Rumi left and only a few days after Iran rejected!

Address this article

Rumi and Pan Trkyst News

Pan-Turks and a quatrain by Rumi

Shams Tabrizi and Jalal al-Din Rumi

Response to the article "Rumi leave and just a few days after Iran rejected"

A few days ago I accidentally fell into Tarkdhay of Maulana Jalaluddin Mohammad Balkhi commemorate the occasion, renowned Iranian mystic and poet, was held. I've written here a gentleman by the name of "Sa Nasafî" by claiming that “Rumi left and only a few days after Iran rejected”. I did not see the date at the top or bottom of the paper so I do not know how old this post.

Maulana Jalaluddin Mohammad Balkhi, leaving the total claims so baseless and ridiculous that chicken on the table laugh. But would thus respond adequately and reasonably claims to not believe ignorance.

Address by Mr. S. Nasafî is:
http://www.mowlanayear.ir/persian/note/150.html

Mr. "doctor H. vanguard" in response to the claim the content as sent Tarkdh “Why Pantrkha attempt to introduce Torque Rumi?” It does:
http://www.mowlanayear.ir/persian/note/261.html

I'm also on the basis of his own poems in response to Mr. Saeed attitude-I. On the one hand he writes with reference to Rumi's poetry:
Dear Sir,. Rather than accept the advice and counsel of the Lord your Balkh, against the attempt to locate. Rumi says Jzrt…
I came to connect the ———- Ney for the season to come

اما از سوی دیگر تمام تلاش خود را به کار می‌برد که مولانا را از کیستی (هویت) خودش جدا کرده و بدون ارائه کردن هیچ مدرک محکم و مستدلی او را ترک معرفی کند.

می‌گویند روزی ملا نصرالدین در خیابان راه می‌رفت و به دروغ می‌گفت سر خیابان آش نذری می‌دهند. عده‌ای از مردم باور کردند و با شتاب به سر خیابان دویدند. کمی نگذشت که خود ملا هم باورش شد و شروع به دویدن کرد. گفت نکند واقعا آش نذری می‌دهند. پان‌ترک‌گرایان هم آن قدر این گونه ادعاها را برای خودشان تکرار کرده‌اند که خودشان هم باورشان شده که مولانا جلال‌الدین محمد بلخی ترک (یا به قول خودشان “Torque”) بوده است.

در اینجا به بررسی نوشته‌ی آقای سعید نسفی می‌پردازم و درباره‌ی ادعاهای ایشان توضیح‌هایی می‌دهم:
طوریکه در ترکستان افغانستان همه ترکی زبانان به عین شکل زبان دومی‌شان دری می‌باشد.
مولانا در خانه خود بزبان ترکی اوزبیکی صحبت می‌نمود و تاجیکی را طوریکه از اشعار او برمی‌آید بحد عالی می‌دانسته و وی اشعار ترکی بسیار دارد.

1.) ترکستان افغانستان کجاست؟
2.) هیچ مدرکی در این باره وجود ندارد که مولانا در خانه ترکی صحبت می‌کرده است (چه برسد به نوعی اوزبیکی آن). شاید این تک بیت از خود مولانا در دیوان شمس برای پاسخ کافی باشد:
تو ماه ترکی و من اگر ترک نیستم —— دانم من این قدر که به ترکی است آب “سو”

در هیچ یک از تذکره‌های ادبی معتبر یا زندگی‌نامه‌های مولانا که در طول ۷۰۰ سال پس از مرگش نوشته شده هیچ نشانی از ترک بودن و به ترکی صحبت کردن وی در خانه نیست. در کتاب «مناقب العارفین» نوشته‌ی شمس‌الدین احمد افلاکی، از شاگردان مولانا، چنین چیزی نیامده است. معمولا انسان‌ها در زمان خشم برای دشنام دادن از زبان مادری‌شان استفاده می‌کنند. در مناقب العارفین چندین بار از زبان مولانا دشنام “غُر خواهر” را می‌شنویم که از دشنام‌های پارسی‌زبان خراسان بوده است.
مولانا هرگاه از بلخ و خراسان یاد می‌کند با شور و شعف است:

معشوقه به سامان شد تا باد چنين بادا ———— كفرش همه ايمان شد تا باد چنين بادا
شمس الحق تبريزی از بس كه درآميزی —————— تبريز خراسان شد تا باد چنين بادا

گه ز سپاهان و حجاز و عراق ————– مطرب آن ماه خراسان شوی

خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو —- به دو نقش و به دو صورت به یکی جان من و تو
این عجب تر که من و تو به یکی کنج این جا —- هم در این دم به عراقیم و خراسان من و تو

و یا پس از چند بیت عربی می‌گوید:
پارسی گو گرچه تازی خوش‌تر است ——— عشق را خود صد زبان دیگر است
پارسی گوييم هين تازی بهل ————- هندوی آن ترك باش ای آب و گل

مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گويم ———– كه نبود شرط در جمعی شكر خوردن به تنهایی

2.) قومی به نام اوزبک در زمان مولانا وجود نداشته که مولانا از میان آنان باشد. اوزبک‌ها (در اصل اوز بیگ = اغوز بیگ = اغوز بزرگ) و سلسله‌ی آنان یعنی شیبانیان و شیبک خان دست کم ۲۰۰ سال پس از مرگ مولانا تشکل یافتند.

3.) زبانی به نام تاجیکی نداریم. تاجیک در برابر ترک و به معنای ایرانی است. همان کسانی که امروزه پان‌ترک‌گرایان به آنان “Fares” می‌گویند. تاجیکان در تاجیکستان و افغان‌ها در افغانستان به زبان پارسی صحبت می‌کنند و می‌نویسند. همان طور که زبانی به نام کانادایی یا امریکایی نداریم بلکه این هر دو کشور به زبان انگلیسی صحبت می‌کنند. زبان مادری مولانا همان طور که خودش در تمام نوشته‌هایش بیان کرده زبان پارسی است. و خود وی نیز از بزرگ‌ترین شاعران زبان پارسی است.

چهارم آن که مولانا “اشعار ترکی بسیار” ندارد. در میان بیش از ۳۰۰۰ غزل در «دیوان کبیر» یا همان «دیوان شمس» شاید کمتر از ده غزل به زبان ترکی وجود داشته باشد. اشعار عربی مولانا به مراتب از شعرهای ترکی او بیشتر است. با این استدلال مولانا بیشتر عرب است تا ترک. زیرا نماز و دعاها و مناجتش را در خانه و مسجد به زبان عربی می‌خوانده است.
او گوید:

All the Tajik Tajik, Turkish, Turkish to ———– من ساعتی ترکی کنم یک لحظه تاجیکی کنم

گویا تنها لحظۀ تاجیکی گوی‌های او شعر سرودن وی است و بس.
این بیت درباره‌ی “ترکی کردن” است و “تاجیکی کردن” نه ترک بودن و تاجیکی گویی. یعنی رفتار نه گفتار. در زبان پارسی می‌گوییم “پدری کردن” Or “مردانگی کردن” به معنای رفتار پدرانه یا مردانه کردن. مولانا در این بیت می‌گوید ترکان در همه حال رفتار ترکی دارند. تاجیکان (Hub) همواره رفتار تاجیکی دارند. اما من گاهی مانند ترکان رفتار می‌کنم و گاهی مانند ایرانیان. همان طور که در مثنوی نیز می‌گوید:
من به هر جمعیتی نالان شدم ———— جفت خوشحالان و بدحالان شدم
هر کسی از ظن من شد یار من ———- وز درون من نجست اسرار من

در بیت مورد اشاره مراد از ترک نیز ترکان فرارود (ماوراءالنهر) است نه ترکان کشور جدیدی به نام ترکیه یا ترک زبانان امروزی. برای توضیح بیشتر باید این بیت دیگر از مولانا را نقل کنم که می‌گوید:
یک حمله و یک حمله، کآمد شب و تاریکی ———- چستی کن و ترکی کن، نه نرمی و تاجیکی
یعنی مانند ترکان ]=کوچ‌نشین، جنگاور، یا خشن[ برای حمله چست و چالاک باش. نه مانند ایرانیان ]=یکجانشین و شهری[ باوقار و نرم.

اگر او ایرانی می‌بود و یا به ایران تعلق می‌داشت چرا به ایران حیات بسر نبرد؟

یکم آن که ایران تنها محدود به ایران سیاسی امروزی نیست. مرزهای امروزی در زمان مولانا وجود نداشته‌اند. اگر می‌گوییم مولانا ایرانی است نه به این معنا که در ایران امروزی زاده شده و شناسنامه و گذرنامه‌ی ایرانی داشته است. این ادعای نویسنده یا از روی ناآگاهی از تاریخ و فرهنگ این گوشه از دنیا است یا از روی تنگ نظری و غرض. وقتی می‌گوییم کسانی که سده‌های پیشین درگذشته‌اند ایرانی بوده‌اند نه تنها منظورمان ایران امروزی با مرزهای سیاسی آن است بلکه منظورمان ایران بزرگ است که از فرارود تا دیار بکر (در شرق ترکیه‌ی امروزی) بوده و امروز کشورهای تازه استقلال یافته‌ای چون تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، و جمهوری آذربایجان و کشور قدیمی‌تر افغانستان را نیز دربرمی‌گیرد.

دوم آن که یکی از دلایل مهاجرت مولانا و بسیاری از دیگر ایرانیان از شرق ایران به سوی غرب حمله‌ی ترکان و مغولان بوده است. خاطرات مولانا و دیگر شاعران ایرانی از ترکان و مغولان به صورت حمله و کشتار و ویرانی بوده است. اصطلاح ترک‌تازی هنوز در زبان پارسی رایج است. مولانا در غزلی می‌گوید:
شیخ هندو به خانقاه آمد ———- نی تو ترکی؟‌ درافکن از بامش!
که گذشته از استعاره‌ای که برای شب و روز (هندو و ترک) در آن هست اشاره‌ای نیز دارد به خاطرات مولانا از برخورد و رفتار ترکان و مغولان با شیخ‌های خانقاه‌ها و عارفان ایرانی در خراسان – زادگاه مولانا – که در برابر تجاوز و غارت آنان مقاومت کردند. در این بیت از پرتاب کردن شیخ خانقاه از بالای بام صحبت می‌کند. نمونه‌ی دیگری از این گونه کشتن‌ها، رفتار مغولان با شیخ نجم‌الدین کبری – سرسلسله‌ی فرقه‌ی صوفیان کبرویه – With bare hands and stones with followers and other people from the city and their country and defended him when the Mongols were in the water Khfhash.

A few other examples of the behavior of the Turks in the poems of Rumi:

آن غُزان ترك خون‌ريز آمدند ——- بهر يغما بر دهي ناگه زدند
دو كس از اعيان آن ده يافتند ——– در هلاك آن يكي بشتافتند

If Ttar sorrow and anger Turkey Meal ———— Love and patience girded such Khrgahm

Turkish and says it Sabokh —————- Hndvy night who also @jesus_says “hearing”
Turkish tribute to the Bulgar —————- Each “hearing” You thousand looter

If the water you my life was dark ———– Turkish not to leave their leave Kshtnm
And it turns out that he was left with a feeling of relaxation and ethnic Turks in Turkey and exchanging ideas has seemed.
A country called Turkey of 1923/1302, there have been solar. Or younger at the time of Rumi Central Anatolia was known as the Roman or Byzantine Eastern Roman Empire because previously belonged. At the time of Rumi residents of the area in addition to the Iranians living in Diyarbakir, Native Greek (Roman) As well as settlers and troops were leaving. Diyarbakir until nearly 300 years after the death of Maulana Shah Ismail was part of Iran. I was a bit above the Maulana made clear that not quit:
تو ماه ترکی و من اگر ترک نیستم ——— دانم من این قدر که به ترکی است آب “سو”

This bit does not say who is Turkish mother tongue. Or that Rumi was lied to and left. Rumi, Shams and Rumi students like James Zarkoob and Hessamoddin Saladin Chalabi and others spoke in Persian. Maulana their integration into the mindset and culture of Iran and Khorasan in this House has expressed:
Attar was the spirit and the Senate both eyes John ——— We came after Sanai and Attar.

Hazrat their Turkishness and the answer is so fixed that Rumi ask him where is his.

I said where are you from, conquer and says John ———————- Nymym of Turkestan, Nymym Zfrghanh
1.) Random Field “Harness” Is not “Capture”. In the sense of sarcasm and ridiculous thing to say.
2.) It's a bit drunk Rand said that Maulana Rumi has not seen his word. Pre- and post bits so:
I went out of the house to come Mstyam ———– His implicit in every hundred Golshan and Units
Because Bylngr ship was wrong and was Mzh ————- He died long day hundred wise men and wise
I said: Where are you from? He said Tskhr John —— Nymyam of Turkestan Nymyam from Fergana
Nymyam of water and mud, Nymyam the heart ——— The rest of the grain Nymyam beach
Comrade Ken told me that manat Khvysham ——— I own that the alien Speech Bnshnasm

That does not matter where I am. Perhaps the interpretation of Mr. Nasafi “Nymyam beach” The Maulana from a coastal city of Turkestan! Rumi says in the Masnavi:
Oh brother, you all thought ————- The remaining bone and root
If the idea of ​​flowers, Gulshan ———– Around the thorn, you Heyme Glkhny
And in the following couplet emphasizes that he is a Turk and the Turks as half raw meat eat and says that I'm leaving and Sufism, half-am

I am leaving half-fusion —————— Hear all of Hakim Ghaznavi

Rumi to leave their high bit command is particularly proud of is admitted and.
Joshi leave do not have to leave the. It also does admit or honor left in this House there. I said half-am. Which is also not a place of honor. آیا اگر کسی بگوید من دیشب پیتزا خوردم به ایتالیایی بودن خود اعتراف و افتخار کرده است؟ و یا حتما حکیم سنایی که ترک جوشی نکرده است فارس است؟ البته در ادامه‌ی نوشته‌ی ایشان می‌بینیم که گویا همه ترک هستند مگر آن که خلاف آن ثابت شود.

This argument suggests that Mr. Nasafi or has difficulty in understanding Rumi poems or it is interpreted to rate.
Tajik language writing or poetry does not mean that you should be a writer or a poet in Persian. حکیم انوری ابیوردی، خاقانی شیروانی، نظامی گنجوی، الخارزمی، شمس تبریزی یا مرشد عالی مولانا، حضرت ابوالمعانی بیدل، ابوریحان بیرونی، شیخ محمود شبستری، ابوعلی سینا بخارایی، زیب‌النسا مخفی، میرزا اسدالله غالب، حضرت امیر خسرو بلخی ثم دهلوی فرخی سیستانی و صدهای دیگر ترکی زبانان بودند که بزبان تاجکی آب حیات بشمار رفته و ستون فقرات ادبیات تاجکی را تشکیل داده‌اند و تعداد زیاد اینها بشمول صایب تبریزی به هر دو زبان ترکی و تاجکی شعر سروده‌اند و باید بدانید اشعار آبدار و ملکوتی صایب تبریزی هم به ترکی و هم بفارسی مقام ارجمند و عالی دارد.
This paragraph is full of lies and exorbitant claims and baseless and Pantrkgrayanh.
زبانی به نام تاجیکی نداریم. Tajikistan Tajik literature to literature said today, and certainly none of the elders in the last 100 years have not been born within the borders of Tajikistan. گویا آقای نسفی از بیان نام زبان و ادب پارسی یا فارسی نیز ابا یا اکراه دارند و همه جا از زبان تاجیکی یا تاجکی استفاده می‌کنند.

به استثنای صائب تبریزی هیچ یک از این بزرگان علم و ادب پارسی (With some Iranian who did not like Biddle) Turkish poetry not. Saeb likely was born in Isfahan, but because his grandfather was known from Tabriz to Tabriz. در ضمن تبریزی بودن در آن زمان به معنای ترک نبوده است. همان طور که شمس تبریزی نیز ترک نیست.

امیرخسرو و بیدل دهلوی بودند یعنی هر دو هندی بودند نه ایرانی نه ترک. فرخی سیستانی نیز ترک نبود. Asadullah Ghalib in Urdu poetry is poetry that is written Lahore.

If they are Alkharzmy, Abvmvsa Mohammed al-Khwarizmi is famous mathematician, he did not write anything, let alone English-language Turkish. Biruni was also a poet.

Here the author seems to have heard the name mentioned as leave. This sounds more like a joke than a serious. It is time to show that none of these leaders have been leaving. Hence the first three items on the list will stop them.

Wise Anvari – Of the greatest poets in Persian – Turks attack and destruction Ghz (Uzbek President Nasafi claims ancestor was among them Rumi) In Khorasan plaintive elegiac with the Get:
به سمرقند اگر بگذري اي باد سحر ———– Letter from Khorasan to the Emperor on
And the oppressions Ghzan says:
خبرت هست كزين زير و زبر شوم غُزان ———– نيست يك پي ز خراسان كه نشد زير و زبر
شاد الا به در مرگ نبيني مردم ———– بكر جز در شكم مام نيابي دختر
مسجد جامع هر شهر ستورانشان را ———– پايگاهي شده نه سقفش پيدا و نه در
خطبه نكنند به هر خطه به نام غز از آنك ———– در خراسان نه خطيب است كنون نه منبر
كشته فرزند گرامي را گر ناگاهان ———– بيند، از بيم خروشيد نيارد مادر
آنكه را صد ره غز زر ستد و باز فروخت ———– دارد آن جنس كه گوئيش خريدست به زر

The last bit means that the Iranians could buy and sell a hundred times Ghz Turks are Turks, Iranians, so treat them as if they are bought slave.

In this poem, which is about 30 bits at least 10 times repeated Iran and the Iranians have unfortunately been bad situation.
خبرت هست كه از هرچه در او چيزي بود ———– در همه ايران امروز نماندست اثر
رحم‌ كن رحم بر آن قوم كه جويند جُوين ———– از پس آن كه نخوردندي از ناز شكر
رحم ‌كن رحم بر آنها كه نيابند نمد ———- از پس آن كه ز اطلسشان بودي بستر
رحم ‌كن رحم بر آن قوم كه رسوا گشتند ———- از پس آن كه به مستوري بودند سمر
بهره‌اي بايد از عدل تو نيز ايران را ———– گرچه ويران شد بيرون ز جهانش مشمر
حکیم نظامی گنجوی در مقدمه‌ی «لیلی و مجنون» پس از آن که از پدر و مادر و دایی خود یاد می‌کند چنین می‌گوید:

گر شد نسبم به نسبت جد ————- «یوسف پسر زکی موید»
گر مادر من «رییسه‌ی کرد» ———– مادرصفتانه پیش من مرد
گر «خواجه عمر» که خال من بود ———— خالی شدنش وبال من بود
…………..
داني كه من آن سخن شناسم ——- كابيات نو از كهن شناسم
تركی صفت وفای ما نيست ——— تركانه سخن سزای ما نيست
آن كز نسب بلند زايد ——– او را سخن بلند بايد

Their feelings and their dependence on Iran in the preamble of the book "seven-figure" it writes:
همه عالم تن است و ايران دل ——– نيست گوينده زين قياس خجل
چون كه ايران دل زمين باشد ——– دل ز تن به بود، يقين باشد

Or Khaghani Shervani, the largest Persian Qsydhsrayan, about the behavior of the Turks Ghz with one of the scribes says:
در مرثيه‌ی امام محمد يحيی و خفه شدن او به دست غزان
های خاقانی تو را جای شِكرريز است و شُكر ——— گر دهانت را به آب زهرناك آكنده‌اند
محيی‌الدين كو دهان دين به دُر آكنده بود ———- كافران غز دهانش را به خاك آكنده‌اند
Sultan Mahmoud the Great, Timurid ranking Turkestan Herat and India, Seljuk, Ottoman Turks, etc. All Turkish that Azkhan blessing them, the Persian language has boomed, Shhnamh University of bad Magnets Rick left the Supreme written and left for a wide pension was to provide Shhnamh.
در این که تیموریان در گسترش ادب و هنر نگارگری نقش داشته‌اند حرفی نیست. But it should be recalled that the founder of the dynasty, as Tamerlane, what happened to the people in the villages of Nishapur, Isfahan, which is still the memory of Iranians fear is and minarets of the people and the eyes of the socket have been taken. شاید دشنامچشم درآمدهدر زبان پارسی یادگاری از کارهای این عالی‌مقام باشد.

The Shahnameh in the Samanid time began not leave a supreme court. Of course, if Mr. Nasafi and Samanids also Pantrkgrayan “Torque” Knows. Ferdowsi's Shahnameh in 400 BC. Ended:
ز هجرت شده پنج هشتاد بار ———- به نام جهان‌داور کردگار
و می‌دانیم که سرودن شاهنامه حدود ۳۰ سال طول کشیده است:
بسی رنج بردم در این سال سی ———- عجم زنده کردم بدین پارسی
بنابراین اگر ۳۰ را از ۴۰۰ کم کنیم می‌شود ۳۷۰ قمری. محمود غزنوی در سال ۳۶۰ ق./۹۷۱ م. زاده شد و در سال ۳۸۷ ق./۹۹۷ م. به حکومت رسید. یعنی وقتی فردوسی کار شاهنامه را شروع کرد سلطان محمود معظم طفل ۱۰ ساله‌ای بیش نبود و وقتی محمود پس از شکست دادن برادر بزرگ‌ترش به قدرت رسید ۱۸ سال از شروع کار شاهنامه گذشته بود. با این حساب تعیین مستمری برای فردوسی از سوی محمود غزنوی چندان معقول به نظر نمی‌رسد. اگر این مستمری وجود می‌داشت فردوسی در جاهایی از شاهنامه از تنگدستی و سختی روزگار شکایت نمی‌کرد. آوردن کارها و رفتارهای سلطان محمود با اهل ری و نابود کردن کتابخانه‌ی آن خارج از حوصله‌ی این نوشتار است.
مستشرقین عقیده دارند که، هرگاه تیموریان هرات در امور هنر و کتاب دوستی مساعی خود را صرف نمی‌کردند، این‌همه آثار شاید در برابر آماج نابودی قرار می‌گرفتند.
یکی از دلیل‌های نابودی بسیاری از آثار فرهنگی و ادبی ایرانیان به دست صحرانشینانی مانند چنگیز و تیمور و دیگر مغولان و تاتاران بود. وگرنه پیش از آمدن آنان آثار علمی و ادبی در سراسر ایران منتشر می‌شده و طالبان علم و دانش به آنها دسترس داشتند. شاهنامه در سراسر سرزمین‌های اسلامی به پارسی و عربی خوانده می‌شد. در زمان سعدی، که هنوزفتنه ی مغولجهانگیر نشده بود، شعرهای وی از کاشغر در چین تا شام و فلسطین خوانده می‌شد. همین طور آثار دیگرانی مانند نظامی گنجوی و
با آمدن اسلام در ترکستان، زبان عربی زبان مذهبی و ادبی قبول گردید چنانچه علمای بزرگ ترکستان چون امام خواجه اسمعیل بخارایی، امام ترمزی، امام ابومنصور ماتریدی، ابوعلی سینای بخارایی، ابوریحان البیرونی، عمر نسفی، قفال چاچی و صدهای دیگر تألیفات خود را بزبان عربی نوشتند، اگر قرار باشد که دانشمندان یک مملکت به یکی از زبان‌ها تألیفات می‌نماید پس آنها به آن زبان و قوم متعلق باشند، علمای بزرگ فوق‌الذکر ترکستان به زبان عربی تألیفات نموده‌اند پس ما آنها را به قرار فورمول شما یعنی آنها عرب شمرده شوند؟؟

در این بند نیز مانند بند پیشین آقای نسفی هر کسی را می‌شناخته یا نامش را شنیده به نام علمای ترکستان معرفی کرده است صرف نظر از این که آنان خودشان در آثارشان خود را چگونه معرفی کرده‌اند. (The "Tirmidhi" and not a "brake". He is perhaps mistyped).

Islam came to Turkestan. Iranian lands were Muslim Turks and the Turkish population there were.

Rayhan According to his confessions in Iranian books. For example, this sentence in the book "The Remaining Signs of Past Centuries" (The remains of earlier times): “و أما أهل خوارزم، و إن کانوا غصنا ً من دوحة الفُرس” The “و مردم خوارزم٬ آنها شاخه‌ای از درخت استوار پارسيان (Iranians) Are”. و شهرتش نیز بیرونی است نه البیرونی.

ملاک ما برای ایرانی دانستن این بزرگان زبان نوشته‌های آنان نیست. اتفاقا این «فرمول» ساده‌ی پان‌ترک‌گرایان و پان‌عرب‌گرایان است. The first group is called if today is a city in Trkzbany all those who throughout human history and land in the city was born, lived and died were Turkish and Turkic. گروه دوم نیز معیارشان نام شخص یا زبانی است که آن شخص بدان کتابی نوشته باشد. اتفاقا اعراب و پان‌عرب‌گرایان نیز ادعای عرب بودن این بزرگان ایرانی را دارند. پان‌ترک‌گرایان و پان‌عرب‌گرایان و کشورهای تازه استقلال یافته که مشکل بحران هویت دارند به قول مولانا همچون مردی غرقه اند:
مرد غرقه دست و پایی می‌زند ———– دست هر دم در گیایی می‌زند
از این رو ابوریحان بیرونی می‌شود دانشمند عرب یا ترک ازبک، ابونصر فارابی می‌شود فیلسوف عرب یا ترک قزاق، نظامی گنجوی می‌شود شاعر ترک جمهوری آذربایجان و بالاخره مولانا جلال‌الدین بلخی می‌شود شاعر ترک و همین طور دیگر بزرگان و مشاهیر فرهنگ و ادبی ایرانی مصادره می‌شوند.

Our criteria for knowing this great Iranian Prime's what they said in the writings and behavior. While contemporaries and friends and relatives what other students say. و مهم‌تر از همه فضای فکری و فرهنگی‌ای است که آنان در آن زندگی کرده و نفس کشیده‌اند. نه آن که هفت سد سال بعد کسانی که توان درک نوشته‌های آنان را به زبان اصلی ندارند تعیین کنند که چون من امروز در این شهر زندگی می‌کنم و ترک هستم و به ترکی سخن می‌گویم صرف نظر از آن که در طی ۷۰۰ سال گذشته چه اتفاق‌هایی افتاده است و چه بر سر ساکنان این سرزمین آمده پس این دانشور یا نامور هم که ۷۰۰ سال پیش در این شهر زندگی می‌کرده و تمام کسانی که اینجا بوده‌اند باید ترک باشد.

گر بگویم شرح این بی‌حد شود ————– مثنوی هفتاد من کاغذ شود

سیاوش

آذر ۱۳۸۶ خورشیدی / دسامبر ۲۰۰۷ ترسایی

14 Reply to Rumi left and only a few days after Iran rejected!

  • رامین says:

    Azeri or Azeri Turks in Iran in culture and literature or in science or in the first urbanization that are. اگه کمی سواد معماری داشته باشی می فهمی که معماری ایران بعد از اسلام معماری ترک هاست هر 3 شیوه معماری آذری واصفهانی و پارسی از آذربایجان نشات گرفته اند که در دوره های صفویه و افشاریه و سلجوقی و غیره در شهرهایی مثل اصفهان و مشهد و غیره به اوج رسیده اند. از لحاظ فرهنگ و هنر از 800 سال پیش تا حالا بیش از 400 شاعر و عارف در مقبرت الشعرای تبریز در خاک اند و اگه کمی سواد داشته باشی می فهمی که شاعران آذربایجان در شعر مناظره فارسی بی رقیب اند(نظامی و اعتصامی و …) از لحاظ شهر نشینی هم اگه اهل مطالعه باشی می فهمی که مردم تبریز در روشنفکری(مهندس بازرگان ودکتر تقی زاده ودکتر تقی ارانی و…) And improvements have been first in Iran and Tabriz city of Iran's first. The first mayor and the first power department and the office phone and the first fire department and first theater and the first modern schools and …در تبریز بوده است. کافی کمی با چشم باز بنگری.

    • admin says:

      به رامین

      Like all Iranian ethnic Azeris in Iran's civilization and culture, but this did not mean that you alleged role in culture and science and urbanization were the first! آذربایجان در مقاطعی از زمان نقش برجسته تری در تاریخ سرزمینمان ایفا کرده و در مقاطعی هم دقیقا خلاف این بوده چنانکه بقیه ی بخشهای ایران هم همین ویژگی را داشتند

      In the case of Iran during the Islamic architecture of the buildings that were built in the Seljuk period and the Ilkhanate ,تیموری و صفویه ریشه در معماری ایرانی در دوره های ساسانی و اشکانی دارد و البته این طبقه بندی جدیدی که می کنی به عنوان شیوه ی معماری آذری و اصفهانی و پارسی مهملات است و مبنایی ندارد. ویژگی معماری هر کدام از دوره های تاریخی ایران پس از اسلام که عمدتا همان چهار دوره است که نام بردم به بخش خاصی از کشور محدود نمی شود

      در مورد مقبره الشعرای تبریز هم به جز یک یا دو مورد همگی پارسی زبان هستند. پیرامون شهرنشینی و تبریز شهر اولینها ! اراجیف امثال صمد سرداری نیا با دکترای افتخاری از دانشگاه باکی یا دیگر کارشناسان ریز و درشتتان برای کسی مرجع نیست و جدی گرفته نمی شود. این مهملات و طمع تمدن خواری برای هیچکس آبرو نساخته! تبریز نقش مهمی در دوران مشروطه ایفا کرد و جانبازیهایی هم کرد همانطور که رشت و تهران نقش بزرگی داشتند اما هیچگاه تافته جدا بافته نبود

  • saman says:

    vaghan hal kardam ba nazare ramin,.affarin be ramin

  • ترک ایرانی says:

    پان ترک پان فارس پان لر پان…..وای بر شما به اصطلاح محافظین میراث مولانا که نام او را بهانه ای برای جدال پایان ناپذیر خود ساخته اید بله اشتباه نکرده اید سخنم با هر دو گروه است % گروه اول مدافعان زبان ترک که جفت پا در یک کفش و به حق مولانا را ترک میذانند گروه دوم مدافعان زبان پارس که سخنم با نماینده آنان یعنی نویسنده مطلب می باشد که او هم مدافع به حق مولانای پارسی است ولی به حق بودن این دو گروه با هم تفتاوت عمیقی دارد . در مطلب بالا نویسنده گویا با جمع آوری اسناد و مدارک قابل تحسین و به حق ایرانی بودن مولانا را تثبیت و روی تمام مدعیان ترک را کم کرده است اما دریغ از نکته ای که او ا به اشتباهی فاهش وادار نموده و حق را به گروه بعدی ( Turkic people) اعاده کرده . دوست عزیز فارس زبان و هم وطن من از مطلبی که نوشته ای گویاست فردی با درایت با هوش و ذکاوتی بالا می باشی و مطمعنا احساس وطن پروری تو باعث شده که متن سوال را ( مولانا ایرانی یا ترک؟ ) خوب درک نکنی و سریعا به فکر جواب باشی دوست عزیز در سوال بالا ترک بودن مولانا دلیل بر ایرانی تبودن وی نیست ما ( تو و من ) با چه حقی ایرانی بودن را منوت به فارسی سخن گفتن می پنداریم فرض بر مثال احتمال نود و نه درصد که مولانا فارسی زبان بوده و تنها یک درصد ترک زبان با این همه اگر ما او را ترک پنداریم و موجبات دل شادی هموطنان ترک خود و دیگر کشور های ترک زبان شویم آیا از ایرانی بودن او چیزی کاسته می شود چون انها فقط ترک بودن او را ادعا کرده اند نه ترکیه ای بودن او را که اصلا در زمان تولد و مرگ وی چنین کشوری وجود خارجی نداشت و همه به این مهم آگاه هستند و نیازی به این همه سند و مدرک که موجب آزرده خاطردگی ترک زبانان ایرانی گردد نیست سخن انان ( پان ترکان ) از آنجا به حق است که ریشه این کلمه را خود ما فارس زبانان با این نگرش پوچ خود ( ایرانییان پارسی گو ) در خاک کرده و هنوز که هنوز مشغول آبیاری آن هستیم و نیز طلب کار که بلی شما ترکان طفرقه افکنید کورش بزرگ 2500 سال پیش همه ما را با بیش از 90 زبان و لهجه یک جا جمع و همه را ایرانی خوانده دوست عزیز با درایتی که داری نیازی به هیچ وکیلی نداری به همین علت من فقط از طرف خودم از این کاستی به دیگر اقوام ایرانی عذر خواهی میکنم %

  • mohsen says:

    ramin karet doroste

  • Happy says:

    من سوالاتى در ذهنم است كه مىخواهم جواب آنها را بدانم: چرا مايى كه در گذشته سالها بر شرق و غرب فرمان مىرانديم و بزرگترين شاهان در برابر ما شكست خورده يا كشته مىشدند حال ما را هم جوار لرها مىدانند و براى ما جك مىسازند؟
    چرا زبان ما در مدرسه تدريس نمىشود؟
    چرا زبان ما را به عنوان لهجه در فيلم ها به مردم مىشناسانند؟
    چرا ما از ترك ناميدن خودخجالت مىكشيم و در نظر داريم لهجه ى خود را پنهان كنيم؟
    چرا نام هاى تركى مكان هاى تبريز را عوض مىكنند و به جاى آن نام فارسى مىگذارند؟

  • ادب دوست says:

    هم میهنان گرامی
    درود بر همگان
    من تا اندازه ای با “ترک ایرانی” I agree that we need only to Iran being only Bnazym and of course the language from which all Iranians and Iranian thought to have a deeper attitude to Sample “Kasravi” هر چند ترکزبان بود ولی مدافع سرسخت زبان پارسی بود و یا بسیاری همچون او، در حالیکه برای نمونه زکریای رازی همه کارهایش را به عربی نوشت و یا خواجه نظام الملک که پارسی زبان بود مدافع سرسخت ترکان و عربها بود( سیاست نامه اش را بخوانید) و گورکانیان هند هر چند که ترک زبان بودند پارسی را زبان رسمی سرزمین هند کرده بودند.. In fact, in every day life to realize I'm the Iranians for something beyond the native language is Vhmannd ideal man Bayz deserve to be i Rumi from his thought Iranians know enough, and they say he Fars or or leave the Tajik and Uzbek ….He can “Masnavi hundreds of paper” Wrote suggesting that the number of friends ” Being Tnhafars” With Iran being subjected to an error
    Thanks

  • milad says:

    با سلام خدمت تمام ایرانیان چه فارسی زبان چه ترک زبان چه عربی و کردی و لری و ….
    من خودم مادرم تهرانی و پدرم ترک ارومیه است پس بیطرفانه میگم که براساس مستندات تاریخی زبان مردم آذربایجان و ترکیه امروزی از زمان فرمانروایی سلجوقیان بر این نواحی از فارسی به ترکی عوض شده و قبل از سلجوقیان یعنی نزدیم 900 سال پیش این مردمان که ایرانی بودند و همیشه جدا از اینکه چه زبانی دارند ایرانی به حساب می آیندزبانشان تغییر کرده.مردم آذربایجان ایران در حقیقت از ریشه های مادها و آریاییان اصیل به شمار می روند و فقط زبانشون ترکی شده و از ترکان اصل که صحرانشینان سمت ماوراالنهر و چین و مغولستان به حساب می روند نیستند پس بهتره بگن ما آذری هستیم نه ترک! البته از نژاد ترکها به هر حال الان در آذربایجان ایران وجود داره که در اصل 800 ساله به اینجا امده اند و بومی اصیل این مناطق نیستند.حتی قاجارها معروفه که از نژاد مغولها بوده اند.خود لفظ آذربایجان دارای ریشه پارسی آتروپانکان هست که قدمتی به اندازه هخامنشیان داره. من واقعا منظوری ندارم ولی این حقیقته.در کل تمام مردم این سرزمین ایرانی اند جدا از اینکه چه زبانی دارند و زبان همه اونها هم زیبا و دلنشینه.بیایید به جای ترک و فارس کردن بگیم ما همگی ایرانی هستیم.

  • آیدین دنیزلی says:

    مولانا اگه می دونست یه روزی پان ایرانیست ها اینطور ادعاش را می منند هرگز از خاک ایران رد نمی شد و از یه راه دیگه می رفت یا اصلن تو زادگاهش می موند.
    کم به مشاهیر دیگر کشورها دست درازی بکنید شرم و حیا هم چیزه خوبیه.
    همه خوب می دونند که مولانا هیچ ربطی به ایران نداره بنده خدا فقط چند روزی از خاک ایران رد شده است.

  • assad agha says:

    انسانهای عزیز:

    آیا تابحال فکر کرده اید که ترکها که امروزه بعنوان اقلیتی در آلمان زندگی میکنند در ظرف دو نسل زبان و فرهنگ قبلی خود را از دست میدهند و دیر یا زود آلمانی میشوند همانطور که مهاجران لهستانی و یونانی و ایتالیائی امریکائی شده اند. آنها هیچگونه مسئله ای ندارند با از دست دادن زبانشان و خطشان وفرهنگشان. این بلا دیر یا زود سر تمام ایرانی های مهاجر هم خواهد آمد. فرهنگ امریکا فرهنگی است مخلوط که مردم فرهیخته به عناصر مختلف آن افتخار میکنند.

    Do you think that people under the rule of French-speaking Alsace and Lorraine lost their German language is not so much controversy.

    Do you think that Egypt and Tunisia and other Arab rule under their original languages ​​have lost their Arabic Republic of Egypt read a word of ancient Egypt and the Pharaohs is also seen in Achaemenid inscriptions.

    آیا میدانید که کلت ها یا سلتیک های اروپائی تحت حکومت آلمانی ها و آنگلو ساکسونا و اسلاو ها در بسیاری از نقاط اروپا زبانشان را از دست دادند ولی هیچ عقل سالمی منکر وجود آنها از لحاظ ژنتیک در داخل ملل اروپا از ترکیه تا ایرلند و از اسپانیا تا شرق اروپا نمی شود.

    Do you think you have symptoms of genetic Scythians or skating on the border with Mongolia and China and Russia with blond hair was discovered a few years ago..

    Do you know the race of the kings of Europe from other nations. مثلا پرنس فیلیپ شوهر ملکه بریتانیا از خانواده پادشاهان آلمانی تبار یونان است ملکه هلند هم پدرش و هم شوهرش هلندی هستند. The German queen of Sweden is that many of the Ottomans Queen of Albania or Italian or Hungarian nobility and were like, including the wife and mother of Sultan Suleiman the next. میدانید که مادران بسیاری از این ترکان مقنعه بسر امروزی را از بلگراد ربوده اند و یا از سوفیه یا بوداپست یا آتن.

    جنگ شما بر سر لحاف ملا نصرالدین است. ما داریم در زمان دهکده جهانی زندگی میکنیم.

    زبان آذری ها بهر حال در حال حاضر ترکی است و باید به آنها حق آموزش به این زبان را داد و اصولا آزادی های دیگر را هم همینطور.

    حالا ملا نصرالدین ترک بود یا فارس.

    بخندید بریش خودتان.

    • admin says:

      Do you think that may be you do not know that others know and then ask the beard you laugh or may think Kurdish people that the articles on this site wrote seeking orders like you were in a comment on all the facts to them on you ?
      جنگ ما بر سر لحاف ملا نصر الدین نیست جنگ ما بر سر تمامیت ارضی ,حفظ موجودیت ایران و جلوگیری از جنگ داخلی در ایران است که بسیار کشورها به دنبال آن هستند که اگر مسئله ی آذربایجان یا خوزستان یا کردستان صرفا مسئله داخلی کشور ما بود راه حلهای به مراتب آسانتری داشت.

  • tabrizli says:

    حتی قاجارها معروفه که از نژاد مغولها بوده اند.خود لفظ آذربایجان دارای ریشه پارسی آتروپانکان هست !!!
    My Turkish is my Tbryzlymzban I'm living in Azerbaijani region there is no such thing as our language is Azeri Turkish accent it with us if we Mongol or….. خلاصه ترکیم وافتخار میکنیم به ترک بودنمون حالا فقط توهین کنین.ما هم شما رو عرب میدانیم که زبانتان کمی با عربها فرق میکند نوشتارتان یکیست

  • حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی شاعر برزگ بلخی از بلخ افغانستان فعلی میباشد. مولانا بلخی از بلخی افغانستان است نه از ایران و ترکیا و نسبش افغانی و بلخی است.
    پادشاه عشق در ام البلاد
    سکه بر نام جلال الدین نهاد
    عشق باشد آفتاب معنوی
    تافته از قلب پاک مولوی
    شادباش ای بلخ و ای فرزند بلخ
    ای مِهین فرزند بی¬مانند بلخ
    بلخ بامی، زادگاه مولوی است
    مشرق صد آفتاب معنوی است
    نی خرابه، این خرابات دل است
    مظهر اسرار و آیات دل است
    خانه¬ی اجداد و امجاد وی است
    خانقاه فیض و ارشاد وی است
    بود این جا مبدأ انجام او

    • admin says:

      گویا پان عربیستها، پان ترکیستها و پان کردیستها کم بودند شکر خدا پان افغانیستها هم اخیرا به گرفتاریهای ما اضافه شدند

      کشوری به نام افغانستان در زمان مولوی هنوز موجودیت نداشته که مولوی از آن دیار باشد بلخ همواره از دوران هخامنشی بخشی از سرزمین ایران بوده و نخستین اشاره به این نام هم در کتیبه ی داریوش است

      iranicaonline.org/articles/bactria