فارسی زبان طب در هندوستان مسلمان نشین
Autor :انا ونزن
در این مقاله موقعیت حکیمان در تاریخ طب اسلامی و تاثیر زبان و فرهنگ فارسی در جنوب هندوستان مورد بررسی قرار می گیرد.
بررسی ساختار فعل های جعلی در فارسی میانه و دری
بررسي ساختار فعل هاي جعلي در فارسي ميانه
يدالله منصوري
نخستين همايش » ٬ در « ساختار فعل هاي جعلي در فارسي ميانه و فارسي دري » *اصل اين مقاله ٬ با عنوان بررسی ساختار فعل های جعلی در فارسی میانه و دری به صورت سخن راني ارائه شد. ( تهران ٢٧ خرداد ١٣٨١ )
بررسي ساختار فعل هاي جعلي در فارسي ميانه و دری
بررسي ساختار فعل هاي جعلي در فارسي ميانه
يدالله منصوري
نخستين همايش » ٬ در « ساختار فعل هاي جعلي در فارسي ميانه و فارسي دري » *اصل اين مقاله ٬ با عنوان بررسی ساختار فعل های جعلی در فارسی میانه و دری به صورت سخن راني ارائه شد. ( تهران ٢٧ خرداد ١٣٨١ )
بحثی دربارهء صرف فعل در زبان علمی فارسی
Autor : دکتر محمد حیدری ملایری
کتاب امروز، پاییز ۱۳۵۲ خورشیدی / ۱۹۷۳ میلادی – صفحهء ۴۵ hasta el ۴۸
بیان مفهومهای علمی و فنی غرب به زبان پارسی همواره با مسائل فراوانی روبرو بوده است. مقالهء حاضر بحثی است دربارهء یکی از جنبههای این دشواریها. در اوایل قرن نوزدهم، ایرانیان با فرهنگ و تمدن اروپایی تماس بیشتری یافتند. رفتن برخی از ایرانیان به اروپا برای آموختن علوم و فنون و نیز دعوت از اروپاییان برای تعلیم در ایران، سبب آشنایی هر چه بیشتر ایرانیان با علوم و فنون نوین شد. بویژه، بعد از مشروطه، گرایش بسیار به تالیف و ترجمهء کتابهای علمی و فنی پدید آمد، و علوم نوین به حوزههای درسی ایران وارد شدند.
این علوم نوین مفهومهایی داشتند که در زبان فارسی بیسابقه بودند، و طبعاً فارسی میبایست آنها را در خود جای دهد. اشکال، تنها در نداشتن اصطلاحهای نو نبود، زیرا در انتقالهای فرهنگی، همیشه هر زبان مفهومهایی را که ندارد به هر ترتیب از چند راه فراهم میآورد – مثلا از وام گرفتن اصطلاحهای بیگانه، و نیز ساختن واژههای نو در برابر آن مفهومها. اشکال اساسی یکی این بود که زبان دری چندان تجربهای برای درآوردن واژههای بیگانه به قاعدههای دستوری خود نداشته است. دیگر آنکه نثر علمی فارسی در زمان تماس با فرهنگ اروپایی توانایی چندانی نداشت، و به گفتهء ملک الشعراء بهار نه عربی بود و نه پارسی، و پر بود از روابط بیرویه و جملههای بیسروپای. [1.]
زبان فارسی با شیوهء منظم و منسجم اصطلاحشناسی یا ترمینولوژی علمی اروپا روبرو بود که پس از رنسانس و انقلاب صنعتی رفته رفته روشدارتر و تواناتر شده بود. مؤلفان و مترجمان آن دوره، تعدادی از اصطلاحهای اروپایی، بویژه فرانسوی، را در گفتهها و نوشتههای خود وارد ساختند و نیز از زبان عربی کمک گرفتند – اما در این کارها ضابطهای وجود نداشت؛ بعلاوه عربی نیز با همین اشکالات، منتها از جنبههای دیگری روبرو بود. به عنوان نمونه میتوان از اصطلاحهای زیر که در آن ایام به کار میرفته نام برد:
ضغظه، تر؟یب، جرثقیل، بارومطر، تحمیص، قوای معاونه، قوهء اتصالیه، مطلوئید، موازنة المیاه، آلت سباحه، میزان الثقل، ایزومرفیسم، اراضی مرسوبه.
بعدها بر اثر فزونی گرفتن اصطلاحهای غربی و «بیتحرکی» واژههای عربی در بافت دستوری زبان فارسی، و نیز علاقه به فارسینویس، گرایشی به واژههای فارسی پیدا آمد.
Traded persa y el árabe y el alboroto Pantrkystha
همانطور که در نوشتهی دروغین امیدزنجان آمده بود، پانترکیستها میکوشند که زبان پارسی را گویشی از زبان تازی به دیگران بشناسانند.
اما هیچ منبع و دانشنامهای سخنهای گزاف پانترکیستها را جدی نمیگیرد. برای نمونه دانشنامه جهانی بریتنیکا (سال 2006) مینویسد:
The Indo-Iranian group consists of Indic languages and Iranian languages. Persian (or Farsi) is an Iranian language. So are Pashto (or Pushtu), spoken in Afghanistan and Pakistan; and Kurdish, spoken in Kurdistan. Baluchi, spoken mostly in Pakistan and Iran, also is an Iranian language. Sanskrit is an Indic language. It is the oldest living Indo-European language, and is now used chiefly as the sacred language of Hinduism. Hindi, the leading language of northern India, and Urdu, the national language of Pakistan, are also Indic languages.
(Traducción: گروه زبان های هندوایرانی شامل زبان های هندی و ایرانی است. پارسی یا فارسی که زبان ایرانی است، چنان که پشتو، زبانی در افغانستان و پاکستان بدان تکلم می وشد؛ و کردی، زبانی که در کردستان بدان سخن گفته می شود؛ بلوچی، زبانی که بیش تر در پاکستان و ایران بدان تکلم می شود، نیز زبان هایی ایرانی اند. سنسکریت یک زبان هندی است و کهن ترین زبان زنده هندواروپایی است، و اینک عمدتاً به عنوان زبان مقدس دین هندو به کار می رود. هندی، زبان اصلی شمال هند، و اردو، زبان ملی پاکستان، نیز زبان هایی هندی اند.)
بنابراین به جز جناب رزمی، که برای توهین به زبان فارسی ناگزیر به بهره برداری از سند جعلی و وقیح نشریه امید زنجان شده، امروزه همگان می دانند که به لحاظ دستور زبان، واژگان بنیادی، و ریشه شناسی، زبان پارسی یک زبان هندواروپایی است و با زبانهای بلوچی، پشتو، کردی، تالشی و … همخانواده است.
ولی گروه پانترکیست ناچار به لافها و لاغهای خود پافشاری میکنند و برای نمونه یکی از پشتیبانان پانترکیسم به نام ماشالله رزمی از خود میبافد:
بدون کم ارزش شمردن زبان فارسی و با احترام به کسانی که این زبان را دوست دارند باید پذیرفت که زبان فارسی لهجهای از زبان عربی است و این وابستگی از شیرینی آن نمیکاهد و اگر قاتل زبانهای دیگر نباشد برای همه محترم است.
برای رد ادعاهای دروغین نقل شده در بالا، نخست باید گفت که جناب ماشالله رزمی حتی نمیتوانند نام یک پژوهشگر واقعی را معرفی کنند که زبان فارسی را جزو زبانهای هندواروپایی نداند. تنها سند وی همان خبر جعلی امید زنجان بود که به یونسکو چسبانده اند. اما برای رد نظر جناب رزمی ما به سه سند از زبان ترکی نگاه کنیم.
Las palabras "Persa / Farsi" Y insultante Pantrkystha
Uno Pantrkystha afirma que la palabra “پارس” Perros que ladran tomadas!
Esto es lo que dices así leche inicial Condiciones de Dghvz (Cerdo significado turca) Desde. En su opinión, este tipo de insultos, mientras que sólo perjudica a la ignorancia de la gente de la historia y la lingüística Pantrkystha muestra.
Ene Tavernier, "Iranica en el Período Achamenid (C.A. 550-330 Antes de Cristo); léxico de nombres antiguos y préstamos adecuados iraníes, atestiguado en los textos no iraníes. Volumen 158 de Orientalia Lovaniensia Analecta. Peeters Editorial, 2007. Pg 28:
{No debería ser sorprendente que varias propuestas relativas a la etimología de Parsa se han presentado. Con los ojos de Hoffman (1940: 142) el nombre está relacionado con india vieja Parsu-, el nombre de la tribu guerrera. Eilers (1954: 188: También Harmatta 1971c: 221-222) él usa asirio Parsua demostrar Parsa — evolucionado a partir de * Parsva-. Una vez más Eilers (1987:49) encuentra otra palabra viejo indio para explicar Parsa. Esta vez se trata de "Parsu" -, "Costilla, hoz ". Más recientemente Skalmowski (1995:311) señaló que Pars(en)una es el equivalente de la vieja Parsva india, "La región de las costillas, vecindad inmediata "}
Diakonoff, I.m.. (1985), “Medios de comunicación I: Los medos y sus vecinos”, en Gershevitch, Ilya, Cambridge Historia de Irán, 2, Cambridge University Press, pg 62:
Según E.. Grantovsky, el significado del término es "lado", "Costilla" y como una etimología, "aquellas con fuertes costillas".
Y el eminente Iranologist George Morgenstriene ha demostrado que Parsa, Pahlu, Pashto, Partia y etc. son todos los cognados de la misma palabra.
Ver: Morgenstriene, George 1973: 'Pashto', 'Pathan' y el tratamiento de la R + sibilante en pashto,en: Indo-Dardica, Wiesbaden: Reichert, 168–174.
En palabras de los científicos Pars Pars, lateral y casto Pashto de una raíz conocida. La palabra persa que significa o secundarios costillas y Diakonov y Henning persas medios “Aquellos lado fuerte o costilla fuerte” Ellos.
Algunos científicos también lo llamaron por el nombre de la daga persa, que parece una costilla, pero la opinión de los científicos de hoy es que Pars, Parth, Pahlu, Pahlavi, Parsa provienen de la misma raíz..
Significado de las palabras “Persa / Farsi” Y insultante Pantrkystha
Uno Pantrkystha afirma que la palabra “پارس” Perros que ladran tomadas!
Esto es lo que dices así leche inicial Condiciones de Dghvz (Cerdo significado turca) Desde. En su opinión, este tipo de insultos, mientras que sólo perjudica a la ignorancia de la gente de la historia y la lingüística Pantrkystha muestra.
Ene Tavernier, "Iranica en el Período Achamenid (C.A. 550-330 Antes de Cristo); léxico de nombres antiguos y préstamos adecuados iraníes, atestiguado en los textos no iraníes. Volumen 158 de Orientalia Lovaniensia Analecta. Peeters Editorial, 2007. Pg 28:
{No debería ser sorprendente que varias propuestas relativas a la etimología de Parsa se han presentado. Con los ojos de Hoffman (1940: 142) el nombre está relacionado con india vieja Parsu-, el nombre de la tribu guerrera. Eilers (1954: 188: También Harmatta 1971c: 221-222) él usa asirio Parsua demostrar Parsa — evolucionado a partir de * Parsva-. Una vez más Eilers (1987:49) encuentra otra palabra viejo indio para explicar Parsa. Esta vez se trata de "Parsu" -, "Costilla, hoz ". Más recientemente Skalmowski (1995:311) señaló que Pars(en)una es el equivalente de la vieja Parsva india, "La región de las costillas, vecindad inmediata "}
Diakonoff, I.m.. (1985), “Medios de comunicación I: Los medos y sus vecinos”, en Gershevitch, Ilya, Cambridge Historia de Irán, 2, Cambridge University Press, pg 62:
Según E.. Grantovsky, el significado del término es "lado", "Costilla" y como una etimología, "aquellas con fuertes costillas".
Y el eminente Iranologist George Morgenstriene ha demostrado que Parsa, Pahlu, Pashto, Partia y etc. son todos los cognados de la misma palabra.
Ver: Morgenstriene, George 1973: 'Pashto', 'Pathan' y el tratamiento de la R + sibilante en pashto,en: Indo-Dardica, Wiesbaden: Reichert, 168–174.
En palabras de los científicos Pars Pars, lateral y casto Pashto de una raíz conocida. La palabra persa que significa o secundarios costillas y Diakonov y Henning persas medios “Aquellos lado fuerte o costilla fuerte” Ellos.
Algunos científicos también lo llamaron por el nombre de la daga persa, que parece una costilla, pero la opinión de los científicos de hoy es que Pars, Parth, Pahlu, Pahlavi, Parsa provienen de la misma raíz..
Parsi para introducir una nueva palabra en persa en Teherán (Con una cuchara, plato ..)
یکی از پانترکیستها با تمسخر و پوزخند ادعا میکند که زبان فارسی واژهای برای “plato” “cuchara” Y no suministros diarios. Pantrkyst también sostiene, además, que para la palabra persa para la civilización no es. Dice otro Pantrkyst:
"libros con Turquía e Irán (segunda edición) Azerbaiyán Centro de Investigación de la Sociedad Académica (BTAM) sitio web: www.azbiltop.com/abtam
چند هزار لغت با ریشه ترکی در زبان فارسی موجود است که از لغات بیش از600 لغت جزء کلمات مصطلح و روزمره است . مانند آقا خانم
, El Movimiento Scout, platos, cazuelas, Dvlmh, pines, Sala I, los huevos, los gemelos, los pantanos, las estufas, herramientas, pato, sueños, alfileres, botones, esteras, Kohl, balas, cañones, armas, contrabando, la Aduana, tabla, comida …….( یک هزار واژه اصیل ترکی در فارسی ،محمد صادق نائبی www.tribun.com/1000/1070.htm)
بیان حقیقت مزایای زبان ترکی نسبت به فارسی براساس دلایل بر برتری ملت ترک بر فارس نمی شود و چنین منظوری نیز در نوشته مد نظر نیست ، بلکه هدف افشای حقایقی است که 80 سال مغرضانه جهت تحقیر ونابودی ملت ما کتمان و تحریف شده است !»
البته در رابطه با بشقاق و قاشق این پانترکیستها به فارسی تهران بیشتر مینگرند(و هیچ آگاهی از گویشههای دیگر فارسی و زبانهای ایرانی بکلی ندارند) ولی اینطور نیست که زبان فارسی معادلهای کهنتر آن را نداشته باشد. بسیاری از واژگان فارسی را نیز (مانند بیزار و اوستا و چنگار و چادر و قشنگ و آرزو و تخم و من (شباهت این با زبان ترکی من ربطی ندارد و خود این واژه برمیرگدد به پارسی باستان رجوع کنید به لغتنامه دهخدا)..) به طور اشتباه ترکی پنداشتند.
بلکه فارسی تهران برخی از لغات ترکی را دارد که در سایر گویشهای فارسی و زبانهای ایرانی دیگر نیست. اما زمانیکه ما میگوییم “Pérsico”(به طور گستردهترین معنی این لغت) منظور تنها فارسی تهران نیست. فارسی به طور معنی واقعی وگستردهی خود، فراگیرندهی لهجهها فارسی(از سمرقند و دوشنبه تا درفول و جاهای دیگر خوزخستان) و حتی گویشهای ایرانی دیگر نیز هست.
برای نمونه:
بشقاب=تابک٬ لبتخت٬ عثمانی هم واژه تابک فارسی را بکار میبرند
در فرهنگ حسابی:
plato: دوری-تابکتابک (در ترکیه جالب است بدانید که واژهی تابک که از تابهی پارسی است را بکار میبرند)
بشقاب ماهواره: بازتابگر
بشقاب پهن: تبرک، گرباک
بشقاب کشیده: دیس بشقاب بزرگ: زکنج
بشقاب سفالی: سُکره
بشقاب سفالی بزرگ: زُکَند
بشقاب چوبی: چپین
بشقاب ژرف: گردنا (gerdana)
بشقاب گندمکوبی: گندمبا، فروشک
قاشق را در کرمانشاه چمچه میگویند و در اغلب زبان کردی کفجه.
در پارسی میانه نیز کپچک میگویند که در فارسی امروزی کفچه شدهاست.
در لغتنامه دهخدا نیز کپچپک پهلوی آمده است که فارسی کنونی آن کفچه است که همان کردی کفجه است.
http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-d29106a91f3a43c196e1545d50b7d285-fa.html
کفچه . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ) چمچه . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). کفگیر. کمچه . چمچه . (انجمن آرا). چمچه ٔ کلان . (غیاث ). ملعقه . (دهار). کفچ . کپچ . کپچه . کبچه . پهلوی کپچک ۞ ، طبری کچه ۞ (cuchara ). گیلکی نیز کچه ۞ (قاشق بزرگ ).(از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
Idioma persa ,زبان شعر یا زبان دانش
در اینجا از بخش یکی از مقالههای دیگر استفاده میکنیم:
اما اصل مقاله جناب قابوسی بر این گفتمان است که زبان فارسی شعرزده بوده و آثار فلسفی، علمی و دانشی ندارد و در این راستا، عربی سرآمد است. اما دوباره بایست از پانترکان پرسید که چند اثر فلسفی و علمی و دانشی بزبان ترکی پیش از قرون معاصر وجود دارند؟ تازه برخلاف زبان پارسی، هیچ کس در کشور عثمانی نمیتواند امروز متون صدسال پیش فرهنگ خودش را بخواند.
در عین حال شکی نیست که زبان عربی بخاطر حکومتهای عباسیان و امویان در جهان اسلام، زبان علم و فلسفه و ریاضی گشت. ولی آثار فلسفه و علمی و پزشکی به زبان فارسی نیز کم نیستند. جالب است که بدانیم که کتاب کشف شده سفینه تبریزی رسالههای فراوانی در باب علوم مختلف به زبان فارسی دارد. درمورد پزشکی ، میتوان آثاری مانند دانشنامه علائی و رساله رگ شناسی و ذخیره ی خوارزمشاهی را عنوان کرد. کتاب ذخیره خوارزمشاهی بسیار پرحجم میباشد و برای همین چاپ عمومی آن در ایران همواره با مشکل روبرو بوده است. در عین حال در دانشگاه های بزرگ جهان میتوان دوازده جلد از این کتاب را دید. این کتاب را اسماعیل الجرجانی در سال 531 ه.ق. نوشته است.
جالب است بدانیم که زبان پژشک بخش مسلمان نشین هند همان زبان فارسی بوده است:
http://www.azargoshnasp.net/languages/Persian/farsihendi/slides/farsitebhend1m.htm
در باب پزشکی چشم و کحالی، کتاب منصور گرگانی (1080 میلادی) به نام «نور العین» را میتوان نام برد.
اگر منطق جناب قابوسی را استفاده کنیم، آیا این باخت و نارسایی زبان ترکی در مقابل زبان فارسی نیست که شاهان آن زبان خود را ول کردند و زبان فارسی را در هند رواج دادند و حتی این زبان را نه تنها زبان فرهنگی هند کردند. تا جاییکه برهمنان هندو وردهای حافظ و مولوی را بخوانند! بلکه آن را به مرحله زبان طب هندوستان مسلمان نشین رساندند؟ البته این چنین استدلالی برای تحقیر و ستایش یک زبان درست نیست. هر زبانی میتواند یک زبان علمی و دانشی باشد و تنها نیازمند به اندیشمندانی و تمدنی دارد که از این زبان استفاده خوبی کنند. خود زبان عربی امروز از زبانهای اروپایی بسیار عقبتر و انگلیسی بیش از هر دو زبان فارسی و عربی واژه دارد. شمار واژگان ارتباط مستقیمی با پویایی یک تمدن دارد. این امر نشان میدهد که غنی بودن یک زبان بستگی به استفاده از آن زبان دارد و این اندیشمندان هستند که زبان را غنی میکنند و ربطی به ماهیت خود زبان ندارد. تمدن ایرانی که بر اساس کشاورزی و شهرنشینی بود، با آمدن دین اسلام، زمینه مناسبی را برای پرورش دادن اندیشمندان بزرگ بوجود آورد. دوران علمپرور سامانیان و دیلمیان گواه این سخن است. سخن معروف ابن خلدون نیز گواه این امر است زیرا ابن خلدون هم عرب تبار است و هم یکی از ستارگان درخشان تمدن اسلام و نیازی ندارد که مبالغه کند.
«از شگفتی های که واقعیت دارد این است که بیشتر دانشوران ملت اسلام، خواه در علم شرعی و چه در دانش های عقلی بجز در مواردی نادر غیر عرب اند و اگر کسانی از آنان م یافت شوند ه از حیث نژاد عرب اند از لحاظ زبان و مهد تربیت و مشایخ استادان عجمی هستند…چنانکه صاحب صناعت نحو، سیبوبیه، و پس از او فارسی و دنبال آنان زجاج بود و همه ی آنها از لحاظ نژاد ایرانی به شمار میرفتند…آنان زبان را در مهد تربیت آمیزش با عرب آموختند و آن را به صورت قوانین و فنی در آوردند که آیندگان از آن بهره مند شوند..و همه ی عالمان اصول فقه چنانکه می دانی و هم کلیه علمای علم کلام همچنین بیشتر مفسران ایرانی بودند و بجز ایرانیان کسی به حفظ تدوین علم قیام نکرد و از این رو مصداق گفتار پیامبر (ص) پدید آمد که فرمود: «اگر دانش به گردن آسمان در آویزد قومی از مردم فارس بدان نایل می آیند و آن را به دست می آورند». اما علوم عقلی نیز در اسلام پدید نیامد مگر پس از عصری که دانشمندان و مولفان آنها متمیز دند و کلیه این دانشها به منزله ی صناعتی مستقر گردید و بالنتیجه به ایرانیان اختصاص یافت و تازیان آنها را فرو گذاشتند و از ممارست در آنها منصرف شدند.. مانند همه ی صنایع.. در این دانشها همچنان در شهر متدوال بود تا روزگاری که تمدن و عمران در ایران و بلاد آن کشور مانند عراق و خراسان و ماوراء النهر مستقر بود..»