מסחר פרסי וטאזי וביקורת פאן-טורקית

כתובת מקורית

همانطور که در نوشته‌ی دروغین امیدزنجان آمده بود، پان‌ترکیستها میکوشند که زبان پارسی را گویشی از زبان تازی به دیگران بشناسانند.

אבל אף מקור או אנציקלופדיה לא מתייחסים ברצינות למילים המוגזמות של פאן-טורקים. לדוגמה, Britannica World Encyclopedia (שָׁנָה 2006) כותב:

הקבוצה ההודו-איראנית מורכבת משפות אינדיות ושפות איראניות. פַּרסִית (או פרסית) is an Iranian language. So are Pashto (or Pushtu), spoken in Afghanistan and Pakistan; and Kurdish, spoken in Kurdistan. Baluchi, spoken mostly in Pakistan and Iran, also is an Iranian language. Sanskrit is an Indic language. It is the oldest living Indo-European language, and is now used chiefly as the sacred language of Hinduism. Hindi, the leading language of northern India, and Urdu, the national language of Pakistan, are also Indic languages.

(ترجمه: گروه زبان های هندوایرانی شامل زبان های هندی و ایرانی است. פרסית או פרסית היא שפה איראנית, כגון פאשטו, שפה המדוברת בפקיסטן ובאפגניסטן הן Vshd וכורדי, שפה שדברה בכורדי, הבלוצ'י, השפה המדוברת ביותר בפקיסטן ואיראן . סנסקריט היא שפת הינדי והשפות ההודו אירופאיות העתיקות ביותר, וכיום היא דת ההינדית בעיקר משמשת כשפה קדושה. הינדי, השפה העיקרית של צפון הודו, ואורדו, השפה הלאומית של פקיסטן, יש גם שפות הינדי.)

אז מלבד לחימה מכובדת, להעלבת השפה הפרסית בהכרח זיוף וניצול לרעה של פרסומי תועבה תקווה Zanjan עד עכשיו כולם יודע שבמונחים של דקדוק, אוצר מילים בסיסיות, והאטימולוגיה, שפה היא שפת הודו אירופאית … همخانواده است.

ولی گروه‌ پان‌ترکیست ناچار به لاف‌ها و لاغ‌های خود پافشاری میکنند و برای نمونه یکی از پشتیبانان پان‌ترکیسم به نام ماشالله رزمی از خود می‌بافد:

بدون کم ارزش شمردن زبان فارسی و با احترام به کسانی که این زبان را دوست دارند باید پذیرفت که زبان فارسی لهجه‌ای از زبان عربی است و این وابستگی از شیرینی آن نمی‌کاهد و اگر قاتل زبان‌های دیگر نباشد برای همه محترم است.

כדי לשלול טענות שווא שהובאו לעיל, יש לומר את המשימה הראשונה כי מר Mashallah הם אפילו לא יכולים לזהות את שמו של תלמיד חכם אמיתי של שפה הפרסית בין שפות ההודו אירופאי לא. تنها سند وی همان خبر جعلی امید زنجان بود که به یونسکو چسبانده اند. اما برای رد نظر جناب رزمی ما به سه سند از زبان ترکی نگاه کنیم.

نخستین اثر منظوم ترکی اغوزی را دولتشاه سمرقندی ذکر کرده است. حسن اغلو، شاعر این قطعه ترکی، از خراسان است. خوب است به این شعر نگاهی بیافکنیم:
آپاردى کؤنلومو بیر خوش قمر اوز٫ جانفزا دیلبر٫
نه دیلبر!؟ دیلبر-ى شاهید٫ نه شاهید!؟ شاهید-ى سرور
من اؤلسم٫ سن بت-ى شنگول٫ صوراحى ائیله مه غولغول!
نه غولغول!؟ غولغول-ى باده٫ نه باده!؟ باده-یى احمر
باشیمدان گئچمه دى هرگیز٫ سنینله ایچدیییم باده٫
نه باده!؟ باده-یى مستى٫ نه مستى!؟ مستى-یى ساغر
شها! شیرین سؤزون قیلیر٫ میصیرده هر زامان کاسید٫
نه کاسید!؟ کاسید-ى قییمت٫ نه قییمت!؟ قییمت-ى شککر
توتوشمایینجا در آتش٫ بلیرمز خیصلت-ى عنبر٫
نه عنبر!؟ عنبر-ى سوزیش٫ نه سوزیش!؟ سوزیش-ى میجمر
ازلده جانیم ایچینده٫ یازیلدى صورت-ى معنى ٫
نه معنى!؟ معنى-یى صورت٫ نه صورت!؟ صورت-ى دفتر
حسن اوغلو سنه گرچى٫ دوعاچىدیر٫ ولى صادیق٫
نه صادیق!؟ صایدق-ى بنده٫ نه بنده!؟ بنده-یى چاکر

می شود گفت که بیشتر واژگان این شعر فارسی هستند. اما در مقابل بنگرید به کهن ترین نمونه های شعر فارسی، مثلا رودکی یا فردوسی، که در آن ها واژگان بیگانه‌ی ترکی یا تازی در اقلیت محض اند. اما این شعر ترکی پر از واژگان فارسی است: خوش، جانفزا، دلبر، نه، سرور، من، شنگول، غلغل، باده، هرگز، مستی، شه (شاه)، شیرین، هر، زمان، آتش، سوزش، کاسد، شکر، ممجر، دقتر، بنده ، گرچه، ولی، مه، بی، چاکر، جان، و
ان واژگانی هم که فارسی نیستند بیشتر تازی اند! (قمر، شاهد، ساغر،قیمت، خصلت، مجمر، معنی، صورت، دعا، صادق) و تعدادی هم یونانی هست مانند عنبر. گفتنی است که در طول هزار و دویست ساله ادبیات فارسی حتا یک شعر نیز نمی توان یافت که در این حد واژگان ترکی داشته باشد. (بجز اشعار ملمع که به قصد دوزبانه نوشته شده اند).

همچنین بنگرید به این شعر از قلمرو عثمانیان:

صبحدم بلبل نیاز ایدیکجه گلدی نازه گل

راز عشقی در میان ایتدی آچیلدی تازه گل

اولدی صحن باغدا پیدا گل افشانلارینه

حاصلی دوندی چمن بزمنده آتشباز گل

اویمادی بیرگون هوای بلبل شوریده یه

میل ایدر دائم نسیم صبح ایله پروازه گل

بیریره جمع ایله-میش اوراق ناز و شیوه-یی

رشته جانندان ایتمیش بلبلون شیرازه گل

گوگلره ایرگوردی باقی غلغل عشقون سنون

سالمادین روی زمینه حسن ایله آوازه گل

در این شعر واژگان پارسی و سپس عربی بیش از واژگان ترکی اند!

یا به این عبارت فضولی، شاعر معروف ترکزبان عراقی بنگریم.
از مقدمهء حدیقه‌ السعداء فضولی:
“…اگر چه عبارت ترکیده بیان واقع دشوار در، زیرا اکثرا الفاظی رکیک و عباراتی ناهموار در. امید در که همت اولیا اتمامنه مساعدت و انجامنه معاونت قیله.

ניתן למצוא מילות יותר במילותיו של פרסית וערבית לטורקיות! Grhad Dvfr, סלבריטאי הגרמני Trkshnas, התייחס גם לעובדה ברורה שהרבה יותר Asrgzashth הפרסי, טורקי תורכי, הפרסי. רופא גרוע פילגש א ', אנקרה אוניברסיטת הפקולטה לכתיבה על הסרט התיעודי הזה הוא כתבי עדות:

http://www.azargoshnasp.net/languages/Persian/zabanparsiturkidaadosetad.pdf

پس اگر نحوه استدلال جناب ماشالله رزمی را بخواهیم مبنا قرار دهیم، به راحتی می توانیم بگوییم که زبان ترکی گویشی از زبان فارسی است، در حالی که می دانیم زبان ترکی یکی از شاخه های زبان های آلتایی است، همانگونه که زبان فارسی، یک زبان آریایی، از شاخه زبانهای هندواروپایی می باشد و هرگز هیچ پژوهشگر زبانشناسی سخنی به جز این نمی تواند بگوید و هرگز نمی توان زبان شناسی را در جهان سراغ گرفت که با توهمات جناب رزمی درباره زبان ترکی و فارسی همسو و همداستان باشد.

שאמרת כמה כלבם בעיוות גורם loanword פרסית ומתוך שפת Shnakhtyash מעמד ומצב הוא לא. בגלל השפה הפרסית, יסודות דקדוק, שינוי קולות, והאטימולוגיה שלה, כחברה בסניף שפות האיראני הידוע הודו אירופאית. زبانهای دیگر ایرانی مانند کردی و پشتو و تالشی و .. همه جزو این شاخه دیرینه میباشند. زبان انگلیسی هم 55 درصدش فرانسه و لاتین است(در متون فنی 90% است)עם זאת, באנגלית המודרנית, האנגלי העתיקה בייוולף ואותו הרצף Chasrh. می توان گفت که زبان انگلیسی واژگان بیگانه بیشتری از فارسی دارد اما با این همه زبان انگلیسی یک زبان ژرمانیک و جزو خانواده ژرمانیک زبانهای هندواروپایی حساب می شود.

על 80 percent of the entries in any English dictionary are borrowed, mainly from Latin. Over 60 percent of all English words have Greek or Latin roots. In the vocabulary of the sciences and technology, the figure rises to over 90 percent.

http://dictionary.reference.com/help/faq/language/t16.html

ترجمه:

حدود 80 درصد واژگان زبان انگلیسی در لغت‌نامه وام‌واژه میباشند و اغلب از لاتین میباشند. بیش از 60% واژگان انگلیسی ریشه یونانی و لاتینی دارند. در واژگان دانشی و فن-آوری، این درصد(یعنی به 90%) افزایش می‌یابد.

در این باره دکتر جلیل دوستخواه نیز پاسخ بسنده ای داده اند:

http://iranshenakht.blogspot.com/2006/03/268.html

http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/chandnokteyehbaayasteh.htm

دانشنامه جهانی بریتنیکا (שָׁנָה 2006) نیز مینویسد:

הקבוצה ההודו-איראנית מורכבת משפות אינדיות ושפות איראניות. פַּרסִית (או פרסית) is an Iranian language. So are Pashto (or Pushtu), spoken in Afghanistan and Pakistan; and Kurdish, spoken in Kurdistan. Baluchi, spoken mostly in Pakistan and Iran, also is an Iranian language. Sanskrit is an Indic language. It is the oldest living Indo-European language, and is now used chiefly as the sacred language of Hinduism. Hindi, the leading language of northern India, and Urdu, the national language of Pakistan, are also Indic languages.

(ترجمه: گروه زبان های هندوایرانی شامل زبان های هندی و ایرانی است. פרסית או פרסית היא שפה איראנית, כגון פאשטו, שפה המדוברת בפקיסטן ובאפגניסטן הן Vshd וכורדי, שפה שדברה בכורדי, הבלוצ'י, השפה המדוברת ביותר בפקיסטן ואיראן . סנסקריט היא שפת הינדי והשפות ההודו אירופאיות העתיקות ביותר, וכיום היא דת ההינדית בעיקר משמשת כשפה קדושה. הינדי, השפה העיקרית של צפון הודו, ואורדו, השפה הלאומית של פקיסטן, יש גם שפות הינדי.)

אז מלבד לחימה מכובדת, להעלבת השפה הפרסית בהכרח זיוף וניצול לרעה של פרסומי תועבה תקווה Zanjan עד עכשיו כולם יודע שבמונחים של דקדוק, אוצר מילים בסיסיות, והאטימולוגיה, שפה היא שפת הודו אירופאית … همخانواده است.

درباره علمی بودن زبان فارسی می توان به کتابهای فارسی کهن ابوعلی سینا (دانشنامه علایی و رگ شناسی)، التفهیم ابوریحان، و ذخیره خوارزمشاهی(اسماعیل جرجانی) و رهایش و گشایش و جامع الحکمتین ناصر خسرو و کتابهای کهن دیگر اشاره کرد، که آثاری بسیار ارزنده و پرمحتوا هستند. همه اینها نشان دهنده آن است که زبان فارسی ظرفیت آن را دارد که یک زبان علمی باشد. اگر امروز زبانهای شرقی (و همچنین عربی) از کاروان تمدن عقب افتادند، به سبب انگیزه های سیاسی است تا آن که به ذات آن زبان ها مربوط باشد. در این راستا می توان نمونه ای خوب از ظرفیت های زبان فارسی را در زمینه علم اختر-فیزیک در اینجا یافت:

http://wwwusr2.obspm.fr/~heydari/dictionary/Intro.html

همچنین دکتر حسابی نیز نشان داده است که زبانهای هندواروپایی (مشخصا زبان فارسی) توانمندی بالایی در واژه سازی، بویژه در دامنه واژه های دانشیک دارند:

http://prana.persianblog.com/1382_9_prana_archive.html#1123736

در پیوست این مقاله یک نوشتار علمی از دکتر جلیل دوست‌خواه در این راستا آورده شده است.

اما در اینجا نیز تنها به چند ایران‌شناس بیگانه نیز اشاره میشود. نخست اینکه همه زبان‌شناسان یک‌صدا و یک‌نظر میدانند و میگویند که زبان پارسی جزو خانواده‌ی زبانهای آریایی(איראן) قرار گرفته است. هموندان دیگر این خانواده‌ زبانهایی هستند مانند پارسی‌باستان، پارسی‌میانه، کردی، لری، گیلکی، طبری، بلوچی،پشتو، سکایی، خوارزمی،سغدی،استی، یغنوبی و غیره.

دوم هرچند زبان پارسی از زبان تازی وا‌م‌واژه گرفته است ولی دستور زبان فارسی دستور یک زبان هندواروپایی است:

Richard Davis, “Persian” in Josef W. Meri, Jere L. Bacharach, “Medieval Islamic Civilization”, Taylor & Francis, 2006. Ppg 602-603. “The grammar of New Persian is similar to many contemporary European languages.”

“Persian has in general confined its borrowing from Arabic to lexical items, and its morphology is relatively unaffected by the influence of Arabic, being confined to a few conventions such as (usually original) use of Arabic plurals for Arabic-derived words (as in English speaker may use Latin plurals for Latin loan words, in English). Similarly, the core vocabulary of Persian continued to be derived from Pahlavi, but Arabic lexical items predominate for more abstract or abstruse subjects and often replaced their Persian equivalents in polite discourse.”

“The grammer of New Persian is similar to that of many contemporary European languages. The case system has virtually disappeared and has been replaced largely by a system of prepositions and postpositions; normal sentence word order is subject-object-verb; gender markers are generally abset; and plural and other modification to words are generally made by the addition of suffixes, prefixes, או, in the case of Arabic-derived vocabulary infixes. The theoretical availibility of the whole Arabic to Persian speakers means that the language has very large vocabulary and is rich in synonyms, near synonyms, and fine shades of distinct meaning in a given semantic area; some Arabic loan words are used in Persian with meaning quite distinct from their meaning in Arabic. Persian is also a highly idiomatic, and a comprehension of the literal meaning of each word in a phrase by no means gaurantees comprehension of the import of the phrase as a whole. For the nonnative speaker, Persian’s immense vocabulary, and prevlance of idioms, are the chief obstacles to achieving fluency.”

پروفسور ریچار دیویس میگوید:

واژگان ریشه‌ای پارسی دری از پارسی میانه میباشند و همواره از آن ساخته میشوند. ولی واژگان عربی در مفاهیم پیچیده بیشتر کاربرد دارند. כמו שפות אירופאיות רבות הן פרסיים דקדוק דקדוק. שפת השאלת גרייהאונד במקום של מילות ערביות ראו השפעה קטנה יחסית על המורפולוגיה של שפה היא לא אנגלית..

שפה הפרסית פרופ 'ריצ'רד דייויס חזק כמו טווח התקנת המסך המפוצל למושגים רבים ושונים Danrd.

در رابطه با واژگان تازی در پارسی پروفسور ژان پرری ایران‌شناسی نامی در دانشگاه شیکاگو یک مقاله‌ی پژوهشگرانه در چندسال پیش نوشته است. بخشی از این مقاله را با هم میخوانیم:

John R. Perry, “Lexical Areas and Semantic Fields of Arabicin Éva Ágnes Csató, Eva Agnes Csato, Bo Isaksson, Carina Jahani,”Linguistic convergence and areal diffusion: case studies from Iranian, Semitic and Turkic”,Routledge, 2005. excerpt:”

The most striking, and culturally pervasive, example of lexical convergence in our area is undoubetly the massive incorporation of Arabic vocabulary into Persian, Turkish and etc., that followed swiftly upon adoption of Islam and of the Arabic writing system after the 9th century AD. A dictionary-based sample yields an inventory of approximately 8,000 Arabic loanwords in current standard Persian or about forty percent of an everyday literarly vocabulary of 20,000 words, not counting compounds and derivaties. Corpus-based inventories and frequency counts vary with historical period, style, and topics from less than 9 percent and 2.4 frequency (Shahnameh) to more than 50 percent with almost 25 percent frequency in both Classical and Modern Persian literature.

Middle Persian was not deficient in technicall and intellectual vocabulary; it enjoyed a sophisticated system of lexical derivation, and had preceded Arabic in compiling a native religious vocabulary and adapting Greek philosophical and medical terms — indeed, it furnished vocabulary from all these classes to pre- and early Islamic Arabic (see, למשל:, Yarshater 1998: 47-54). It had in theory little need of an injection from a totally alien lexical base, even in terms of Islamic religious and other technical terms. Necessity, עם זאת, does not usually dictate the selection of lexical borrowings so much as does the urge to stylistic variation and prestige: the confessional triumph of Islam over Zoroastrianism reversed the tide of ideological and intellectual influence between speakers of Arabic and Persian, even though the relative cultural levels in other respects were not immediately affected.

Most of the Arabic loans in Persian are either synonyms of attested native terms (as Arabic Mariz; Persian Bimar ‘sick’) or could be (and often have been) glossed in Persian native morphs (as Arabic ta’lim va tarbiyat ‘educationwas later replaced by Amuzesh o Parvaresh). Arabic vocabulary in Persian is thus suppletive, rather than basic. As might be expected of a comparatively high culture, the bulk of terms taken from Arabic reflect the spiritual and intellectual concern of literate converts, rather than merely material culture and colonial innovations. In an experiment comparing a random sample of Arabic loans in four languages, the vocabulary of material culture in Spanish (whose speakers represented, by and lage non-Muslim subjects) was 52 percent of the Arabic loan inventory, while in Persian the total was only 14 percent; the Arabic vocabulary of general intellectual life was a low 8 percent in Spanish, 24 percent in Persian (Perry 1991a).

به چند گفتاورد مهم ژان پرری باید در اینجا بیشتر نگریست:

یک)

שפת פרופ 'ז'אן Prry ראשית התיכון פרסית אומרת שאוצר המילים המדעיות Andyshhgy לא הייתה מחסור בערבית היא Vamvazhgan גדול. برای نمونه نویسنده‌ی مقاله‌ی فعلی میگوید حتی در قرآن هم کم نیست: سجیل، فیل، برزخ، ابابیل،فردوس

פרופ 'ז'אן Prry גם אומר שהשפה הפרסית התיכונה, גם לתפיסת פילוסופית טהורה ומילות רפואיות יווניות היית בשימוש. ولی به خاطر مسلمان شدن ایرانیان، بجای پارسی‌میانه، واژگان تازی جایگاه مفاهیم دینی و بسیاری از مفاهیم اندیشه‌گی را گرفت.

دو)

پروفسور ژان پرری میگوید که واژگان تازی در فارسی واژگان اصلی نیستند بلکه بیشترن آنها برابر پارسی‌سره خود را دارند. برای نمونه بیمار برای مریض و آموزش و پرورش بجای تعلیم و تربیت.

بنابراین واژگان تازی در فارسی را واژگان پایه‌گزار و اساسی نمیدانند بلکه واژگان اضافی میدانند. و این واژگان اضافی بیشتر در فرهنگ ادبی و معنوی وارد شدند تا فرهنگ روزانه و فرهنگ ابداعی.

سه)

پروفسور ژان پرری درصد واژگان تازی در فارسی و اندازه‌ی کاربرد آنها را در حدود 40% میداند. او میگوید در شاهنامه این کاربرد 2.4% است ولی در متن‌های دیگری نیز به بالای پنجاه درصد میرسد.

با این حال نگارنده این مقاله دوست دارند چند نکته‌ی مهم بیفزاید:

هیچ زبان پرتوانی در جهان وجود ندارد که وام‌واژه از زبانهای دیگر نگرفته باشد. همچنین زبان انگلیسی فنی نیز 90% لاتین و یونانی است ولی هیچ انگلیسی‌زبانی این نکته را مایه‌ی عار نمیداند. یا با وجود اینکه 80% واژگان یک لغتنامه‌ی انگلیسی همان غیرانگلیسی(از لحاظ ریشه ولی اینها در زبان انگلیسی معنی میگرند و انگلیسیده شدند) هستند، ولی این‌ها مایه‌ی ننگ نیستند زیرا زبان انگلیسی برترین زبان جهان امروز هست.

زبان‌‌های ترکی مانند جغتایی و عثمانی امروز زبان مرده حساب میشوند. در واقع زبان ترکی استانبولی بیش از 80 سال ادبیات ندارد. אם האיראנים היו כמו גזעני אטאטורק, אפשר שפות הארי טהורות של פרסיים התיכון ופרסיים וAvestan וSogdian וParsy Parsybastan וכו 'היינו מתיחה. ولی چنین کاری به یقین یعنی آسیب رساندن به یک فرهنگی که بیش از هزار و دویست سال پایه‌اش زبان فارسی‌دری است. تاکنون دیده نشده است که یک انگلیسی بگوید که لغتی مانند کامپیتور(که ریشه‌اش لاتینی است) مایه‌ی ننگ است و بهتر است یک لغت انگلیسی سره برای آن بکار برده شود. در واقع واژگان تازی در فارسی نه تنها فارسی میباشند (שפת הודו אירופאית הודו אירופאית עם דקדוק, כי הם מבלים את רוב המשמעות שלהם השתנתה ואיבדה את משמעותו הערבית גם עם הקידומת / סיומת פרסית לעשות הרבה חוש) بلکه هیچ نیازی نیست که این واژگان دور ریخته شوند. جعل کردن یک زبان نوین مانند ترکی استانبولی (به مقاله‌ی ژفری لوئیس در پیوست این مقاله بنگرید) کاریست بسیار سهل و آسان. קל כמו אספרנטו הייתה מתיחה. אפילו Irandoust רבים ללא זיוף שפה חדשה ופחות או יותר כבר נכתב Farsysrh שלא עובד, אלא ליצור טווח Ghyrfarsysrh אלף ומאתיים שנים של ספרות וכתיבה לפחות אלף ומאתיים שנים של Amryst הרציף לוקח.

עם זאת, האוטונומיה מעורבת בפרסית, ולהצביע על כל זה היא מספיק ומי שעושה את טענות Amydznjan רק Qvmgra. אולי במקום כל הדיבורים האלה, שנאמר בו, קורא בשפה הערבית יהיה רק ​​פאן Turkist המאמר הנוכחי, אנחנו מבינים! אז Vamvazhhhay גרייהאונד הפרסי נפתרים במובן אחר הם חלק משפת פרסית. ولی همانگونه که 80% لاتین بود زبان انگلیسی آن را یک زبان رومانس نمی‌کند زبان فارسی هم یک زبان هندواروپایی و ایرانی است و کم و بیش 65% واژگان آن نیز فارسی‌سرده هستند و آن 35% هم بیشتر فارسیده شده‌اند. اگر هم نیازی به نژادپرستی و خلوص نژادی و قبیله‌پرستی باشد (همان‌ کاری که ترکیه بر سرزبان غنی و بدبخت عثمانی کرد), אחת משפות Avesta וסנסקריט, פהלווי וSogdian וFarsysrh וParsy וGvyshhha והאיראני, טיול בשפה לשדה. ولی ما امیدواریم که ایرانیان زبان فارسی‌دری را ارج نهند و مانند ترکان عثمانی ریشه‌ی نهال تمدن خود را از زمین تاریخ بیرون نکشند.

یک پاسخ به מסחר פרסי וטאזי וביקורת פאן-טורקית