ریشه فارسی دری و دروغهای پان ترک ها

(تصاویر بر مقاله ی شهربراز افزوده شد. Ayrıca bkz جایگاه زبان ترکی و زبان فارسی لهجه سی و سوم زبان عربی.)

پیوند مقاله از شهربراز

Tarihte ajanlar çimentolama İran dili beri - özellikle de İslam beri - İran üst saldırgan dil ve bu nedenle olmak için kendi hedeflerine ulaşmak için son ayrılıkçı düşmanları vardır iddiaları asılsız ve Mskhrhay olan .

Ben tekrar ben gereken iki dil saygı Türkçe ve İngilizce ve hoparlör hem de ilk vurgu. Aşağıdaki tek çalışma Aydınlanma fikir ve asılsız yalan ve radikal ayrılıkçı azınlık küçük bir grup Pantrk olduğu. Kendi kültürlerini, çünkü İran Azerbaycanlıları ayrılıyor. Hatta bazı çalışmalar biyolojik ve genetik soy vurguladı ve İran Azeri Türk gruplarının fiziksel özellikleri de gösterdiği gibi, eğer Kürtler ve Esfahanian Tehranian İran'a olarak İranlılar ve … Katılım.

مقایسه و رتبه‌بندی زبان پارسی و ترکی
Dergi Pantrk İran biri Birkaç yıl önce "Umut Şube" aptalca ve yükseltilmiş Bypayhay iddia denir ve kanıt vermeden kim olarak UNESCO Bildirgesi yazdı "Arapça otuz üç dilde, Farsça lehçesi". Bu ifade çok saçma ve asılsız ve hiçbir iddia edilen tavuk komik görünüyor açıklamak gerekir. Dil ve akıllı ve farklı dil ve Arapça dilinin lehçeleri ve iki dil bilmek olduğunu anlar dilbilim biraz anlayış çok farklı ve farklı olan. Ve Arapça bir dil ve dilbilgisi ve sözdizimi en iskelet elemanları çok farklı olduğu için. Bu deyim okuyucu anladığını gösterir dil, ne de Arap dil ​​bilgisi ne.

Hatta dili varsayarak bunları alıntı imkansız "vurgu" Arapça dil. "Otuz üçüncü lehçesi," Ne demektir?

İlginçtir, diğer taraftan, açıklamada, tanıtıldı "Türk dili düzenli üçüncü dünya"! Eğer dil rütbe ne dayanarak Sorulan?

Ya da başka bir grup yazıldı

Enstitü Ayy.am. تی و آ.ام.تی – که در اروپا و آمریکا واقع شده و تحت مدیریت برجسته‌ترین زبان‌شناسان اداره می‌شود و همه ساله گزارش‌های زیادی را درباره‌ی زبان‌ها منتشر می‌کنند و کلیه‌ی استانداردهای زبان‌شناسی از این ادارات که دولتی هستند، اعلام می‌شود – چنین اعلام کرده‌اند:

- Arapça ve Farsça kelimelerin% 92'si Türk ve dinlenme herhangi bir formülü olmadan üretildi.
- In Farsça sözcük uluslararası dillerden herhangi yok.
- Farsça kelimelerin belirsizlik 67% (Yani Farsça öğrendi, bir yabancının, İran pek konuşmak ya da uzun aynı toplumda kalmıştır sürece Farsça cümleler anlamak ve ampirik öğrenebilirsiniz) که این برای یک زبان ضعف نسبتا بزرگی است.

Ama diğer taraftan:
- Türk kökenli orijinal kelimelerin% 100.
- İtalyanca, Fransızca ve İngilizce olduğunu, Türk kelimelerin 2%.
- İngilizce kelimelerin% 19 Türkçe alınır.
- İtalyan, Alman kelime kelime% 39,% 17 ve Türk dilinin% 9 Fransız kelime.
- Almanca, Fransızca ve onların morfolojik derin Türkçe İngilizce kelimelerin% 100.
- İngilizce kelimelerin% 83 ana kök vardır.
- Türk cümle 2% cümle karışıklık yaratır (Bu bir Türk Dışişleri zor olacak bir Türkçe konuşan ülkelere girdikten sonra, kitaptan öğrenmek eğer anlamına gelir)
- Belirsizlik yüzde 1 İngilizce cümleler ve ifadeler Fransız neredeyse yarısı.

Bu İngilizce dilinde her kelimenin anlamı, İtalyan dilinde 10 kelime dışarı onları 10 iki Türk ve bunlardan 4 Türk olduğunu iddia! Bu orijinal kök kelime ne demek olduğunu? . اگر ۸۳ درصد واژه‌های انگلیسی ریشه‌ی اصلی دارند و ۱۹ درصد آنها از زبان ترکی گرفته شده‌اند آنگاه جمع این دو می‌شود ۱۰۲ درصد!

این ادعاهای احمقانه و مسخره تنها نشان‌دهنده‌ی عمق بی‌سوادی و درماندگی نویسندگان آن و شدت دشمنی هیستیریک و روان‌پریشانه‌ی آنان نسبت به زبان پارسی است. این ادعاها درباره‌ی زبان ترکی تا آنجا پیش می‌رود که می‌نویسد:

[این موسسه‌ها] زبان ترکی را شاهکار زبان معرفی کرده‌اند که برای ساخت آن از فرمول‌های بسیار پیچیده‌ای استفاده شده است. خانم «نیکیتا هایدن» متخصص و زبان‌شناس مشهور آلمانی در موسسه‌ی اروپایی «یوروتوم» گفته است: «انسان در آن زمان قادر به تولید این زبان نبوده و موجودات فضایی این زبان را خلق کرده و یا خداوند به پیامبران خود عالی‌ترین کلام ارتباطی را داده است».

انگار زبان ماده‌ی شیمیایی است که برای ساختن آن از فرمول‌های پیچیده استفاده شود!

تحمیلی بودن زبان پارسی در ایران
ادعای دیگر پان‌ترکان این است که زبان پارسی در ایران از زمان رضا شاه پهلوی رسمی شده است و پیش از آن کسی زبان پارسی را نمی‌دانسته و از زمان رضا شاه مردم مجبور شدند که پارسی یاد بگیرند. این افراد که نیازی به سند و مدرک و تاریخ معتبر ندارند و هرگاه که سند بخواهند خودشان جعل می‌کنند یا اگر سندی تاریخ مخالف آنان باشند آن را تحریف می‌کنند این اندازه بی‌سوادند که نمی‌دانند «رسمی شدن» زبان پارسی به صورت قانونی در قانون اساسی مشروطه در زمان مظفرالدین شاه قاجار بوده است. وگرنه رایج بودن زبان پارسی به عنوان زبان ملی و مشترک همه‌ی ساکنان ایران‌زمین در طول تاریخ از انبوه کتاب‌ها و رساله‌ها و نوشتارهای تولید شده در گوشه گوشه‌ی ایران‌زمین از میان‌رودان تا مرزهای هندوچین روشن و دانسته است.

این پان‌ترکان که حافظه‌ی خوبی هم ندارند از سوی دیگر وقتی نیاز به افتخار به ترکان باشد فرمانروایان ترک را رواج‌دهندگان زبان پارسی در همه‌ی ایران می‌دانند!

در کنار این ادعای تحمیلی بودن زبان پارسی از زمان رضا شاه، پان‌ترکان ادعا می‌کنند که زبان ترکی در سراسر ایران از گذشته‌های بسیار دور رواج داشته و در آذربایجان به چند هزار سال پیش از میلاد هم می‌رسد! حتا برخی از باکونشینان می‌گویند که اوستا به زبان ترکی باستان نوشته شده است! این ادعای مضحک هم نشان می‌دهد که این افراد هیچ شناخت و درکی از مبحث و مقوله‌ی زبان و زبان‌شناسی و تاریخ ندارند.

آموزش تنها به زبان ترکی
موضوع دیگری که پان‌ترکان از روی دشمنی با زبان پارسیبه ویژه همزمان با «روز جهانی زبان مادری»مطرح می‌کنند موضوع آموزش تنها به زبان ترکی است. پیشتر و به ویژه چند ماه پیش همزمان با این مناسبت جستاری نوشتم و در اینجا تکرار نمی‌کنم. اما موضوع این است که آنها می‌خواهند تنها به زبان ترکی آموزش ببینند و زبان پارسی را به کلی کنار بگذارند. حال آن که در هر کشوری در دنیا آموزش به زبان مادری در کنار زبان ملی و رسمی آن کشور است نه جایگزین آن.

ادعاهای بیشتر و پاسخ آنها را می‌توانید در پایگاه آذرگشنسپ بخوانید.

اما بگذارید به موردی بپردازم که یکی از خوانندگان برایم فرستاده و به تازگی آن را دیدم و به گمانم در آذرگشنسپ نباشد.

– و حالا: بیگانه بودن زبان پارسی دری در ایران!
اما جالب‌تر آن که یکی از این پان‌ترکان با به هم بافتن خشک و تر و تحریف و بدفهمی برخی داده‌های زبان‌شناسی و تاریخی، ادعا کرده است که زبان پارسی ریشه در ایران نداشته است و از بیرون وارد ایران شده و کلاً زبانی بیگانه و مهاجر است.

نوشتار او آن قدر طولانی و پر از یاوه و سخنان باطل است که تنها به چند مورد آن اشاره می‌کنم.

اگر فارسی دری در تداوم زبان پهلوی بود چرا تا قرن هفتم هجری حتی یک بیت شعر در منطقه‌ی استان فارسکه مسکن اصلی فارس‌زبانان استبه فارسی دری سروده نشده است و یک سطر نثر به زبان دری تا قرن هفتم هجری در این مناطق نوشته نشده است؟! در حالی که در مناطق دیگر بخصوص مناطقی که سلاطین، مراکز حکومتی خود را در آن قرار داده بودند آثار فراوان به زبان دری (فارسی) می‌بینیم؛ مثل مناطق تاجیکستان و افغانستان که مرکز حکومت‌های سامانی و غزنوی بوده و عراق عجم (مناطق مرکزی ایران چون شهر ری، قم، کاشان، اراک، اصفهان) که مرکز حکومت سلجوقیان بوده است!

من نمی‌دانم چه گونه این شخص می‌تواند در یک بند این همه دروغ و یاوه سر هم کند!

۱- تاجیکستان و افغانستان مرزهای امروزی هستند و در گذشته بخشی از ایران بزرگ بوده‌اند.

۲- فارس نام استانی است و نام زبان پارسی یا فارسی است. پس باید گفت «فارسی‌زبان» نه فارس‌زبان. چه کسی گفته استان فارس مسکن اصلی فارس‌زبانان است؟ آیا منظور این جمله آن است که همه‌ی کسانی که در ایران به زبان پارسی سخن می‌گویند اصل‌شان از استان فارس است؟

3.- دولت‌های سامانی و غزنوی و سلجوقی در دنباله‌ی هم بودند نه همزمان. قلمرو سامانیان شامل تاجیکستان و افغانستان امروزی و بخش‌هایی از شرق ایران امروزی بود. سپس بخش‌هایی از این سرزمین‌ها به دست غزنویان افتاد و پس از آن سلجوقیان بر آن حاکم شدند. سلجوقیان غرب ایران (عراق عجم) را هم به قلمرو خود افزودند.

4.- باید به این نویسنده یادآوری کرد که پیش از سده‌ی هفتم هجری نه چاپخانه وجود داشته و نه اینترنت که نویسندگان آثار خود را منتشر کنند و به دست همه برسانند! در گذشته به خاطر شرایط اجتماعی اگر کتابی نوشته می‌شد و به فرمانروایی و مرکز حکومتی تقدیم نمی‌شد احتمال از میان رفتن آن بسیار بود. مانند امروز نبود که ناشران مستقلی باشند و ده هزار جلد از هر کتاب چاپ و منتشر کنند! حتا اگر کتابی در کتابخانه‌ها نگهداری می‌شد همان ترکانی که پان‌ترکان بدانان می‌نازند در تاخت و تاز و هجوم‌های خود آنها را نابود می‌کردند.

5- استان فارس مدتی مرکز حکومت آل بویه بود. این دولت به ویژه در دوران پناه خسرو (فناخسرو) عضدالدوله در آبادانی فارس بسیار کوشید و دربار آنان مرکز دانشمندان و نویسندگان بزرگ بود. به طوری که ابوحیان توحیدی که خود تبار شیرازی داشت و در بغداد زاده شده بود در زمان عضدالدوله به شیراز بازگشت و در آنجا چند کتاب به زبان عربی نوشت. هم چنین دولت آل بویه‌ی فارس برای رقابت با بغداد بیشتر از نویسندگان عربی‌نویس پشتیبانی می‌کرد.

6.- پان‌ترکان که سواد ادبی و تاریخی ندارند از استان فارس تنها نام سعدی و حافظ را شنیده‌اند. حال آن که پیش از سعدی در استان فارس نویسندگان و شاعران فراوانی بوده‌اند. برای نمونه می‌توان از کتاب تاریخ «فارسنامه»ی ابن‌بلخی نام برد که تبارش از بلخ بودند اما خودش در فارس زاده شده است. وی این کتاب ۱۸۰ صفحه‌ای را در حدود ۵۰۰ ق. به زبان پارسی نگاشته است. یا می‌توان از شیخ روزبهان بَقلی نام برد که از عارفان بزرگ و مشهور ایرانی است و در سال ۵۵۲ ق. زاده شده و مزارش در شهر شیراز زیارتگاه مردم است. شیخ روزبهان کتاب‌های فراوانی به عربی و پارسی نوشته است. از جمله کتاب‌های پارسی او می‌توان از رساله‌ی قدس، غلطات السالکین، و شرح شحطیات نام برد. این هم یک رباعی از شیخ روزبهان:

دل داغ تو دارد، ار نه بفروختمی ————– در دیده تویی، وگرنه بردوختمی
جان منزل توست، ور نه روزی صدبار ———- در پیش تو چون سپند برسوختمی

(برخی از کتاب‌های شیخ روزبهان را می‌توانید در «کتابخانه‌ی تصوف» بخوانید)

بنابراین می‌بینیم بیش از یک سطر نثر پارسی دری از استان فارس متعلق به پیش از سعدی و سده‌ی هفتم برجا مانده است. نویسنده‌ی پان‌ترک ناآگاهی خود را به نبودن اثر تعبیر کرده است.

اما پیدایش و ظهور این دو ستاره‌ی بزرگ زبان پارسی یعنی سعدی و حافظ شیرازی باعث فراموشی نام دیگر شاعران و نویسندگان استان فارس در میان مردم شده است. حتا نام معاصران این دو نیز در میان مردم عادی فراموش شده است. اما در کتاب‌های تذکره و در میان کارشناسان ادبیات پارسی به خوبی شناخته شده‌اند مانند مجد همگر و امامی شیرازی که با سعدی رقابت داشتند. حتا هُمام تبریزی (همزمان با سعدی) نیز مدتی در دربار حاکمان فارس در شیراز به سر می‌برده است و شاید در همین دوران سروده است:

هُمام را نیز سخنان دلفریب هست ———– ولی چه سود که بیچاره نیست شیرازی

این نویسنده اگر از بحث‌های زبان‌شناسی آگاهی می‌داشت می‌دانست که کسی پارسی دری را فرزند مستقیم و جایگزین زبان پهلوی ساسانی و در ادامه‌ی آن نمی‌داند. زبان پارسی دری همان گونه که از نامش برمی‌آید زبان درباری بوده است یعنی زبان رسمی و نگارشی. همان گونه که زبان نگارشی امروز با زبان گفتاری مردم تهران و اصفهان و کرمان و مشهد و تبریز تفاوت دارد. حتا در فرهنگ دهخدا – که متن زبان‌شناسی نیست – در درآیه‌ی «دری» چنین آمده است:

لهجه‌ی ادبی ایران راکه از اواسط قرن سوم هجری به بعد رواج یافته و به دری یا فارسی دری یا فارسی مشهور است – نمی‌توان فقط از اصل فارسی میانه (پهلوی ساسانی) دانست بلکه در اساس یک لهجه‌ی عمومی ادبی است که در اواخر عهد ساسانی و قرن‌های اولیه‌ی اسلامی در ایران شیوع داشت و تحت تاثیر و تاثر متقابل لهجه‌های رسمی دوره‌ی اشکانی (پارتی) و ساسانی (پارسی) در یکدیگر و در لهجه‌های محلی به تدریج متداول شده و تقریباً وضع ثابتی گرفته و هیئت زبان کتابت حاصل کرده بود. … این زبان به نحو خالص نزدیک با پهلوی جنوبی (Orta Farsça) نبود زیرا نفوذ فراوانی از لهجه‌های خراسان قدیم و بعضی از لهجه‌های مشرق در آن مشهود است، و نیز لهجه‌ی شرقی محض نیز شمرده نمی‌شد زیرا تاثیر و نفوذ پهلوی جنوبی (Orta Farsça) و لهجه‌های غربی هم در آن ملاحظه می‌شود. … این زبان عمومی را از آن جهت دری می‌گفتند که «لانها اللسان الذی تکتب به رسائل السلطان و ترفع بها الیه القصص، و اشتقاقه من الدر و هو الباب، یعنی انه الکلام الذی یتکلم به علی الباب» [=همانا این زبانی است که نامه‌های شاهان را بدان می‌نوشتند و بدان داستان‌ها می‌پرداختند و ریشه‌ی آن از «در» به معنای دربار است یعنی سخنی که در دربار به کار می‌رود.]

پس نویسنده‌ی پان‌ترک کشف جدیدی نکرده است و پرده از راز پنهانی برنداشته است که جلوی ادعای خود نشان تعجب بگذارد. کسی هم این موضوع را پنهان نکرده بود.

این پان‌ترک مانند دیگر دوستان و شریکانش تحریف سند هم می‌کند:

ابن ندیم در کتاب «الفهرست» خود با اتکا به عبدالله ابن مقفع، دری را زبان درباریان و زبان اهل خراسان و مشرق و اهل بلخدانسته است.

اینجا نیز با نقل نصف و نیمه‌ی سخن ابن ندیم تنها به دنبال هدف خاص خود بوده است. آیا اهل خراسان ایرانی نیستند و نبودند که ایشان زبان اهل خراسان را از زبان ایران جدا می‌داند؟ حال آن که سخن ابن مقفع که ابن‌ندیم نقل کرده است چنین است:

ابن مقفع گفته است: زبان‌های ایران عبارتند از پهلوی، دری، فارسی، خوزی و سریانی. پهلوی منسوب است به پهله (فهله) و آن اسمی است که بر پنج شهر اطلاق شود از این قرار: اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان. اما دری زبان شهرهای مداین است و کسانی که در دربار شاه مقیم اند بدان سخن می‌گویند و آن منسوب به پایتخت [=دربار] است و از زبان اهل خراسان و مشرق، زبان اهل بلخ در آن غلبه دارد، و اما فارسی مورد تکلم موبدان و علما و مانند ایشان است، و آن زبان مردم فارس است. خوزی زبان مردم خوزستان است …»

روشن است که از نظر زبان‌شناسی، زبان سریانی از خانواده‌ی زبان‌های ایرانی نیست اما منظور ابن مقفع زبان‌هایی است که در ایران بدانها سخن گفته می‌شده است و برخی از مردم استان آشورستان یا میان‌رودان به زبان سریانی سخن می‌گفتند.

هم چنین از این سخن آشکارا برمی‌آید که دری و پهلوی از زمان ساسانیان در کنار هم بوده‌اند نه در دنباله‌ی هم. ابن مقفع زبان دری را زبان مردم مداین و دربار (زبان رسمی) گفته است که زبان اهل خراسان در آن غلبه دارد نه این که زبان اهل خراسان باشد. زبان دری هیچ ربطی به سلاطین ترک سلجوقی و «مرکز حکومت سلجوقیان» ندارد.

جالب آن که در این میان نامی از ترکی نیست و زبان مردم آذربایجان را فهلوی/پهلوی دانسته است و از سخن ابن مقفع روشن می‌شود که اگر قرار است در ایران زبانی بیگانه و مهاجر باشد این زبان ترکی است که زبانی مهاجر و بیگانه است نه زبان پارسی دری. اما نویسنده‌ی پان‌ترک این بخش‌ها را حذف کرده است.

پس از این همه دروغ و یاوه و به خیال خودش کوبیدن زبان پارسی دری، در راستای برنامه‌ی بخش‌های پیشین، اکنون نوبت به تعریف و تمجید از زبان ترکی می‌رسد:

اگر ما می‌گوییم زبان ترکی امروز آذربایجان ادامه‌ی زبان ترکی هزار سال پیش و در تداوم زبان کتاب «دده قورقود» است غیرممکن است استاد شهریار در کنار اثر معروف «حیدربابایه سلام»که به زبان ترکی امروز استبه زبان هزار سال پیش ترکی، یعنی به زبان دده قورقود هم منظومه‌ای بسراید و دیوانی به این زبان داشته باشد!

اما استاد شهریار علاوه بر زبان ترکی، به زبان فارسی – که زبان جداگانه و متفاوت از ترکی است – نیز شعری سروده و دیوانی تنظیم کرده است، همان طوری که سعدی شیرازی هم به دو زبان جداگانه فارسی دری (زبان مرسوم دربار) و پهلوی (زبان بومی و اصلی مردم فارس) دیوان تنظیم کرده است!

اگر زبان دری ادامه‌ی زبان پهلوی یا فهلوی مردم شیراز و دیگر شهرهای استان فارس بوده، چرا سعدی شیرازی در قرن هفتم هجری همزمان با زبان دری، به فهلوی یا پهلوی که صدها سال هم تحت تأثیر زبان دری بوده شعر سروده است؟

زبان ترکی نیز شاخه‌های مختلفی دارد مانند زبان ترکی اوغوز و قبچاق و اویغور. زبان چَغَتایی (chaghatai) که امیر علی‌شیر نوایی (درگذشته ۹۰۰ ق. / ۱۵۰۱ م.) بدان سخن می‌گفت امروزه از میان رفته است. زبان ترکی رایج در آذربایجان ایران و در قفقاز و آناتولی از گروه اوغوز است اما زبان ازبکان از شاخه‌ی اویغور است. گروه قبچاق نیز در قیرقیزستان و کازاخستان رواج دارد. بنابراین معلوم نیست منظور او از «ترکی هزار سال پیش» کدام ترکی است. تاریخ نگارش زبان ترکی به هزار سال نمی‌رسد. مطمئن ام که نه تنها استاد شهریار ایرانی ترک‌زبان، که دیگر نویسندگان ترک ترک‌تبار نیزحتا اگر بخواهند – نمی‌توانند به زبان ترکی هزار سال پیش چیزی بسرایند چه برسد به این که دیوانی هم ترتیب دهند.

تفاوت زبان پهلوی و دری هرگز مانند تفاوت ترکی و پارسی نیست. ضمن آن که سعدی تنها یک بیت در گلستان و نزدیک بیست بیت در یک قطعه‌ی مُلمّع (چندرنگ) به پارسی و عربی و پهلوی لهجه‌ی شیرازی دارد نه این که یک دیوان به دری و یک دیوان به پهلوی داشته باشد.

او سواد تاریخی مناسبی ندارد و نمی‌داند که مرزهای سیاسی امروز جدید اند و تا سده‌ی نوزدهم یا حتا بیستم میلادی وجود نداشتند:

دری و یا فارسی دری زبانی است متفاوت از پهلوی و متعلق به تاجیک‌ها و افغان‌ها که به وسیله‌ی سلاطین ترک وارد ایران و سایر مناطق تحت حاکمیت آنان از جمله هندوستان و پاکستان و حتی ترکیه عثمانی شده است؛ لاکن زبان ترکی و بعضی از زبان‌های دیگر در مقابل آن مقاومت نشان داده و بر حیات خود ادامه داده‌اند ولی زبان پهلوی پارسیان نتوانسته در مقابل آن ایستادگی کند و در داخل آن مستحیل شده و از بین رفته است که آثار آن هنوز هم در بعضی شهرها و روستاهای دور افتاده‌ی مناطق فارس‌نشین باقی مانده است.

او مرزهای سیاسی امروز را به زمان سلجوقیان می‌برد و می‌خواهد مردم تاجیکستان و افغانستان را از مردم ایران جدا کند اما ایرانیان آذربایجان را به ترکان ترکیه و قفقاز بچسباند. او نمی‌داند که پاکستان به عنوان موجود سیاسی کشوری است که از سال ۱۹۴۸ م./ ۱۳۲۷ خ. پدید آمده و پیش از آن بخشی از هندوستان بوده است. بنابراین «سلاطین ترک» نمی‌توانستند زبان دری را به پاکستان ببرند!

نویسنده با این جمله می‌خواهد تکلیف زبان ترکی را هم روشن کند که زبان ترکی از قدیم در ایران بوده و در برابر گسترش زبان فارسی دری – که آن هم از تاجیکستان و افغانستان و به دست سلاطین ترک وارد ایران شده! – مقاومت کرد اما زبان پهلوی – که زبان پارسیان بوده – مقاومت نکرد و مستحیل شد! در بالا نشان دادیم که تمام این ادعا بی‌پایه است. ابن مقفع گفته بود که پهلوی زبان اصفهان و آذربایجان و ری و همدان و نهاوند است. زبان مردم استان فارس را فارسی می‌گفتند و زبان مداین و رسمی کشور را «دری».

باید پرسید چه طور زبان ترکی در دربار سلجوقیان روم و دربار عثمانیان مقاومت نکرد و مدت‌ها زبان پارسی دری زبان دربار و اداری آنان بود؟ البته پاسخ ایشان در همین جمله آمده است: این زبان را سلاطین ترک وارد کردند! اما باید پرسید چه طور این سلاطین ترک علاقه یا غیرتی یا حساسیتی درباره‌ی گسترش زبان مادری خود نداشتند و زبان «تاجیک‌ها و افغان‌ها» را در ایران و هندوستان (و پاکستان!) و حتا ترکیه‌ی عثمانی گسترش دادند؟! جالب آن که همفکران ایشان در زمان استالین در تاجیکستان ادعا می‌کردند «تاجیکان ازبکانی هستند که به خاطر رابطه با ایران و زبان پارسی زبان اصلی خودشان را فراموش کرده‌اند»!

اگر زبان فارسی دری ادامه‌ی زبان پهلوی ساسانی می‌بود، فارسی‌زبانان و فارسی‌دانان امروز نباید زحمت زیادی در خواندن و فهمیدن معنا و مفهوم زبان پهلوی دوران ساسانی و بعد آن داشته باشند. همچنان که ترک‌زبانان آذربایجانی و ترکیه‌ای در خواندن و فهمیدن زبان کتاب «دده قورقود»که مربوط به هزار تا هزار و دویست سال پیش است و ترکی امروز آذربایجان و ترکیه ادامه‌ی این زبان استبا مشکل زیادی روبرو نیستند و معنی و مفهوم کتاب برای آنها کاملاً آشکار است.

ایشان به خیال خود آب را گل‌آلود می‌کند که ماهی هم بگیرد. کتاب دده قورقود کتابی است که به گفته‌ی ترک‌شناسان بزرگی چون واسیلی بارتولد روس و جفری لوییس انگلیسی در سده‌ی پانزدهم میلادی و در زمان حکومت آق‌قویون‌لو یعنی تنها پانصد سال پیش نوشته شده است و تا سده‌ی نوزدهم میلادی کسی از این کتاب خبر نداشت تا این که یک خاورشناس آن را در کتابخانه‌ای پیدا کرد و به زبان‌های اروپایی ترجمه کرد. همین امروز هم مردم ترکیه و مردم آذربایجان ایرانیبه ویژه به دلیل «اصلاحات زبان ترکی» در زمان آتاترکمی‌گویند که حرف‌های همدیگر را به خوبی نمی‌فهمند (البته کسانی که با پول رایگان ترکیه در آنجا درس خوانده‌اند و می‌خواهند آذربایجان را از ایران جدا کنند به این چیزها کار ندارند. امروزه به نعمت ماهواره‌های ترکی و باکویی برخی از جوانان نسل جدید آذربایجان زبان ترکی قفقازی و استانبولی را هم می‌فهمند). حتا نام همین کتاب را در ترکی ایران «دده قورقود» و در ترکی استانبولی «دده کورکوت» می‌گویند!

اگر زبان پهلوی مادر زبان فارسی دری به حساب می‌آمد دیگر نیازی نبود از زبان پهلوی همطراز و برابر با زبان فارسی و موازی با آن نامی برده شود و نام این دو زبان در کنار هم بیاید!

گفتیم که این ادعا هیچ پایه‌ای ندارد و این دو زبان در کنار هم بودند. اما اگر هم زبان پهلوی مادر زبان دری باشد این چه استدلالی است؟ اگر پهلوی را مادر دری بدانیم و دری را دختر پهلوی، باید پرسید مگر وقتی دختری به دنیا بیاید مادرش می‌میرد و دختر و مادر نمی‌توانند همزمان با هم زندگی کنند؟

نمونه‌ی دیگری از تحریف را می‌توان در نقل سخن استاد سعید نفیسی دید:

مرحوم سعید نفیسی هم در مورد خاستگاه زبان فارسی دری می‌گوید: «نظم و نثر زبان دری را باید زاده‌ی ماورالنهر و دربار سامانیان دانست»

اینجا سخن از نظم و نثر دری یعنی ادبیات است نه این که خود زبان دری را در فرارود «اختراع» کرده باشند و به جاهای دیگر «صادر» کرده باشند.

وی هم چنین با نقل اشتباه و ترجمه‌ی ناقص بیتی از حافظکه به گویش شیرازی استسعی می‌کند خواننده را گمراه کند:

و بیتی از حافظ:
«به پی ما جان غرامت بسپریمن ————– عزت یک وی روشتی از امادی»
bu çok demek: غرامت خواهیم گرفتبی‌روشی از ما دیدی.

حال آن که شکل درست این بیت چنین است:

به پی‌ماچان غرامت بسپریمن ———— غَرَت یک وی رَوشتی از اَما دی

یعنی اگر تو یک بی‌روشی (بی‌ادبی) از ما دیدی با پای‌ماچان غرامت و جریمه خواهیم پرداخت.
غَرَت همان گرَت است یعنی اگر تو. رَوشت هم همان روش است. همان گونه که خورشت همان خورش است. در یکی از شعرهای فولکلور می‌شنویم:
خیاط که می‌بینی خوش بُرشت اه ————- البته روی پلو خورشت اه

فرهنگ دهخدا درباره‌ی پای‌ماچان چنین می‌گوید:

پای‌ماچان: پای‌ماچو. پی‌ماچان. کفش‌کن. صفّ نعال. درگاه.
«به اصطلاح صوفیان و درویشان صفّ نعال باشد که کفش‌کن است و رسم این جماعت چنان است که اگر یکی از ایشان گناهی و تقصیری کند او را در صفّ نعالکه مقام غرامت است – به یک پای بازدارند و او هر دو گوش خود را چپ و راست بر دست گیرد یعنی گوش چپ را به دست راست و گوش راست را به دست چپ گرفته چندان بر یک پای بایستد که پیر و مرشد عذر او را بپذیرد و از گناهش درگذرد» (برهان قاطع)
هوا می‌خواست تا در صفّ بالا همسری جوید ——- گرفتم دست و افکندم به صف پای‌ماچانش (خاقانی)

البته این ها تنها چند بند از نوشتار طولانی و بخش نخست افاضات این نویسنده‌ی پان‌ترک است و لابد در بخش بعدی می‌خواهد بگوید که مردم تاجیکستان و افغانستان «تورک» اند و زبان دری در واقع یکی از شاخه‌های زبان «تورکی» است و برای همین زبان ترکی در ایران توانست مقاومت کند و در زبان پهلوی مستحیل نشود.

با پوزش از سلطان ولد پسر مولانای بلخی باید گفت:
دیوانگان جوشیده‌اند از خم نفت نوشیده‌اند —- از عقل کناره کرده و پان‌ترک نابی گشته‌اند

 

نمونه ای از تحریفاتی که کماکان بر روی اینترنت منتشر می شود

جایگاه زبان ترکی جعل از توحید ملکزاده دیلمقانی

جایگاه زبان ترکی جعل از توحید ملکزاده دیلمقانی

جایگاه زبان ترکی جعل از توحید ملکزاده دیلمقانی

جایگاه زبان ترکی جعل از توحید ملکزاده دیلمقانی

جایگاه زبان ترکی جعل از توحید ملکزاده دیلمقانی

جایگاه زبان ترکی جعل از توحید ملکزاده دیلمقانی

جایگاه زبان ترکی جعل از توحید ملکزاده دیلمقانی

جایگاه زبان ترکی جعل از توحید ملکزاده دیلمقانی

جایگاه زبان ترکی جعل از توحید ملکزاده دیلمقانی

جایگاه زبان ترکی جعل از توحید ملکزاده دیلمقانی

جایگاه زبان ترکی جعل از توحید ملکزاده دیلمقانی

جایگاه زبان ترکی جعل از توحید ملکزاده دیلمقانی

 

15 Cevaplamak ریشه فارسی دری و دروغهای پان ترک ها

  • hhhh says:

    همین بس که فارسی فقط در ایران و افغانستان و تاجیکستان صحبت میشه اونم تو این کشورها صد در صد مردم فارسی صحبت نمی کنند ( تاجیکستان رو نمی دونم ) ولی ترکی تو هفت کشور زبان رسمی هستش و تو ایران حداقل چهل درصد ترکن و تو گرجستان هم 25 در صد ترکن تو آلمان هم ترکی بلد باشی گیلیمت رو از آب می کشی بیرون ما احتیاجی برا کوبیدن فارسی نداریم

  • Bırakın says:

    همین حرفها رو می زنن که بهشون می گن ترک خر دیگه

  • سعید says:

    سپاسگذارم بابت تمام شفاف سازی هاپان ترک هستند دیگه دروغ نقل و نباتشونه

  • Bedanid ke zabane farsi va na parsi, be zoodi mahdood be kavire iran va afghanestano tajikestan khahad shod.
    torki in zabane shirin dar mahlate tork neshin iran be gooshe shoma khahadresid\va to ke az zaban shenasi hich nemidani, badbakht shoma neveshtanetoon ham k hamun arabiyie man nemidonam chera az zabane arabi shoma nefrat darid baab yeki hastid dige baradare doshman.
    pish be sooye hazfe lahje zeshte farsi az iran

    • فرزند ایران says:

      آخه احمق تو که فرق بین زبان و گویش و لهجه رو نمی دونی خیلی غلط می کنی در باره زبان پارسی اظهار نظر می کنی شما ها بزرگترین افتخارتون چنگیز خونخواره و خودتو نو گرگ زاده می دونید بیشتر از این انتظار نمی ره.در ضمن احمق به این زبانی که باهاش پیام دادی میگن پارسی تو اگه خیلی به زبونتون افتخار میکردی ترکی پیام میدادی . پیش به سوی ایرانی با شکوه و عظمت

  • علی says:

    خوب شما هم میتوانید با وجود ماهواره یک زبان دیگر را یاد بگیرید مثلا هندی!!!!!!

  • mehrdade bakhtiari says:

    هنوز پسر چون اریوبرزن ودختر به مانند یوتاب که اجداد من بودند هست که راه به اسکندر گجستک وسپاهش بستند.شما پان ترک ها کهخودتونو خار نکنید.تو همون ا ت ح ا دی ه اروپا گدایی و خودشیرینی کنین بهتره.

  • فرزند ایران says:

    من از نژاد شیر مردان ایرانیم که جونشون رو در راه وطنشون دادن نه از نژاد گرگهای ترک خونخوار(منظورم مردم آذر باییجان نیست ) که حتی به همدیگه رحم نمی کنن مشکل پان ترک ها اینه که تاریخ ندارن وبه تاریخ سراسر افتخار ایران بزرگ حسودی می کنن .به امید موفقیت ایران ایرانی.

  • رضا مدیاتک says:

    1-شکر خدا من که در تبریز زندگی می کنم بیشتر خانواده های با فرهنگ با بچه هایشان فارسی حرف می زنند و به این مسئله نیز افتخار می کنند
    2-ممکن نیست جمله ای ترکی نوشت بدون اینکه از واژه های فارسی بهره جست
    3-بیش 70 در صد نامهای مردم ترکیه فارسی یا عربیست

  • آرسلان ته‌گین غازی says:

    1 ) در تبریز بیشتر خانواده های تازه به دوران رسیده که کمرشون زیر قرض خم شده ولی کارهای عجیب می کنند فارسی حرف می زنند . محلات با فرهنگ تبریز ، محلات قدیمی آنجاست مثل لکلر ، مقصودیه و غیره که اگر در آن جا فارسی حرف بزنی تو را … .
    2 ) آغزی اولان قارین گۈجۈنه دانیشیر .
    3 ) درست است 70% نامها در تۈرکیه به عربی یا فارسی است ولی باید روشن کرد که از این 70% ، 98% عربی و فقط 2% فارسی است .

    • yönetim says:

      بالاخره به دوران رسیده اند یا کمرشان زیر قرض خم شده؟ اگر کمرشان زیر قرض خم شده چطور به دوران رسیدند؟ به آن محلات بافرهنگ هم که ترکی حرف می زنند و به قول شما اگر فارسی حرف بزنی تو رامی کنند، می گویند محلات بی فرهنگ چون هیچ آدم عاقلی، دیگری را برای تکلم به زبان دیگر،نمی کند مگر از همان ترکهای کولتورمند تبریز باشد. در مورد آمار واژه های فارسی و عربی در زبان ترکی هم هر وقت سندی یا مرجع معتبری آوردی می توانی چنین ادعایی کنی ما در همین وبسایت چند سند از زبانشناسان شناخته شده نشان دادیم که خلاف گفته ی شما است.

  • hadi zamani says:

    چرا فار س ها رقص ملی ندارند؟ چرا موسیقی ملی فارس ها از زمان رضا خان به این طرف ایجاد شد؟ چرا اسم ساز های شما فارس ها ای ترکی است یا اروپایی؟ چرا در زمان ورود آریایی ها به ایران مناطق کویری محل اسکان قوم پارس شد؟آیا به خاطر ضعف همیشه گی شان بود؟ خدا را شکر که شدیم ترک . نشدیم فارس . که کنیکم پارس.

    • yönetim says:

      این حرفها برای بوزقورتهای استادیوم تراختور خوب است اما اینجا واقعا طرفدار ندارد ترکان حداقل صد سال است که کارشان دزدی از تمدن دیگران است همان کاری که قبلا در تجارت می کردند را حالا برای تمدن سازی می کنند و جالب تر اینکه دیگران را هم به همان متهم می کنند. ترکان نه چیزی که بشود نامش را ادبیات گذاشت تولید کردند، نه رقص و موسیقی دارند و نه در طول تاریخشان چیزی به دانش بشر افزودند که امروز برایش طلبکار باشند.

      این هم تاریخچه رقص ها و موسیقی ایران

      iranicaonline.org/articles/dance-raqs

      iranicaonline.org/articles/music-history-i-pre-islamic-iran

      iranicaonline.org/articles/music-history-ii

      اینها بر خلاف اراجیف پان ترکان مقالات علمی هستند و در هر دانشگاهی می شود به آن استناد کرد

  • sina says:

    vaqean azat mamnoooonam,kheili goli.man tuye ardebil dars mikhunam.
    hichvaqt fkr ham nmikardam k ye ruzi lazem beshe ta tuye keshvare khodam,bkham az zabune madari o rasmie keshvare khodam defakonam,unam sare class e adabiat e farsi.
    in ta’asob ha b nazare man b hich vajh qabele qabul nis.ta’asob haii k age jolosh gerefte nashe o barkhorde qatebahash nashe tafraqe ijad mikone.
    az haminja azat tashakor mikonam o azat ejaze migiram k tu class ii k 3farsi zaban dare o baqie azari an(va na tork) estefade konam.
    VAQEAN MAMNOOOOOOOON!

  • اين پان تركيست ها يا دروغگو هستن يا بيسواد .