ زد
بیت مجعول در رابطه با گرگ!
بیت مجعول در رابطه با گرگ! و دیوان مجعول ترکی!
در این رابطه یکی از پانترکیستها به نام محمد رضا هیئت مینویسد:
« وی(Hərbi) در جای دیگری می گوید:
پدر بر پدر مرمرا ترک بود
به فرزانگی هر یکی گرگ بود
برخلاف دیگر فرهنگ ها که گرگ بیشتر به معنی خونخوار بکار برده می شود، در فرهنگ ترکی، گرگ دارای مفهومی بسیار مثبت بوده و مجازا به معنی فرد آگاه و کسی که زیاد می داند، کاربرد دارد. به همین دلیل نظامی گنجوی نیز در بیت فوق و بر اساس فرهنگ مادری اش “گرگ” را با “فرزانه” مترادف دانسته و اجداد ترک خود را در فرزانگی به گرگ تشبیه می کند.»
اینان با تحریف و بدخوانی بیتهایی از نظامی یا حتا با جعل بیتهایی بیمعنا و سست و بستن آن به نظامی گنجوی میخواهند او را ترک نشان دهند. برای نمونه این بیت سراپا هجو را ساختهاند و به نظامی میبندند!
حال پانترکان به پیروی از رهبرشان «رفیق استالین» ادعا میکنند که نظامی ترک بوده و مجبور شده به زبان پارسی شعر بگوید. یا این که میگویند در آن زمان پارسی زبان ادبی بوده و برای همین نظامی شعرهایش را به پارسی سروده است. برای تایید این ادعای پوچ یک بیتی هم در سال ۱۹۸۰ م. ساختند که بله نظامی گفته است:
پدر بر پدر مر مرا ترک بود ———– به فرزانگی هر یکی گرگ بود!
خود این بیت نشان میدهد که سرایندهاش هیچ آشناییای با ادب پارسی به ویژه سخن بلند نظامی نداشته است. پیشتر دربارهی این ادعاها نوشتهام و به ویژه دربارهی این بیت سست و بیمعنا نگاه کنید به نوشتهی استاد جلال متینی در سال چهارم مجلهی ایرانشناسی.
گذشته از قافیه کردن کاف و گاف در ترک و گرگ، و نبودن این بیت در هیچ یک از نسخههای دستنویس و چاپی پیش از سال ۱۹۸۰ م / ۱۳۵۹ خ، لنگه (مصرع) دوم اصلا در ادبیات پارسی معنایی ندارد. شما هیچ شاعر پارسیگویی را نمیبینید که گرگ را به فرزانگی ستوده یا توصیف کرده باشد و از آن بدتر، خود و نیاکانش را هم به گرگ منسوب کرده باشد! تنها همهترکانگاران و پیروان داستان «گرگ خاکستری» (بوز قورت) چنین حرفهای بیپایهای میگویند. برای اطلاع بیشتر ن.ک. نوشتهی استاد دکتر جلال متینی دربارهی همین بیت.
مقاله دکتر متینی را میتوانید در اینجا بیابید:
http://www.azargoshnasp.net/famous/nezami/nezami_gorg1.htm
http://sites.google.com/site/rakhshesh/articles-related-to-iranian-history/nezami-ganjavi-persian-articles—nzamy-gnjwy
تازه برخلاف ادعای محمدرضا هیئت و همفکران پانترکیستش که دم گرگدوستی در فرهنگ ترکی را میزنند در تمامی اشعار راستین نظامی گنجوی، گرگ یک حیوان درنده و موذی و پست معرفی شده است!
از آن بر گرگ روبه راست شاهی
که روبه دام بیند گرگ ماهی.
Və ya:
به وقت زندگی رنجور حالیم
که با گرگان وحشی در جوالیم
Və ya:
پیامت بزرگست و نامت بزرگ
نهفته مکن شیر در چرم گرگ.
Və ya:
روباه ز گرگ بهره زان برد
کین رای بزرگ دارد آن خرد.
Və ya:
مردمانی بدند و بد گهرند
یوسفانی ز گرگ و سگ بترند.
Və ya:
پیامت بزرگست و نامت بزرگ
نهفته مکن شیر در چرم گرگ.
Və ya:
مردماني بدند و بد گوهرند
يوسفاني ز گرگ و سگ بترند
گرگ را گرگ بند بايد کرد
رقص روباه چند بايد کرد
خاکياني که زاده ز ميند
ددگاني به صورت آدميند
ددگان بر وفا نظر ننهند
حکم را جز تیغ سر ننهند
خوانده باشی ز درس غمزدگان
که سیاوش چه دید از ددگان
Və ya:
سوم موبد چنان زد داستان
که با گرگي گله راند شبانی
ربايد گوسفندي گرگ خونخوار
در آويزد شبان با او به پيکار
کشد گرگ از يکي سو تا تواند
ز ديگر سو شبان تا وارهاند
چو گرگ افزون بود در چاره سازی
شبان را کرد بايد خرقه بازی
تمامی این اشعار نظامی نشان میدهد که نظامی گنجوی ایرانی بوده است وگرنه بقول محمدرضا هیئت: در فرهنگ ترکی، گرگ دارای مفهومی بسیار مثبت بوده و مجازا به معنی فرد آگاه و کسی که زیاد می داند، کاربرد دارد.
بنابراین پانترکیستها برای اینکه نظامی گنجوی را ترک معرفی کنند ناچار به بیت خودساخته و جعلی رو آوردند.
ادعای واژگان ترکی! و ادعای ضرب المثلهای ترکی! و دیوان مجعول ترکی!
بنابراین پانترکیستها برای اینکه نظامی گنجوی را ترک معرفی کنند ناچار به بیت خودساخته و جعلی رو آوردند.
محمد رضاهیئت ادامه میدهد:
« حکیم نظامی اگرچه بیشتر اشعار خود را به فارسی که زبان شعر رایج آن دوران بود، نوشته ولی کلمات، ضرب المثل ها و مفاهیم ترکی را با مهارت خاصی در اشعار خود بکار برده، ترکها را مورد ستایش قرار داده و بارها بر ترک بودن خود تأکید کرده است. »
همانطور که دیدیم هیچ جا نظامی گنجوی برترک بودن خود تأکید نکرده است (و خواهیم دید که بر ایرانی کرد بودن و پارسی بودن خود تأکید کرده است) و بیت پانترکیستها جعلی از آب درآمد.
اما پانترکیستها دروغهای دیگری نسبت به نظامی گنجوی ساختهاند. برای نمونه تمامی اشعار نظامی به فارسی است ولی آنها به دروغ ادعا میکنند که “بیشتر” اشعار نظامی گنجوی به پارسی هست. در حالیکه حتی یک بیت غیرفارسی از نظامی گنجوی وجود ندارد.
سپس نویسنده پانترکیست ادامه میدهد که نظامی “کلمات” ترکی را بکار برده است. در حالیکه مروری به آثار نظامی گنجوی دستبالا بیست (بدون نامهای خاص مانند خاقان و غیره) واژه ترکی را نشان میدهد. جواد هیئت که در مقاله دیگر این واژگان را آورده است فراموش کرده است که این واژگان بخشی از زبان پارسی شدهاند. برای نمونه رهبر پانترکیستها یعنی محمدامین رسولزاده واژگانی مانند یتاق و تتق و بیرق و طغرا و چاوش و چند واژه دیگر را به میان میاورند که تمامی این واژگان از دوران غزنویان به فارسی وارد شده است و وابستگی خاصی به نظامی گنجوی ندارد.
برای نمونه چاوش:
گر حاجب تو پوشد پیکار را زره
ور چاوش تو بندد پرخاش را کمر
(امیر معزی)
چاوش اوهام نتوان رسیدن
تا کجا تا آخرین صف رو بارت
(انوری)
یا طغرا:
طغرای نکونامی و منشور سعادت
نزد ملک العرش به توقیع تو بردم
(برهانی)
ز فیض نقطهی نام تو همچو دریایی
محیط گشت و چنین نامدار شد طغرا
(عطار)
و در این بیت خواجه حافظ:
صاحب دیوان ما گوئی نمیداند حساب
کاندر این طغرا نشان حِسْبةً لله نیست
(حافظ)
یا بیرق:
به حکمتی که خلل اندرو نیابد راه
ز مهر و ماه گشادند زان میان بیرق
(انوری)
یا تتق:
دل خانه فروش نام و ننگم زو
دلبر ز تتق بدر نمی آید
)انوری(
ز اول که داشت در تتق صنع منزوی
ارواح را مشیت و اشباح را گهر
(انوری)
چون تتق از آفتاب چهره کنی دور
عقل براندازی و بصر بربایی
(عطار)
یا یتاق:
معلوم کرده بودند که چند مرد به یتاق رفتندی و جایگاهی گروهی پایدار بودی (سیر الملوک نظام الملک)
اگر به آثار نظامی گنجوی نگاه کنیم، واژگان ترکی بسیار کمتر از فارسی امروزی ما است. حتی برای نمونه به مقدمه و پایان هر گنجی نگاه کنیم یک واژه ترکی دیده نمیشود. وازگان ترکی از زمان غزنویان و سلجوقیان به زبان فارسی شده بودند ولی این واژگان اغلب برای مفاهیم نظامی و ادارگی و سلاحها بکار گرفته میشدند و این بخشی از فارسی آن دوران بود.
اگر بخواهیم با منطق پانترکیستها جلو برویم پس باید تمامی شاعران ترکی عثمانی را ایرانی بدانیم زیرا واژگان فارسی در آثار آنها حداقل بیست درصد است در حالیکه در آثار نظامی گنجوی حتی یک درصد است.
برای نمونه کهترین نمونه شعر زبان ترکی آذری را بگیریم:
من اؤلسم سن بت-ى شنگول، صوراحى ائیله مه غولغول!
نه غولغول!؟ غولغول-ى باده. نه باده!؟ باده-یى احمر
باشیمدان گئچمه دى هرگیز، سنینله ایچدیییم باده
نه باده!؟ باده-یى مستی. نه مستی!؟ مستی-یى ساغر!
شها! شیرین سؤزون قیلیر، میصیرده هر زامان کاسید
نه کاسید!؟ کاسید-ى قیمت. نه قیمت!؟ قیمت-ى شکر!
یا این نمونه از شعر عثمانی را:
صبحدم بلبل نیاز ایدیکجه گلدی نازه گل
راز عشقی در میان ایتدی آچیلدی تازه گل
اولدی صحن باغدا پیدا گل افشانلارینه
حاصلی دوندی چمن بزمنده آتشباز گل
اویمادی بیرگون هوای بلبل شوریده یه
میل ایدر دائم نسیم صبح ایله پروازه گل
بیریره جمع ایله-میش اوراق ناز و شیوه-یی
رشته جانندان ایتمیش بلبلون شیرازه گل
گوگلره ایرگوردی باقی غلغل عشقون سنون
سالمادین روی زمینه حسن ایله آوازه گل
در این شعر واژگان پارسی و سپس عربی بیش از واژگان ترکی اند!
هیچ کدام از اشعارهای پنج گنج نظامی واژگان ترکی مانند این ابیات بالا (که این همه واژگان فارسی دارند) در آن دیده نمیشود.
بنابراین پانترکیستها حدود ده بیست واژه که از ترکی به فارسی از دوران غزنویان وارد شده است را میخواهند بهانهسازی و سندی برای “ترک بودن” نظامی معرفی کنند ولی واقعیت اینست که واژگان ترکی در آثار نظامی گنجوی حتی از فارسی امروزی کمتر است و در اشعار او (اگر تمامی لغتهای او را بشماریم و هر بیتی را دارای ده لغت بدانیم یعنی حدود سیصد هزار لغت (چه تکراری چه فرد)) حتی یک درصد هم نمیشود.
همچنین واژگان یونانی نیز در آثار نظامی دیده میشود و باز باید دانست که این واژگان به فارسی آن دوران وارد شده بودند. برای نمونه واژگانی مانند دیهیم و اقلیم و لغت و دفتر و زمرد و کلید و قلم و سمندر و ارغنون و اکسیر همگی یونانی هستند ولی هیچ کس ادعا نمیکند که نظامی بخاطر کاربرد این واژگان یک “یونانی” است. حالیکه واژگان یونانی در آثار نظامی بیشتر از واژگان ترکی بکار رفته است و واژگان ترکی در آثار نظامی نسبت به کل آثار او ناچیز است و همان واژگان ترکی را شاعران دیگری مانند عطار و انوری و ده ها نمونه دیگر ادبیات پارسی آن دوران بکار برده اند! پانترکیستها چون حوصله خواندن شاعران و نویسندگان ایرانی دیگر پیش از نظامی را ندارند و تنها هدفشان این بوده است که نظامی را “Türk” معرفی کنند ناچار آگاه نبودند که چند واژه جنگافزاری و اداری و دیوانی از زمان غزنویان به فارسی وارده شده است.
حال میرسیم به “ضرب المثلهای ترکی”… جواد هیئت برای فریب دادن خوانندگان چند نمونه میآورد.
برای نمونه این بیت نظامی را به میان میاورد:
بیا تا کج نشینم راست گویم
چه خواریها کزو نامد برویم
و سپس ادعا میکند