تبليغاتX
اسپهبد ساروی - پشتیبان ایرانیان جهان

اسپهبد ساروی - پشتیبان ایرانیان جهان

این وبلاگ از حقوق ایرانی تباران حمایت میکند

فراخوانی برای تحریم نشریه‌ی ضدایرانی و تجزیه‌طلب شهروند در تورونتو

فراخوانی برای تحریم نشریه‌ی ضدایرانی و تجزیه‌طلب شهروند در تورونتو

پیشگامی برای تحریم مجله‌ی تجزیه‌طلب و ضدایرانی شهروند

 

چندسالی هست  که مجله‌ی شهروند تورونتو، عقاید تجزیه‌طلبان و ایران‌ستیزان را در صفحه‌ی اول خود چاپ میکند.  این را " حق آزادی بیان" میدانند در حالیکه برای نمونه تا بحال دیده نشده است که رسانه‌ی نیویورک تایمز یا واشینگتون پست آمریکا، دائماً به تجزیه‌طلبان مکزیکی، یا نژادپرستان بلَک پانثر(black panther) یا کوکلاس کلان (KKK) تریبون آزاد در هر شماره بدهند که برای تجزیه‌ی آمریکا و یا درگیری نژادی تبلیغ کنند.  همانطور که بخاطر بهانهء آزادی بیان  تا بحال دیده نشده است که در رسانه‌های غربی، هر روز، یک تریبون آزاد به بهانه "آزادی بیان" به بچه‌بازان و حیوان‌آزاران بدهند که از عقاید سخیف خود دفاع کنند و آن را انتشار دهند.

تنها رسانه‌هایی که این به تجزیه طلبی و ایرانستیزی در خارج ایران بهانه میدهند، رسانه‌های ضدایرانی (حمایت شده از خارج مانند بی-بی-سی و صدای آمریکا و شهروند) و یا رسانه‌های ایده‌آلیست (که در جهان غیرواقعی زندگی میکنند) هستند.   یا رسانه‌هایی وابسته به چپ که از دیرباز بازیچه‌ی شوروی بودند و امروز نیز تنها آرزویشان همان نابودی کشور تاریخی ایران است (با طرحهایی مانند فدرالیسم قومی).  وگرنه ما ایرانیان هیچ شوخی با تجزیه‌طلبان (و فدرالیسم قومی یک نوع طرح تجزیه است) نداریم، و راهمان را از آنها جدا میدانیم و در یک آمار دموکراتیک، شکی نیست که آنها در ایران یک اقلیت بسیار محدود میباشند. 

با وجود آنکه ایرانیان خارج از کشور چندان از هیچ کاری حمایت ، پول مجله‌ای مانند صد در صد بخشی از کسانی تامین میشود که با آران قفقاز وابستگی تنگاتنگی دارند.  می‌توان گفت که این مجله در کل بدست الهام علیوف گرداننده میشود و تا بحال هیچ نوشتاری در مورد جنایت ترکیه/علیف در مورد اقوام تالش و کرد و تات و لزگی و آسوری و ارمنی و زازا در مجله‌ی شهروند دیده نشده است (یا به ندرت).

 

 (برگرفته از وبلاگ زیر:  http://www.xaen.azargoshnasp.com/ )

یک نمونه بنگرید به عکس بالا : یکی از سردبیران رده‌بالای شهروند به نام لیلا مجتهدی با تجزیه طلبان نژادپرست ترک و شونیست ترک امثال احمد اوبالی و رضا براهنی و علیرضا اصغرزاده (عکسی که در در چندین وبسایت آشکار شده است) روابط تنگاتنگی دارد و در این نشریه بارها مطالب ضدایرانی چاپ کرده است.  شکی نیست که این مجله ورشکسته که بدست یک توده‌ای ضدایرانی سابق گردانده میشود، پولش را کشورهای پان‌ترکیست مانند آران قفقاز تامین میکنند و اخیراً با حضور یوسف بنی‌طرف، میتوان گفت که افرادی وابسته به کشورهای ضدایرانی عربی (مانند سعودی و امارات)، که از دیرباز با تجزیه‌طلبان نسل‌کش ترک مانند رضابراهنی و اصغرزاده روابط تناتنگی دارند، از این مجله حمایت بیشتری میکنند.

برای نقد تفکرات نژادپرستانه‌‌ی رضا براهنی(که اغلب آنها در شهروند درج شده است) بنگرید به:

http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/darpasokhbehberaheni.htm

http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/pasokhbehberahani.htm

http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/dorooghbaazibaamaarberaheni.htm

 

دوستان باید بدانند که لقب افرادی مانند رضابراهنی همان "نژادپرستان ترک" هست و نه نژادپرستان آذربایجانی.  زیرا آذربایجان و آذربایجانی دو واژه‌ی ایرانی هستند و این نام برمیگردد به سردرار پارسی منطقه آتروپات، و در کل این ناحیه که بزرگانی مانند شمس تبریز و سهروردی و شبستری را پرورده است، تنها از دوران صفویان زبان ترکی در آن غالب میشود و بنابراین لقب آذربایجان و آذربایجانی باید برای کسانی استفاده شود که فرهنگ ایرانی در این منطقه دارند و نه ترکان اغوز.  در واقع نام "آذربایجانی" اولین بار برای تاتارهای قفقاز تنها از قرن بیستم اطلاق میشود و هیچ ربطی به فرهنگ و تاریخ ترکان اغوز ندارد.  ایرانیان آذربایجانی که هویت ایرانی دارد (چه ترکزبان چه تالش/تات/کررد/ارمنی..) بخشی از ملت ایران هستند ولی نژادپرستان ترک مانند براهنی و اصغرزاده را باید جزو کشورهای ترک دانست که تنها شاید تابعیت کشور ایران را دارا باشند. 

برای نقد تفکرات نژادپرستانه‌ی علیرضا اصغرزاده بنگرید به:

http://www.azargoshnasp.net/recent_history/atoor/responseasgharzadeh/asghrazadehresponse.htm

یکی دیگر از افرادی که د رمجله‌ی شهروند ازش حمایت میشود، همان رضا مریدی است.  به گمان من، رضا مریدی پان‌ترکیست نیست اما ایشان مانند 99% سیاست‌مداران، دنبال منافع مقامی خود هست.

ایشان در یک نطقی در مجلس تورونتو ادعا کرده است که کشور علیفستان زیر نظر حیدر علیف/الهام علیف یک کشور دموکراتیک هست!:

http://balatarin.com/users/sepahbod7/links/submitted?page=3

http://www.youtube.com/watch?v=UNVXp9kadyw

در مصابحه‌ی با نشریه‌ی کشور علیفستان، راهبردی برای جلوگیری از شناختن نسل‌کشی ارمنیان نیز ارائه میکند:

http://www.news.az/articles/18085

 

تلویزیون گوناز-تی-وی نژادپرستی‌اش برای همه عیان است و نیازی شه شکافتن آنها نیست.

 

این افراد وقیح که خود نژادپرستان هستند، ایرانیان که از تمامیت ارضی ایران دفاع میکنند و حقایق تاریخی را میگویند را "نژادپرست" میخوانند.

در واقع در کشور ترکیه در قرن پیش پنج نسل‌کشی انجام شده است:

http://balatarin.com/permlink/2011/4/3/2439401

 

نسلکشی یونانیان

نسلکشی ارمنیان

نسلکشی آسوریان

نسلکشی درسیمیان زازا

http://balatarin.com/permlink/2010/10/16/2223493

 

نسلکشی کردها

http://balatarin.com/permlink/2010/10/16/2223492

پس این اندیشه‌ی آنها(اصغرزاده و براهنی و غیره) هست که نژادپرست هست، و نه ایرانیان.  تا بحال دیده نشده است که این اشخاص نسل‌کشی ارمنیان و آسوریان و یونانیان و کردها و زازاهای ترکیه را محکوم کنند یا کشور جمهوری آذربایجان را بخاطر نقض حقوق بشر تالش/تات/کرد/لزگی/ارمنی و نسل‌کشی خاموش این گروه‌ها را :

http://azargoshnasp.com/persianblog/files/sepahbod/www.sepahbod7.azargoshnasp.com/post-1.aspx

محکوم کنند.

همچنین نسل‌کشی خاموش ایرانی‌تباران تالش و تات و کرد در علیفستان و همچنین نابودی ارمنیان/لزگینیان در آن کشور نوین جعلی (که از طریق غیرمستقیم پشتیبان اصلی مجله‌ی شهروند هست) برای همه ایرانیان آشکار است:

http://www.azargoshnasp.com/persianblog/files/sepahbod/www.sepahbod7.azargoshnasp.com/post-2.aspx

پس این اندیشه‌ی ترک‌گرایی هست که افرادی مانند تیمور و آتیلا و چنگیز را در تاریخ بوجود آورده است و در قرن پیش نیز نسل‌کشی‌‌های فراوانی انجام داده است.

برای نمونه یکی از این نژادپرستان کسی هست به نام یوسف بنی‌طرف در مقاله‌ی زیر:

http://www.shahrvand.com/?p=15776

وی میگوید: " این همان سیاستی است که در عراق علیه خلق کرد به کار رفت و هشتاد سال است علیه خلق های غیر فارس در ایران به کار می رود."

یعنی ایشان عرب‌زبانان ایران را مقایسه می‌کند با سیاه‌پوستان غیرعرب سودان که در همین دهه‌ی پیش (و شاید هنوز) به دست اعراب سودان به برده‌گیری وادار میشدند.

ایشان عرب‌زبانان ایران که زبانشان را جمهوری اسلامی به همه ایرانیان می‌آموزد را مقایسه میکند با سیاه‌پوستان سودان که سه ملیون از آنها بدست اعراب سودان نسل‌کشی شدند.

با کمال پر‌رویی میگوید:
" خلق های غیر فارس را از کمترین حقوق انسانی، مذهبی، فرهنگی و زبانی شان محروم کرده اند"

اول ما خلق فارس نداریم بلکه فارسی‌زبانان ایران بخشی از قوم ایرانی (ایرانیک) هستند  و نمی‌توان قوم ایرانی را براساس گویش‌های ایرانی‌اش، به چند ملت یا خلق تقسیم نمود.  وگرنه عربی زبان عراق و سودان و مصر و مراکش یکی نیست، ولی همه‌ی آنها نیز "عرب" هستند.  بنابراین ما هم از لحاظ تاریخی، یک قوم ایرانی داریم:

http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/qowmehirani.htm

که نباید الزاماً آن را با کشور ایران یکی دانست زیرا در ایران حدود هشتاد درصد مردم ایران ایرانی‌زبان (از قوم ایرانی) هستند و البته آذربایجانیان ایرانی نیز سابقه‌ی ایرانی دارند و آینده نشان خواهد داد که این بخش خود را از پیشینه‌ی ایرانی خواهد دانست یا پیشینه‌ی غیرایرانی ترک اغوز.

دوم اگر در ایران بر مذهبی ستم شده است، همان زردشتی (که همگی ایرانی‌نژاد هستند) و بهایی هست (که اغلب فارسی‌زبان و اقلیتی ترک‌زبان).  اما اگر منظور اهل سنت هست، باز اغلب از قوم ایرانی هست ( کرد و بلوچ و همچنین فارسی‌زبانان در لارستان و خراسان و سنی مذهبان تالش و خلخال و غیره). 

سوم در مورد زبان فارسی و تجزیه‌طلبان:

http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/Manabepantorkshekan.htm

بنگرید به بخش هژده: چگونگی رسمی شدن زبان فارسی و بستن مدارس فارسی‌زبان و زبان رسمی سلجوقیان و غزنویان و صفویان...

ما همه امروز شاهدیم که برای نمونه پرسپولیس یا طاق بستان و دیگر آثار ایرانی تباران، مورد پشتیبانی دولت نیست.  یا مجسمه‌ی آرش کمانگیر در مازندران و طرح شاهنامه‌ی فردوسی از دیوارهای خراسان زده میشود.

البته چیزی که تجزیه‌طلبان پان‌عرب و پان‌ترک فراموش کردند اینست که ایران یک کشوریست که اکثریت آن به زبان‌های ایرانی سخن میگویند (که زبان فارسی اکثریت از این میان را دارد)، و صد البته ایران را جهان به عنوان یک کشور ایرانی میشمرد.  همانطور که بحرین (با حدود 15% ایرانی)  یا ترکیه  (با حدود 30% ایرانی‌تبار کرد و زازا) جزو کشورهای ایرانی نیستند.

http://gulf2000.columbia.edu/images/maps/Iran_Languages_lg.jpg

اگر بر زبانی در ایران ستم شده است (که بر هیچ زبانی ستم نشده است و این دروغ است که پان‌ترکیستها و توده‌ای ها هست)، به یقین آن زبان عربی نبوده است که از دبستان و دبیرستان تدریس میشود و در هر دانشگاهی در ایران، در مورد آن فعالیت میشود.

بنی طرف استان خوزستان که نامش از دوران اشکانیان رایج بوده است و در منابع ساسانی آمده است را عربستان میخواند در حالیکه نام خوزستان، نام کهن و تاریخی این منطقه است.

D.T. Potts

The Archeology of Elam: Formation and Transformation of an Ancient Iranian State

Cambridge University Press, 1999.

صفحه 415:

".while the Parthian text uses the term Hwzstan obviously the forerunner of modern Khuzistan, like the Greek ethnic Uxioi, would seem to be derived from the Old Persian Huziya, a term used by the inhabitants of Huza.  The identity of all these terms with the ‘kingdom of Ahwaz’ mentioned by Tabari and other late writers is also assured, since Arabic Ahwaz is nothing but the plural of New Persian Khuz, a cognate of Old Persian Huziya which denotes the inhabitants of Khuzistan"

 

ایرانیان باید بدانند که "اهواز" نیز تنها جمع واژه‌ی خوز/هوز هست و خوز ربطی به عرب ندارد.  خوز یا همان ایلامیان ساکنان اصلی خوزستان بودند و در زمان ساسانیان، جمعیت خوزستان ترکیبی بود از ایرانیان و خوزها و آسوری‌ها.  قوم خوز یا همان ایلامی، در دوران میتانی‌ها و مادها و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان یک قوم پویا بودند (چنانکه ابن ندیم نیز میگوید که یکی از پنج زبان اصلی ایران همان زبان خوزی هست)، و تنها پس از حمله‌ی اعراب و حکومت عباسیان و سلجوقیان برای همیشه قوم ایلامی نابود میشود:

http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/poormozdoorzanjan.htm

بنی‌طرف در جای دیگر نیز ادعا کرده بود که اقوام ایلامی از تبار عرب/سامی هستند (که یک حرف دروغ است):

http://www.azargoshnasp.net/history/ELAM/pasokh.htm

 

باید این نکته را نیز تذکر کرد که بیشتر مردم خوزستان عرب‌زبان نیستند بلکه از تبار ایرانی میباشند.  سرزمین خوزستان مال همه ی مردم ایران است و نه تنها هموطنان عربزبانان.  در خود خوزستان اما شهرها و شهرستان های دزفول و اندیشمک و شوشتر و ایذه و مسجید سلیمان و رامهرمز و بهبهان و ماهشهر و آغاجری و هفتگل و دهدز و لالی و باغمک و هندیجان و هفت تپه و بندر امام همه فارس/بختیار زبان هستند و همه محروم هستند. اما آقای براهنی گویا نمی دانند که جمعیت خوزستان تنها عربزبانان نیستند.  در شهر اهواز و آبادان از همه جای ایران اقوام مختلف سکونت دارند.  تنها در شادگان  و سوسنگرد و خرمشهر و چند منطقه جنوب غربی است که هموطنان عربزبان ایرانی اکثریت هستند.  بیشینه مردم خوزستان عربزبان نیستند و آنها هم همانند همه ی مردم ایران محرومند.  در ایران امروز زبان عربی برای همه ایرانیان نیز تدریس می شود و علاوه بر این مقام های بلند پایه ای مانند شمخانی و شاهرودی در دولت جا گرفته اند.  ولی بنی‌طرف با آمارهای خودساخته و جعلی ادعا میکند که هشت ملیون عرب‌زبان در ایران وجود دارد.

حتی تجزیه‌طللبان عرب دیگر بهانه‌ی تجزیه‌طلبان پان‌ترکیست (امثال براهنی و اصغرزاده) را برای "تدریس زبان مادری بجای زبان ملی" (که در هیچ کشوری دیده نشده است که زبان رسمی و مشترک آن تدریس نشود و بجایش زبان هر محلی تدریس شود)، دارا نیست.  بنی‌طرف در مقاله‌ی فوق، ً با پررویی کامل، ادعا میکند که در ایران، فارسی‌زبانان ستمگر هستند و عرب‌زبانان و سایر گویشوران زبان‌های دیگر.. چیزی که هیچ واقعیت در ایران ندارد، زیرا برخلاف دولت سودان، اغلب کسانی که بدست جمهوری اسلامی اعدام شدند فارسی‌زبان میباشند. 

اینها هیچ چیزی در مورد اخراج فارسی‌زبانان از عراق به دست صدام حسین (حدود چند صدهزار) نمیگویند.

http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2011/05/110511_l23_persian_lan_iraq_hamdi_malek_gel.shtml

اگر جمهوری اسلامی ضدعرب بود، پس چرا این همه منافع ایرانیان را برای فلسطین و لبنان برباد میدهد؟  اسرائیل هیچ مشکلی با ایرانیان ندارد و مشکل اصلی آنها اعراب هستند.  همچنین، بدنه اصلی جمهوری اسلامی مانند سید روح‌الله خمینی، سید علی خامنه‌ای یک‌جوری "سید" هستند(که روشن نیست واقعی باشد) یعنی به هر حال، با وجود فارسی‌زبان یا ترک‌زبان بودن، این اشخاص نیز رگه‌ی عربی دارند.  دیدگاه آنها نسبت به فلسطین در مقایسه با ایران باستان برای نمونه نشان میدهد که حرف پانعربیستها پوچ است.  البته ما با تبار کسی کار نداریم و افراد بزرگی مانند سید آیت الله طباطبایی و سید احمد کسروی و سید محمدحسین شهریار و سیدعماد خراسانی و ... بوده که از هر ایرانی- ایرانیترند. 

دوستان این نکته را باید بدانند که اعراب در قرن پیش چند نسلکشی در سودان و عراق انجام دادند.  صدام حسین که از حزب عرب (که بنی‌طرف بخشی از آن بوده است) حمایت میکرد، خود دو نسل‌‌کشی برضد کردهای ایرانی‌تبار و اعراب شیعه انجام داد.  به علاوه این، چندصدهزار از  فارسی‌زبانان عراق به دست صدام حسین از کشور عراق اخراج شدند:

 

همچنین ترک‌های ترکیه پنج نسلکشی ارمنیان و یونانیان و کردها و درسیمیان زازا و آسوریان را انجام داده است.

دوستان باید مواظب باشند که در پی کوشش برآوردن حاکم ملی و ایران‌دوست در ایران (که هدف اصلی جنبش مردمی ایران هست)، رسانه‌هایی همانند صدای آمریکا و شهروند و غیره از تجزیه‌طلبان کمک میکنند و این رسانه‌ها همه به بیگانگان وصل هستند.  شهروند یک نمونه بارز از رسانه‌هایی هست که بخشی از مخارجش را افرادی وابسته به آران/شروان علیفستان تاًمین میکنند.    

بنابراین از همه‌ی ایرانیان و ایرانی‌تباران و ایران‌دوستان در تورونتو خواسته میشود که یک نشریه مستقل بسازند.   و نشریه‌ی شهروند را تحریم کینند.  نشریه‌ی شهروند  ، مخارجش را کشورهای بیگانه می‌پردازند و از تجزیه‌طلبی زیر عنوان دروغین "آزادی سخن مطلق" (که آزادی سخن را نه روزنامه‌های آمریکا به تجزیه طلبان آن کشور میدهند و نه به حیوان‌آزاران و بچه‌بازان)  حمایت میکند.  بنابراین از همه‌ی ایرانیان خواسته میشود که مجله‌ی ضدایرانی شهروند را تحریم کنند.آسورآببب

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و هشتم تیر 1390ساعت 7:55  توسط اسپهبد ساروی  | 

برای حفظ تمدن قوم ایرانی ، ایرانیان زیر ستم پانترکیسم را نجات دهیم

در مطلب پیشینم(در زیر بخوانید)، در رابطه با جلب کردن قوم ایرانی خارج از مرز ایران سخن گفتم.  یعنی زمانیکه یک حکومت ملی در ایران برپا شد، حتی میتوان به این افراد شناسنامه ملی ایرانی دارد.   همچنین  در رابطه با جابجایی/تعویض ایرانستیزان با ایرانیان زیر ستم پانترکیسم در ترکیه/آران/اوزبکستان بحث کردم.  حال میخواهم در مورد آمار این ایرانیان در کشورهای گوناگون صحبت کنم و میزان آنها و گرایش آنها به سایر تمدن ایران و قوم ایرانی را بررسی کنم.

 

 

 

۱)

تیره زازاها از قوم ایرانی (در نقشه قهوه-ای آمده است)

بنابر نظر گارنیک آساطریان در مقاله ایرانیکا، حدود دو تا سه ملیون نفر امروز به زبان زازاکی (زبانی وابسته به پهلوی اشکانی) صحبت میکنند:

http://www.iranica.com/articles/dimli

(DIMLĪ در دانشنامه ایرانیکا)

The total population of Dimlīs at present is unknown, but it can be estimated at 3-4 million.

این قوم به احتمال قوی بازمانده دیلمیان هست.  برای اطلاعات بیشتر در مورد این قوم، ویکیپیدا آلمانی مقاله برگزیده دارد.

http://de.wikipedia.org/wiki/Zaza-Sprache

 میزان گرایش زازاها به سایر ایرانیان بسیار قوی است و این را میتوان از فرومهای زازا بررسی کرد.

۲)

کردهای کرمانج در ترکیه بزرگترین اقلیت قومی حساب میشوند.  هرچند تعداد آنها روشن نیست، ولی یک تحقیق پارلمان آلمانی بنابر آمار استانی ترکیه، حدود آنها را هجده ملیون در سال ۱۹۹۱ شمرده است:

http://azargoshnasp.net/archive/almankurds.pdff

(پانترکیستها باید این نکته را بدانند که حدود آمار آذربایجانیهای ایران که اکثریت مطلق وطندوست هستند ، کمتر از آمار کردهای ترکیه هست و کردهای ترکیه نیز حدود یک سوم سرزمین ترکیه را دارند در حالیکه در ایران، منطقه آذربایجان شرقی و اردبیل و زنجان و اندکی از قزوین/همدان و اندکی از آذربایجان غربی (بیشتر در ارومیه) شاید یک هشتم مساحت ایران باشد).

 میزان گرایش کردهای کرمانج به سایر ایرانیان در حد متوسط هست زیرا تبلیغات زهرآگینی در میان آنها شده است و همچنین چناکه در مطلب زیر گفتم، حکومت پهلوی دو اشتباه بزرگ انجام داد.  البته این عزیزان نمیتوانند این دو عمل محکوم شده حکومت پهلوی را تقصیر مردمان مازندران یا اصفهان یا شیراز و سایر تیره های قوم ایرانی بگذارند.  بنابراین در این راستا، باید بیشتر کار انجام داد.

۳)

کردهای زیرستم پانترکیسم در آران

برگرفته از دانشنامه ویکیپیدا:

http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86&oldid=5036582#.DA.A9.D8.B1.D8.AF.D9.87.D8.A7

کردها یکی از اقوام ایرانی هستند که زیرفشار سخت آسیمیله، شمار آن‌ها در دوران شوروی و پس از آن کاهش یافته‌است؛ به گونه‌ای که اگر یک فرد کرد به جای این‌که خود را یک آذربایجانی معرفی کند، بر هویت قومی خویش پافشاری می‌کرد، قادر به پیداکردن شغل نبود.[۵۴]

پروفسور کرنل در رابطه با جمعیت کردها می‌گوید: «آمار کردها بسیار است، برخی آن را حدود ده درصد از جمعیت کشور برشمرده‌اند».[۵۵] برخی از منابع کرد به وجود ۲۰۰٬۰۰۰ نفر کرد در جمهوری آذربایجان اشاره می‌کنند؛ اما در آمار رسمی گفته شده که تنها ۱۲٬۰۰۰ نفر کرد در این کشور زندگی می‌کنند؛ دلیل این امر آن است که پس از سال ۱۹۳۰ به تدریج منابع دولتی قومیت اکثر کردها را از روی عمد آذربایجانی عنوان کرده‌اند.[۵۶].

در مورد آراء کردهای آران در رابطه با ایران چندان نمیدانم.  ولی چون کشور آران (علیفستان) بسیار پانترکیست هست و همواره در رابطه با "جهان ترک" صحبت منیکند، این عزیزان هم به نظر میرسد به ایرانی بودن خود علاقه بیشتری پیدا میکنند.

۴)

تاتهای زیر ستم پانترکیسم در آران:

زبان تات‌های قفقاز فارسی است[۶۴] و آن که در ایران، تاتی نامیده می‌شود نیست.

دولت جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۹۹ میلادی، جمعیت تات‌های آذربایجان را تنها ۱۰٬۹۲۲ نفر اعلام کرده‌است.[۶۵]

این در حالی‌است که تا قرن بیستم تعداد تات‌زبان‌ها بسیار بیشتر بوده‌است. برای نمونه در آمار سال ۱۸۸۶، شمار تات‌ها ۱۲۰٫۰۰۰ نفر ذکر شده‌است. [۶۶]. اما پس از حکومت شوروی، در سال ۱۹۲۶، تعداد تات‌ها به ۲۸٫۵۰۰ تقلیل یافت.[۶۷] بنابر نظر این منبع، تعداد تات‌ها به خاطر سیاست آسیمیله کاهش یافته‌است.

عباس قلیخان باکیخانوف(قرن نوزدهم) نیز زبان "مملکت باکو" به علاوه چند نقطه دیگر را نیز تاتی ذکر کرده است[۶۸]. درصفحه ۱۸ کتاب مذکور آمده‌است: هشت قریه در طبرسران که جلقان و روکال و مقاطیر و کماخ و زیدیان و حمیدی و مطاعی و بیلحدی باشد، در حوالی شهری که انوشیروان در محل متصل به دربند تعمیر کرده بود و آثار آن هنوز معلوم است، زبان تات دارند. ایضاً در صفحه ۱۹ کتاب یاد شده آمده‌است: محالات واقع در میان بلوکین‌شماخی و قدیال که حالا شهر قبه‌است، مثل حوض و لاهج و قشونلو در شیروان و برمک و شش پاره و پایین بدوق در قبه و تمام مملکت باکو سوای شش قریهٔ تراکمه، همین‌زبان تات را دارند... قسم قربی مملکت قبه سوای قریهٔ خنالق که ربانی علی‌حده دارد و ناحیهٔ سموریه و کوره دو محال طبرسران که دره و احمدلو می‌باشند به اصطلاحات‌منطقه، زبان مخصوص دارند و اهالی ترک زبان را مغول می‌نامند. [۶۹]

میزان گرایشهای تاتهای آران به ایران بسیار قوی است و این را میتوان از چند فروم دریافت.

۵)  تالشهای زیر ستم پانترکیسم در آران:

طبق دانشنامهٔ ایران، بیشترین تراکم جمعیت روستاییان در این کشور در نواحی واقع در جنوب شرقی آن است که اکثریت این جمعیت را هم تالش‌ها (که ایرانی‌تبارند) تشکیل می‌دهند و بسیاری از آداب رسوم کهن خود را هم حفظ کرده‌اند.[۳۷]

آمار سال ۱۹۲۶ شوروی(در رابطه با کم شمردن این آمار به بخش تات‌ها در همین مقاله بنگرید)، تعداد تالشها را ۷۷٫۰۳۹ نفر ذکر کرده‌است. [۵۷] آمار سال ۱۹۵۹ تالش‌ها را ذکر نکرده و آنها را جزو آذربایجانی‌ها شمرده‌است. سپس در سال ۱۹۹۹ (آمار رسمی جمهوری آذربایجان) تعداد تالشها ۷۶٫۸۰۰ نفر شمرده شده است(یعنی کمتر از سال ۱۹۲۶). امروزه نیز مقامات جمهوری آذربایجان تعداد تالش‌ها را همان ۷۶٫۸۰۰ نفر برمی‌شمرند. اما از دیدگاه بسیاری از پژوهشگران تعداد تالش‌ها بسیار بیشتر از این می‌باشد و این ارقام تنها ناشی از کم‌شماری اقلیت‌های قومی توسط دولت است.[۵۸] پروفسور وارتان گریگوریان این آمارسازی مقامات جمهوری آذربایجان را یک تحریف می‌داند[۵۹].

همچنین پروفسور کرنول می‌گوید که حداقل ۲۰۰٫۰۰۰ تا ۴۰۰٫۰۰۰ تالشی در جمهوری آذربایجان وجود دارد [۶۰]. بر اساس آمار اتنولوگ در سال ۱۹۹۶ تعداد تالش‌ها در این کشور حدود ۸۰۰ هزار نفر، لزگی‌ها ۳۶۴ هزار نفر و کردها ۲۰ هزار نفر بوده‌است.[۶۱]. پروفسور وارتان گریگوریان(استاد دانشگاه و رئیس چند دانشگاه آمریکا) مقاله مفصلی در رابطه با آسیمیله کردن تالش‌ها به دست شوروی و مقامات جمهوری آذربایجان نوشته است[۶۲].

در کل دو علت برای کم شمردن تالش‌ها ذکر شده‌است: اول از همه فشار بر هویت تالش در دوران شوروی و دوم حساسیت برانگیختن از اینکه کسی خود را غیر آذربایجانی معرفی کند[۶۳].

 

میزان گرایشهای تالشای آران به ایران بسیار قوی است و برای همین این قوم، زیر شدیدترین ستم پانترکیستهای وحشی قرار گرفته است.

---

متاسفانه تاتها و تالشها و کردهای  آران رو به نابودی کامل بخاطر سیاستهای پانترکیستی هستند و هیچ آمار مستندی از تعداد آنها وجود ندارد.    به نظر میرسد که تعداد تالشها حداقل پانصدهزار باشد:

Hema Kotecha, Islamic and Ethnic Identities in Azerbaijan: Emerging trends and tensions, OSCE, Baku, July 2006: pp 34 "some claim a current population of 500,000 living in the southern regions of Azerbaijan."

۶) تاجیکان زیر ستم پانترکیسم در اوزبکستان..

باز در این مورد آمار مستندی وجود ندارد زیرا حکومت پانترکیستی اوزبکستان، تمامی موجودیت تاجیکها را انکار میکند.

اما به نظر میرسد که حدود شش تا هفت ملیون تاجیک زیر ستم پانترکیستها در اوزبکستان موجود باشد:

 

Karl Cordell, "Ethnicity and Democratisation in the New Europe", Published by Routledge, 1998. Excerpt from pg 201: "Consequently, the number of citizens who regard themselves as Tajiks is difficult to determine. Tajikis within and outside of the republic, Samarkand State University (SamGU) academic and international commentators suggest that there may be between six and seven million Tajiks in Uzbekistan, constituting 30% of the republic's 22 million population, rather than the official figure of 4.7%(Foltz 1996;213; Carlisle 1995:88).

Lena Jonson, "Tajikistan in the New Central Asia", Published by I.B.Tauris, 2006. pg 108: "According to official Uzbek statistics there are slightly over 1 million Tajiks in Uzbekistan or about 3% of the population. The unofficial figure is over 6 million Tajiks. They are concentrated in the Sukhandarya, Samarqand and Bukhara regions."

 

وظیفهء همه ایراندوستان و اعضای قوم ایرانی هست که این مردمان تحت ستم پانترکیسم را دریابند.  با شرایطی که امروز پانترکیسم حتی از درون کشور (شاید پنج درصد از جمعیت شانزده -بیست درصد کشورمان ترکزبان باشند ولی پانترکیستها یک گروهی هستند که از ترکیه و آران پول زیادی برای نفرت پاشی میگردند و ساماندهی شده اند) میخواهد بر قوم ایرانی (یعنی تمامی تیره ها که در مطلب پیشین به آن اشاره شده است و ایرانیان یک قوم هستند با چند شاخه و هیچکدام از این شاخه ها ملت یا قوم جداگانه نیستند) تحمیل کند، تمامی ایرانیان باید هرچه بیشتر متحدتر شوند.  همچنین زمانیکه ما ایرانیان در رابطه با حقوق مردمان ایرانی در ایران صحبت میکنیم، منظورمان تیره های بلوچ/کرد هست و نه ادعاهای بی-پایه پانترکیستها که تنها برای تعضیف درونی ایرانیان مطرح میشود و از هر لحاظ بی اساس است.

بنگرید به مقالهء زیر در این مورد:

http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/pasokhbehdorooghhaayehrayejbakhshyek.htm

1)      آیا ایرانیان به ترکان ظلم کردند یا ترکان به ایرانیان؟!؟!؟  آیا ترکان حاکم زبان خودشان را تحمیل کردند؟ حالا که به این پرسش پاسخ داده شد، پس چرا پان ترکیستان مظلوم نمائی میکنند!؟

 ---

 

در کل، ما قوم ایرانی چاره-ای بجز اتحاد نداریم (و دز مطلب زیرا چرایی آن را توضیح دادم).  در یک ایران بزرگ و قوی، نه تنها فرهنگ خاص هر بخشی از قوم ایرانی مایه پویایی تمدن کلی ایران است (و به همه اعضای آن ربط دارد)، ببلکه فرهنگ مشترک ایرانیان نیز تقویت میشود.  چنانکه در مطلب زیر آمده است، چینیها (۹۳٪ کشور چین) چندین گویش و زبان مختلف دارند (که از زبانهای ایرانی نیز به هم دورتر است) ولی اتحاد خود را حفظ کردند.  حتی زبانهای عربی از مراکش تا عراق، پراکندگی و دوری بیشتری دارند تا زبانهای مردمان ایرانی تبار.   بنابراین تنها گروه های ضدایرانی هستند که میخواهند جلوی اتحاد ایرانیان را بگیرند تا این ایرانیان زیر ستم پانترکیسم در اوزبکستان و آران و ترکیه از بین بروند...

پس بیایید شرایط امروزی خودمان را درک کنیم.

http://www.archive.org/details/OnTheNecessityOfTheUnityOfIranianPeople

On the necessity of the unity of Iranian people – Shapur Arya

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه شانزدهم تیر 1390ساعت 6:38  توسط اسپهبد ساروی  | 

پان‌ترکیسم، خطر جدی برای ایرانی‌تباران و راهکاری برای مقابله با آن

پان‌ترکیسم، خطر جدی برای ایرانی‌تباران  و راهکاری برای مقابله با آن

چنانکه میبینیم, امروز اقوام ایرانی‌تبار در کشورهای مختلف زیر حمله قرار گرفته‌اند.

برای آشنایی به اقوام ایرانی‌تبار به پیوند زیر مراجعه کنید:

http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/qowmehirani.htm

(قوم ایرانی چیست و زبان‌های ایرانی چیست؟)

مطلب خوبی در زبان انگلیسی (و فراگیر) در رابطه با چرا ایرانیان باید متحد شوند:

http://www.archive.org/details/OnTheNecessityOfTheUnityOfIranianPeople

 

امروز اقوام ایرانی‌تبار در کشورهای گوناگون زیر ستم پان‌ترکیستها قرار گرفته‌اند.

در ترکیه: کرمانجها/زازاها زیر ستم شدید پانترکیستهای آنجا قرار گرفتند و حتی تا کنون, حدود پانصدهزار کرد/زازا نسلکشی شده اند.

نسل‌کشی درسیمیان زازا:

http://balatarin.com/permlink/2010/10/16/2223493

نسل‌کشی کردها به دست ترکیه:

http://balatarin.com/permlink/2010/10/16/2223492

البته اندیشه پانترکیسم به علاوه کشتار زازاها/کردها, حدود دو و اندی ملیون یونانی و ارمنی و آسوری را نیز نسلکشی کرده است.


در آران قفقاز: در این صدسال, قومیتهای ایرانی مانند تات/کرد/تالش به نابودی کشانده شده اند یا در مرز نابودی هستند.

http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86&oldid=5036582#.D9.85.D8.B1.D8.AF.D9.85

در اوزبکستان:  تاجیکان بومی آنجا زیر ستم پانترکیستها قرار گرفته اند.

http://balatarin.com/permlink/2010/11/24/2267613

http://www.ariarman.org/Uzbekistan-Iranian.htm


در ایران: پانترکیستها اقلیتی هستند در میان اقلیت ترکزبان کشور (حدود 16-20%). 

با وجود ایران‌دوست بودن  اکثریت مطلق آذربایجانی‌های ایرانی، بخاطر بی لیاقتی مدیران در این سی و دو سال، و بهره‌برداری آران و ترکیه، برخی از هموطنان ما با گاز گرفته شدن از گرگ‌های ترکیه/آران، امروز حار شدند.  اینها با پشتیبانی ترکیه/آران, به تمدن و فرهنگ ایران فحاشی میکنند و با بهانه "زبان مادری" و انکار زبان رسمی/مشترک,  تمامیت ارضی ایران را زیر پرسش قرار میدهند و حتی تزهایی مانند "فدرالیسم قومی" (یعنی تجزیه ایران) را ترویج میکنند.  این گروه ایرانستیز (که جدا از پانترکیستهای آران و ترکیه نیست). سعی میکند که آذربایجانیهای ایران که فرهنگ ایرانی دارند را با فرهنگ نوساخته براساس ناتیونالیسم قومی در  ترکیه/آران آشنا کنند و آنها را از لحاظ فرهنگی/تاریخی, جدا از سایر ایرانی-تباران کنند.  خوشبختانه اکثریت آذربایجانیها هنوز به این گروه ضدایرانی توجه نکردند ولی شکی نیست که این گروه ضدایرانی, با حماقت و شاید پشتیبانی برخی از عناصر رژیم, در آذربایجان ایران راه باز کرده است. 

 این در حالی است که زبان ترکی در این مناطق نووارد هست و این گروه پان‌ترک حق ندارد برای اکثریت ایرانی-تباران ایران, تعیین تکلیف کنند  و تنها میتواند مانند مهاجران و میهمان رفتار کنند.  بنابراین امروز بخاطر عدم وحدت ایرانیان, ایرانیان در کشورهای گوناگون (کردها/زازاها) و آران (تات/تالش/کرد) و اوزبکستان (تاجیک) مورد خطر هستند و پانترکیستها حتی این پررویی را به کشور ایران( یعنی کشوری که 80% مردم آن به زبانهای ایرانی-تبار سخن میگویند) کشانده اند و در واقع در ژی نابودی تمدن بزرگ ایران هستند.

همچنین ترکیه/آران نیز اتحادیه کشورهای "ترکزبان" ایجاده کرده است (با گروه‌های تاریخ‌نگاران، معلمان، مجلس و غیره):

http://www.today.az/search.php?search=Turkic

 و و هرروز این کشورها(کشورهای پان‌ترکیست) به علاوه ستم بر ایرانیان بومی, متحدتر میشود و از ضعف ایران بهره میبرند. 

برای پاسخ دادن به این چالش, چاره-ای نیست بجز اینکه ایرانی‌تباران متحد شوند تا از جایگاه تاریخی خود و حقوق خود در منطقه دفاع کنند.   در بدترین حالت، حتی اگر بخشهایی از ایران بخاطر پانترکیسم فاسد شوند(که در شرایط فعلی فکر نکنم ممکن باشد و ایراندوستان در آنجا بیشتر هستند، اما باید بدترین حالت را نیز تصویر کرد و برای آن راه حل داشته باشیم.  یعنی اگر ساکنین آنجا بخاطر زبان تحمیلی ترکی, خود را نزدیکتر به آران و ترکیه بپندارند و نقش تاریخی آذربایجان را در ایران فراموش کنند ), میتوان این بخشها را با بخشهای ایرانی-تبار در آران/ترکیه عوض کرد (جابجایی زمینی/مردمی) و بنابراین تداخل بین فرهنگ ایرانی و فرهنگهایی که خود را ایرانی نمیدانند، پایان داده شود.  پس میتوان این چالش را به فرصت تبدیل کرد اگر ایرانیان/ایرانی-فرهنگان مختلف (از کردها/زازاهای ترکیه تا تالشان آران و حتی ارمنیان را) پیوندشان با هم قوی‌تر شود.  در این میان،

 

باید اذعان کرد که هرچند اکثریت مطلق تالشان/تاتها/زازاها امروز به ایران گرایش دارند اما در مورد کردهای سنی‌مذهب ترکیه و عراق و سوریه، باید بیشتر کار کرد.  نخست باید دانست که حکومت فعلی در ایران یک حکومتیست که برای ایرانی‌تباران هیچ ارزشی قائل نیست.  پس این عزیزان در ترکیه/عراق/سوریه باید این نکته را بدانند.  دوم ، در مورد حکومت پهلوی باید گفت که آن حکومت نیز هرچند تبار قفقازی داشت (یعنی از آران قفقاز)، اما آنها چند اشتباه بزرگ کردند.  یکی دوستان نزدیک رضاشاه با اتاترک در زمان انقلاب شیخ سعید و دوم اشتباه محمدرضاشاه در مورد کردهای شمال عراق.  با این وصف، ما مردمان ایرانی‌تبار (هم بنده از دریای کاسپین و همه همه‌ی ایراندوستان) این دو عمل پادشاهان پهلوی را محکوم ‌میکنیم و هرگز نمیتوان این دو عمل را تقصیر مردم مازندران و نطنز و شیراز و اصفهان و خراسان و تالش و سیستان و تهران و همدان و قزوین و لارستان و لرستان گذاشت.   برای امنیت ایرانی‌تباران، چاره‌ای نیست بجز اتحاد بیشتر و همگرایی.

همانطور که مقاله‌ی اول نیز توضیح داده است:

«ما قوم ایرانی یا درخت تناور ایرانی داریم با چندشاخه.   و جدایی هرکدام از شاخه‌ها به نفع هیچ شاخه و گروه قوم ایرانی نیست و  پویایی همه شاخه‌ها و تمدن ایرانی به نفع تمامی ایرانیان است تا بتوانند در آینده با کشورهای بزرگ جهانی رقابت فرهنگی و اقتصادی و امنیتی بکنند و در عین حال به معارف و بهبود کل بشر و تمدن بشری نیز بیندیشند.  اگر ذهنیت شاخه‌های قوم ایرانی جوری تبدیل شود که ما صدها قوم و ملت داریم ، به یقین در آینده هم تمدن ایرانی از هم فرو‌می‌پاشد. نیاکان ایرانی ما ایرانیان هرگز چنین فکری را نداشتند و هرگز بخاطر گویش خاصی، خود را جزو قوم جداگانه نمیدانستند و همواره قومیت خود را ایرانی دانسته‌اند و میدانستند که از یک سرچشمه‌ی مشترک زبانی و فرهنگی و اسطوره‌ای و تمدنی هستند و تنوع موجود در این فرهنگ و تمدن قوم ایرانی باعث "صدها قوم و ملت" نیست بلکه نشانگر پویایی و قوت یک تمدن است.  بنابراین ایرانیان باید همانند ملتهای کهن مانند چینیان بیندیشند و روزی هم امیدواریم که ایران مانند چین امروزی رو به پیشرفت باشد.»

پس این نکته نیز مهم هست که ایرانیان و ایرانی‌تباران از یک قومیت پیوسته هستند با چند شاخه.  یعنی زبان فارسی نزدیک‌ترین زبان به لاری/لری هست و لری نزدیک‌ترین زبان به لکی و کردی جنوبی، این دو نزدیکترین زبان به کردی سورانی و آنها نزدیکترین زبان کرمانجی و کرمانجی نزدیکترین زبان به تالشی و تالشی هم پیوند عمیقی دارد با گورانی/زازاکی، و این دو نیز پیوند قوی دارند با گیلکی/سمنانی/طبری.. پس ما نمی‌توانیم این گروه‌ها که یک ملت جدا از هم بدانیم. 

 باز نیز میگوید:

«قوم ایرانی با تعریفی که گفتیم، در زمان ما با توجه به گویشهای زبانی و پراکندگی جغرافیایی‌اش (چه در درون و بیرون مرزهای ایرانی کنونی) دارای چندین شاخه است که براساس گویش‌های زبانی عبارتند از: فارسی‌‌دری زبانان، بلوچ، کلهر و گوران و سوران و لک و گیل و تات و زازاو طبری، لارستانی، لر و چند شاخه دیگر.  به مجموع اینها از آن رو قوم ایرانی اطلاق میشود که از یک ریشه زبانی و فرهنگی مشترک هستند و از زمانی که تاریخ به یاد ندارد، در سرزمینی که به نام خودشان "ایران" نامیده‌اند، می‌ریسته‌اند.  در زمان ما در گویشهای ایرانی تفاوتهایی دیده میشود(بخاطر فلات گسترده‌ی ایران)، و در هرکدام از این گویشها، مفرداتی وجود دارد که ممکن است در گویش دیگری متروک مانده باشد.  ولی همسانی آنها بقدری هست که مجموع این زبانها/گویشها جز خانواده‌ی ایرانی هستند و چنانکه مردم هرکدام از شاخه‌های قوم ایرانی در میان شاخه‌ی دیگر باشند، گویش‌شان آشنا خواهد بود و واژگانی که بکار میبرند، هرچند پاره‌ای از آنها در طرز بیان تفاوت آوایی نیز داشته باشند، ولی همان واژگان، با یک چرخش کوچک زبان، در شاخه‌های دیگر غالبا دیده میشود....بنابراین اصطلاحاتی همچون "قوم بلوچ" "قوم لر" "قوم لک" "قوم کرد" "قوم زازا" "قوم فارس" "قوم تالش" "قوم گالش" "قوم تات" "قوم گیلک" "قوم زازا" و غیره مجازی‌ هستند و در قرن حاضر به اغراض خاصی توسط محافلی ترویج میشوند.  بلوچ، کرد، لارستانی، گیلکی، طبری،لکی، دری‌زبانان ایرانی‌تبار (که شامل همه‌ی دری‌زبانان نیست مانند هزاره‌های افغانستان)، تاجیک، گوران،سوران، زازا، تالش، همه جزو قوم بزرگ ایرانی‌اند با یک ریشه‌ی نژادی و زبانی و فرهنگی مشترک، با گذشته‌ی مشترک چندهزارساله، با میراثهای تاریخی و اسطوره و فرهنگی مشترک، و میراث‌های ارضی مشترک.. و هیچکدام را نمیتوان قوم جداگانه و متمایز از قوم ایرانی دانست.  چنانکه چینیان یا اعراب با تنوع زبانی همه جزو یک قوم هستند...

چنانکه نشان نیز دادیم، متون تاریخی به درخت تناور قوم ایرانی و شاخه‌های آن اشاره کرده است.  بهترین شناسنامه نیز همان شناسنامه بومی هست که ابوریحان بیرونی مطرح کرده است و نه نهادهای بیگانه که آگاهی کلی از تاریخ این سرزمین ندارند.  ملتهای کهن مانند چینیها نیز همین گونه هستند و چندین زبان چینی(ماندرین و کانتونیس و وو وژین و مین و گان و هویی و پینگ غیره..) که حتی دوری درونی آنها از زبانها/گویشهای ایرانی بیشتر است همگی جزو تمدن یک قوم چینی هستند.  بنابراین تمدن ایرانی نیز شامل چند زبان ایرانی هست و تمامی مردمان این تمدن جزو همان قوم ایرانی هستند که امروز از کردهای سوریه تا تاجیکهای پامیر و چین ادامه دارد.  »

که همه مستند هستند.

در این میان، کشور و مردم ارمنستان که زیر هدف پان‌ترکیستها قرار‌گرفته اند (زیرا ارمنستان مانند کردستان دیواری است که نمیگذارد ترکیه با آران وصل شود ) نیز میتواند بخشی از اتحادیه بزرگ ایرانیان شود.  تنها باید مسئله‌ی جنگ جهانی اول بین ارمنیان و برخی از گروه‌های فریب‌خورده(آن زمان) که با پان‌ترکیستها در مقابل ارمنیان حرکرت کردند، حل شود.    کلید شکست پانترکیسم در منطقه همان آزادی کردستان ترکیه هست که باید مورد حمایت تمامی ایراندوستان قرار بگیرد.

در واقع، در مقابل حمله‌ی پانترکیستها/پان‌عربیستها به ایرانی‌تباران و این چالش مهم، چاره‌ای نیست بجز اتحاد ایرانی‌تباران.  وگرنه همانطور که سغد و خوارزم و آران (و شاید در آینده مناطقی دیگر) از دست رفت، محدود‌ه‌ی تمدن ایرانی‌تباران کمتر میشود. 

بنابراین با وجود احترام به تنوع (که مایه‌ی غنی شدن تمدن بزرگ ایان است) قوم ایرانی‌ که موجب پویایی تمدن مشترک ایرانی است، این قوم ایرانی نیز باید وحدت و برادری خود را حفظ کند. این قوم چا‌ره‌ای جز اتحاد برای آینده ندارد و دشمنی ایجاد کردن بین شیرازی و مهابادی یا پامیری و زازا و طبری و گیلی..، تنها تفرقه‌ای هست به ضرر ایرانیان و به نفع رقیبان منطقه ما.  گروه‌های چپ که موجب این دشمنی در تاریخ بودند نیز باید نقد شوند.  بیگمان پس از اینکه حاکمیت آینده ایران یک دولت ملیگرا شود، این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد.

 یکی از مهمترین چالشهای دیگر تمدن ایرانی  (که ایرانیان را تعضیف میکند) نیز عدم تطبیق دادن دوران پیشااسلامی با دوران اسلامی و دوران مدرن هست.  در واقع راه حل این موضوع نیز ساده است: تمامی نکات مثبت این سه دوره که با فرهنگ ایرانی میخورند را ما از آن استقبال میکنیم.  چنانکه در مقاله زیر آمده است:

http://www.archive.org/details/OnTheNecessityOfTheUnityOfIranianPeople

 

+ نوشته شده در  یکشنبه دوازدهم تیر 1390ساعت 14:40  توسط اسپهبد ساروی  |