Parsi para introducir una nueva palabra en persa en Teherán (Con una cuchara, plato ..)

Original Dirección

یکی از پان​ترکیستها با تمسخر و پوزخند ادعا میکند که زبان فارسی واژه‌ای برای “plato” “cuchara” Y no suministros diarios. Pantrkyst también sostiene, además, que para la palabra persa para la civilización no es. Dice otro Pantrkyst:

"libros con Turquía e Irán (segunda edición) Azerbaiyán Centro de Investigación de la Sociedad Académica (BTAM) sitio web: www.azbiltop.com/abtam
چند هزار لغت با ریشه ترکی در زبان فارسی موجود است که از لغات بیش از600 لغت جزء کلمات مصطلح و روزمره است . مانند آقا خانم
, El Movimiento Scout, platos, cazuelas, Dvlmh, pines, Sala I, los huevos, los gemelos, los pantanos, las estufas, herramientas, pato, sueños, alfileres, botones, esteras, Kohl, balas, cañones, armas, contrabando, la Aduana, tabla, comida …….( یک هزار واژه اصیل ترکی در فارسی ،محمد صادق نائبی www.tribun.com/1000/1070.htm)
بیان حقیقت مزایای زبان ترکی نسبت به فارسی براساس دلایل بر برتری ملت ترک بر فارس نمی شود و چنین منظوری نیز در نوشته مد نظر نیست ، بلکه هدف افشای حقایقی است که 80 سال مغرضانه جهت تحقیر ونابودی ملت ما کتمان و تحریف شده است

البته در رابطه با بشقاق و قاشق این پان‌ترکیستها به فارسی تهران بیشتر مینگرند(و هیچ آگاهی از گویشه‌های دیگر فارسی و زبانهای ایرانی بکلی ندارند) ولی اینطور نیست که زبان فارسی معادلهای کهنتر آن را نداشته باشد. بسیاری از واژگان فارسی را نیز (مانند بیزار و اوستا و چنگار و چادر و قشنگ و آرزو و تخم و من (شباهت این با زبان ترکی من ربطی ندارد و خود این واژه برمیرگدد به پارسی باستان رجوع کنید به لغتنامه دهخدا)..) به طور اشتباه ترکی پنداشتند.

بلکه فارسی تهران برخی از لغات ترکی را دارد که در سایر گویشهای فارسی و زبان‌های ایرانی دیگر نیست. اما زمانیکه ما میگوییم “Pérsico”(به طور گسترده‌ترین معنی این لغت) منظور تنها فارسی تهران نیست. فارسی به طور معنی واقعی وگسترده‌ی خود، فراگیرنده‌ی لهجه‌ها فارسی(از سمرقند و دوشنبه تا درفول و جاهای دیگر خوزخستان) و حتی گویش‌های ایرانی دیگر نیز هست.

برای نمونه:

بشقاب=تابک٬ لب‌تخت٬ عثمانی هم واژه تابک فارسی را بکار میبرند

در فرهنگ حسابی:

plato: دوری-تابکتابک (در ترکیه جالب است بدانید که واژه‌ی تابک که از تابه‌ی پارسی است را بکار می‌برند)

بشقاب ماهواره: بازتاب‌گر

بشقاب پهن: تبرک، گرباک

بشقاب کشیده: دیس بشقاب بزرگ: زکنج

بشقاب سفالی: سُکره

بشقاب سفالی بزرگ: زُکَند

بشقاب چوبی: چپین

بشقاب ژرف: گردنا (gerdana)

بشقاب گندم‌کوبی: گندم‌با، فروشک

قاشق را در کرمانشاه چمچه میگویند و در اغلب زبان کردی کفجه.

در پارسی میانه نیز کپچک میگویند که در فارسی امروزی کفچه شده‌است.
در لغتنامه دهخدا نیز کپچپک پهلوی آمده است که فارسی کنونی آن کفچه است که همان کردی کفجه است.

http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-d29106a91f3a43c196e1545d50b7d285-fa.html

کفچه . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (Un) چمچه . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). کفگیر. کمچه . چمچه . (Comunidad Ara). چمچه ٔ کلان . (غیاث ). ملعقه . (دهار). کفچ . کپچ . کپچه . کبچه . پهلوی کپچک ۞ ، طبری کچه ۞ (cuchara ). گیلکی نیز کچه ۞ (قاشق بزرگ ).(از حاشیه ٔ برهان چ معین ).

El pan-Turkist de Teherán en dialectos persas son sólo Trfndkary idioma / dialecto del persa e iraní no se preocupan. چیزی در حدود طبرستان/گیلان و کرمانشاه/کردستان و تالش از یک طرف و تقریبا اغلب لهجه‌های مرکز کشور چیزی به عنوانکچهیا کفچه/کفجه و کمچه و غیره را بکار میبرند. در قزوین چمچه، کمچه، کپچه، در استان فارس و گیلکی: کچه، بستو. قاشق را چیبک هم گویند. علاوه بر استان فارس و گیلان، در لنکران و خراسان هم قاشق را کچه میگویند. یعنی چیزی از تالش تا استان فارس کم و بیش یک لغت برای آن وجود دارد، که آن هم در واقع باید دگرش کفچه/کپچه باشد ( کفجه در کردی) که در بسیاری جاهای دیگر هم استفاده میشده یا میشود. خلاصه اصل همه این پهلوی کپچک(کف+چه) است که در کردی کفجه و در فارسی نوشتاری دری کفچه‌است. پستو هم در استان فارس کاربرد دارد که شاید هم‌ریشه با لغتپسته” Y esta semejanza puede ser Kfchh Manndngy Colina Pistachos.
Muchas palabras de origen turco no fue mencionado en griego / ruso / árabe y persa, y la otra mitad en el antiguo idioma persa Pahlavi y pueden reemplazar fácilmente los encuentra. به این نکته بنگرید که واژگان ناب ایرانی برای واژگان ترکی (که تعدادشان بسیار اندک است) در فارسی موجود است و تنها در گویش تهران است که چند واژه ترکی به خاطر قاجارها در ان راه یافته است. اما اگر پان ترکها برابرهایی برای واژگان فارسی که ما میاوریم داشته باشند آن برابرها اغلب نوساخته هستند و در فرهنگ و زبان ترک وجود نداشتند.

زیرا ترکی چندان اثری بر فارسی نگذاشته است (هیچی از لحاظ دستور زبانی). و فارسی خیلی بیشتر در ترکی اثر گذاشته است. تازه اگر میبینم که واژگان تازی در فارسی زیاد هستند برای اینست که اعراب دویست سال بر ایران فرمانروائی کردند. اما در برابر این، حاکمان ترک/ترکزبان هزارسال بر ایران حکومت کردند اما سیل واژگان چندین برابر از سوی فارسی به ترکی وارد گشت و این همان حرفیست که از زبان‌شناسان و تاریخ‌دانان (مانند پلانهول) نیز نقل قول کردیم.

(نکته دیگر که بسیاری از این واژگان ریشه ترکی اغوزی ندارند بلکه از مغولی به اغوزی وارد گشتند. به هر رو برای انها هم معادل به آسانی پیدا می شود)

حال ما برابرهای پارسی این واژگان را میاوریم.

1)
اقا=سرور، کدبان، میر، بان،
خانم=بانو، کدبانو، خاتون
واژه خانم در ترکی از خاتون سغدی برگرفته شده است و ترکی نیست. خانم هم شاید ریشه مغولی داشته باشد. به هر رو جایگزینهای کهن ان را اوردیم.

آقا هم ترکی نیست بلکه مغولی است.

2)
آرزو فارسی است.

برای آرزو بنگرید به کتاب ریشه شناسی ریشه‌شناسی: محمد حسن‌دوست

برای همین هم در شاهنامه آمده است و هیچ سندی از ترکی کهنتر از شاهنامه نیست که چنین واژه ای را داشته باشد.

برشاه مکران فرستاد و گفت
که با شهریاران خرد باد جفت
نگه کن که ما از کجا رفته ایم
نه مستیم و بر آرزو خفته ایم.

پس زبان ترکی واژه آرزو را ندارد.

3)
اردک=بط ، مرغابی.
4)
بشقاب=تابک٬ لب‌تخت٬ عثمانی هم واژه تابک فارسی را بکار میبرند

این واژگان همه در زبان‌های ایرانی دیگر رایج است.
plato: دوری-تابکتابک (در ترکیه جالب است بدانید که واژه‌ی تابک که از تابه‌ی پارسی است را بکار می‌برند)
بشقاب ماهواره: بازتاب‌گر
بشقاب پهن: تبرک، گرباک
بشقاب کشیده: دیس
بشقاب بزرگ: زکنج
بشقاب سفالی: سُکره
بشقاب سفالی بزرگ: زُکَند
بشقاب چوبی: چپین
بشقاب ژرف: گردنا (gerdana)
بشقاب گندم‌کوبی: گندم‌با، فروشک

5)
قابلمه=کماجدان، آونگ، تاس

(این واژه قابلمه از عثمانیها که با اروپایی ها برخورد کردند به ایران رسید)

6)
گمرک

این واژه یونانی است.

گمرگ= این کلمه یونانی است و در فارسی همان باج است. دهخدا می‌گوید: از ریشه‌ی یونانی کوم‌مرکس یا کومرکی. دولت عثمانی این واژه را از یونانی گرفته است و کومروک کرده است

7)
اتاق= این واژه از وثاق عربی می آید و از انجا به ترکی عثمانی رافته است. در فارسی برای این واژه معادل زیاد است مانند ژور، سرای، خان (در پهلوی به اتاق خان میگفتند) و به خانه میگفتند مان. برای همین اصطلاح خان و مان.

8
دوقلو=دوزاد

9)
تخم

این واژه فارسی است و پهلوی آن هم تُهم است.

پس به این نتیجه میرسیم که ترکها تخم هم ندارند.

10)
باتلاق

مرداب، لجنزار ، گِل آب.

11)
من
پارسی باستان «منا»، کردی «من»، اوستا «منه»،

German: Mein name ist Ali.
French: Mon nom est Ali.

به نظر میرسد این واژه را ترکی از فارسی یا برگرفته یا اینکه هر دوزبان جدا از هم ضمیر شخص نخست را من خواندند. انگار ولی در ترکی باستان این واژه بن بوده است و به نظر میرسد من بخاطر نفوذ فارسی است زیرا در ترکی کهنتر و مغولی هنوز بن میگویند.

12)
اجاق

آتشدان، دیگدان

مولوی هم بارها دل را به آتشدان (اجاق) تشبیه کرده است:

چرخ را بر هم نسوزد دود آتشدان من
(Rumi)

13)
اتو

ریشه این واژه معلوم نیست و دهخدا هم چیزی ننوشته است.

بنیاد آن را ütü ترکی که خود برگرفته از üt- به چمتاول‌زدن، به‌سان رویه‌ای سوختن یا سوزاندنمی‌باشد؛ دانسته اند. لیک می‌تواند از ōt به چم آتش و پسونداو‌ی پارسی گرفته شده باشد. چرا که در اتوهای ِ پیشین، ذغال به کار می‌رفت.

14)

آذوقه

این کله از عدوقه و غذوقه عربی به ترکی و فارسی وارد گشته. پس ترکی نیست.

15)

Turco:اردو

Pérsico:
ارتش
لشکر
16)
سوغات
این کله ترکی نیست بلکه مغولی است.
اما پارسی این کمله: پیشکش، ره‌آورد
17)
اوستا

اوستا نام کتاب زردشت است. هیچ ربطی به ترکی ندارد و هیچ کتاب ریشه شناسی بیطرف هم ان را ترکی نمی داند. پهلوی ان هم هست اوستاک و پارسی ان است اوستا. اوستاک به معنی بنیاد است.

18)
الک
Comunidad:تنگبیز، موبیز..آردبیز
در گویش خراسان ماشو میگویند.

.20)
النگو
هیچ سندی نیست که این واژه ترکی باشد.
در فارسی بازوبند نیز کاربرد دارد. همچنین دست‌رنجن، دست‌آورنجن.

21)
دگمه:

گره، گوی، پهلوی: کولاجگ

21)

سرمه

این واژه پارسی است.

همچنان سرمه که دخت خوبروی
هم بسان گرد بردار از اوی

خوب است یک متن کهن ترکی نشان بدهید و انهم کهنتر از رودکی که چنین واژه ای را داشته باشد.


تشک

اگر ترکی باشد.. باز
Comunidad:
بستر ، فراش

پهلوی ویسترک

22)

قشنگ

قشنگ= این واژه فارسی است و همان ‌خشنگ است که خوش را نیز کش در برخی از لهجه‌ها گویند و نگ که در بسیاری واژه‌ی فارسی هست: پلنگ٬ خدنگ..

اما چون تلفظ واقعی آوای «ق» در واقع شبیه «ک» است و نه «غ» این واژ را مانند کوهستان به قهستان و کزوین به قزوین.. و غیره نوشتند. در واقع اینجا هم کوش(خوش)کَش، آن را قشنگ نوشته اند.

فشنگ هم ترکی نیست. «فش» و دهخدا هم ان را از فهشنگ گل فارسی میماند که فشنگ شبیه آن گل است.

23)
تپانچه

تفنگ کوچک را میگویند و این تنها ترکی شده واژه تفنگچه است.

اگر هم منظور سیلی زدن است که همان سیلی. یا «کشیده» یا چک. «چه» یک پسوند ترکی نیست بلکه یک پسوند فارسی است.

24)

قاچاق ترکی است یا مغولی؟

ربوده

25)

گمرک

این واژه یونانی است.

گمرگ= این کلمه یونانی است و در فارسی همان باج است. دهخدا می‌گوید: از ریشه‌ی یونانی کوم‌مرکس یا کومرکی. دولت عثمانی این واژه را از یونانی گرفته است و کومروک کرده است

26)

چکش

این واژه فارسی است و در پهلوی هم است:

1 cakuc [ckwc | N c8akus8] hammer.
2 potk [pwtk’ | N potk] sledge-hammer.

پتک هم یک واژه دیگر فارسی است برای چکش های بزرگ.

27)

چماق ( ترکی است یا مغولی؟)

Comunidad:
گرز،شفت،گرز شش پر
28)
چوپان
این واژه از شبان پهلوی/فارسی به ترکی رفته است و چوپان گشته است. یعنی در اصل این واژه همان شبان پهلوی است. واژه چوپان هم به احتمال قوی ترکی نیست بلکه مغولی است زیرا سلسله مغولی چوپانیان در آذربایجان حکومت کردند.
رامیار

رمه بان. در پهلوی به کُرد هم شبان میگفتند همانطور که در طبری امروز هم به کُرد شبان میگویند.

29)
چنگال

عجب که اینها حتی واژه شناسی عامی را بلد نیست. از خودش نمیپرسند که آیا این واژه مربوط به چنگ فارسی است یا نه!

چنگ+آل که پسوند آل به چم چنانچه است.

فردوسی میگوید:

چو دیوان بدیدند کوپال اوی
بدرید دلشان ز چنگال اوی

30)

چپاول

بله واژگان یغما، چپاول، و غیره ترکی هستند.

البته تاراج در فارسی میگویند:

بتاراج و کشتن نیازیم دست
که ما بی نیازیم و یزدان پرست

31)

چادر

این واژه ترکی نیست بلکه ریشه سانسکریت (هندوایرانی) دارد به چم پوشاندن. در روسی هم شاتر است و این نشانگر هندواروپایی بودن این واژه است.

Ferdowsi:

بگفت این و چادر بسر برکشید
تن آسانی و خواب را برگزید

اما در فارسی واژگان سایه بان نیز هست.

http://dictionary.reference.com/search?q=chador

[Urdu chdar, cover, cloth, from Persian, screen, tent, from Sanskrit chattram, screen, parasol. See chuddar.]

32)

باجه:

به احتمال قوی از بادهنج فارسی می آید. اما در فارسی همان دریچه و روزن و بادگیر .. es

33)
بشکه

این واژه روسی است.
Bocka
Barrique

34)
باقچه

پارچه یا کسیه ای که در آن پول ریزند. همچنین به معنی پوشاک آمده است. به هر رو اگر به معنی اولی باشد که همان کیسه پول است.

در ضمن پسوند «چه» هم فارسی است که به ترکی وارد گشته است. در پهلوی ایچه است.

35)
چروک دو واژه است.
یکی چروک که در ترکی به معنی «نان» است و فارسی آن همان نان است.

دیگری واژه است که به معنی چین و شکنج و آژنگ گویند.

در پاسخ به پان‌ترکیستی که نیز ادعا کرد فارسی برای “civilización” واژه ندارد باید گفت که واژگان تازی در فارسی جزو زبان فارسی هستند. ولی خود واژه تمدن یک واژه نو میباشد که در قرن نوزدهم در ترکیه عثمانی ساخته شد. فارسی‌سره آن همانشهریگری” Es. واژهادبنیز در فارسی همان ادب هست زیرا پژوهشگرانی ادب را از آداب پهلوی میدانند. در هر رو، واژه فرهنگ نیز در فارسی وجود دارد که در ترکی آن را کولتور (برگرفته از غرب) دانند. واژه دیگرشعوراست که فارسی‌سره آن میشود همانخرد”.

چنانکه می بینید واژگان کهن پارسی/پهلوی(یا در زبانهای دیگر فارسی و ایرانی) برای اندک واژگان بیگانه ترکی که در لهجه تهرانی وارد گشتند همه موجود است. اما واژگان فارسی که در ترکی کاربرد دارند در حد دستور زبان نفوذ دارند:
همین٬ هر٬ هرکس٬ هیچ٬ روزی٬ اگر٬ چونکه٬ گاه گاه٬ هم٬ همچنین٬ هرچند٬ هرگاه٬ نه نه٬ نینکه٬ یااینکه٬ زیرا٬مگر٬ وگر، تا، تااینکه..

پس ترکی هیچ اثری در دستور زبان پارسی نگذاشته در حالیکه پارسی اثر شگرفتی در دستور زبان ترکی گذاشته است.

واژگان زیادی از زبان پارسی به ترکی راه یافته است. شاید بهتر است بگوییم که در ادبیات ترکی جغتایی یا عثمانیان (مانند فضولی و امیر علی شیر نوائی) واژگان اصیل فارسی کم و بیش به اندازه واژگان ترکی آنهاست.
چند واژه روز مره:
نماز٬ روزه٬ چهارشنبه سوری٬ نوروز٬ پیاز٬ بادام٬ شلوار٬ جوراب٬ خانه٬ دیوار٬ چنگال٬ ایوان ٬ باغچه٬ دهلیز٬ چراغ٬ آینه٬ آزاد٬ کناره٬ سوزن٬ بخاری٬فرهنگ٬دوست٬ دشمن٬ آواز٬ آغاز، کفگیر، نارنجی، جشن (بایرام هم سغدی است و ترکی نیست)، و در نهایت: Azerbaijan.

از آنجا که سایر حرفهای پان ترکیستها نیز بر پایه هیچ سند موثقی نیست و به این نوع دروغها در بارها پاسخ داده است، خوانندگان را دعوت به مقاله های دیگر این تارنما میکنیم.

http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/main.htm

Persian loanwords in Anatolian Turkish Andreas Tietze- Oriente, 20 (1967) pp- 125-168

Persische Ableitungsuffixe im Azerosmanischen Andreas TietzeWiener Zeitschrift fur die Kunde des Morgenlandes (59/60) pp- 154-200, 1963/1964

11 Responder a Parsi para introducir una nueva palabra en persa en Teherán (Con una cuchara, plato ..)

  • اوغوز says:

    دوست عزیز مطمئن باش اون طرف پانترک نبوده تو پانفارس هستی اکثر این کلماتی که گفتی ریشه تورکی داره به عنوام مثال خدمت عرض میکنم بشقاب یعنی (بش در زبان فارسی یعنی خالی قاب هم یعنی ظرف در کل یعنی ظرف خالی قاشق هم از ریشه قاشیماق میاد یهنی کندن در فارسی )پس بیخودی بی سوادی خودتو به رخ ما نکش حدود 2 درصدر کلمات فارسی ریشه تورکی دارن

    • هدایت says:

      من نفهمیدم که این بشقاب و قاشق فارسی شد یا ترکی؟شما دوست عزیز، فرمودید که این دو کلمه فارسی هستند و اگر توضیحات شما را بپذیریم صحبت های این دوست صاحب تارنما درست می نماید و اگر شمااشتباه کرده باشید که سمت اشتباهی راانتخاب کرده اید! … در ضمن، نتیجه گیری شما هم غلط در می ایداگر این کلمات فارسی باشند شما باید نتیجه بگیرید که در مورد ریشه ی ترکی کلمات بیشتر تحقیق کنیم و دقیق ترنه این که با اعلام فارسی بودن این دو واژه نتیجه بگیریم که دو درصد واژگان فارسی از ترکی هستند!
      من هنوز از این مقدمه و نتیجه گیری شما مانده ام!

  • آریایی says:

    چیزایی که میگی درسته .پانترکها ادمایهاحمقی هستند خدا ب راه راست هدایتشونکنه

  • ايري لر (ايريان) says:

    سلام دوست عزيز،
    چرا با اين مسائل احساسي برخورد مي كنيد. من نه حرف شما رو رد مي كنم نه قبول و اين مطالبي هم كه بالا نوشتي براي تاييدشون هيچ گونه مدرك و سند معتبري وجود ندارد و كا ملا معلومه كه غرض ورزانه است.
    اين رو هم عرض كنم كه لغت نامه دهخدا (كه بايد اشاره كنم كه ايشون ترك زبان بودند) بعنوان سند معتبر قابل پذيرش نيست. چرا كه اين لغت نامه صرفا حاصل تحقيقات يك نفر و به سادگي اين ادعاها قابل رد كردن است. سند بايد تاريخي باشه.

  • ايري لر (ايريان) says:

    شما كه اينقدر از تركها ويا آذري زبانها بد ميگي چرا اسم سايتت رو آذر نوشتي؟مشخص است كه شما ميخواهيد ميان آذري زبانها يا تركها تفرقه بندازيد.كه اين هم به تروريست بودن نژاد فارس بر ميگردد

  • ايري لر (ايريان) says:

    در اينجا ميخوام به چند تا كلمه فارسي كه ريشه تركي دارن اشاره ميكنم.
    اردك به تركي ارت+كآبجي به تركي آقا+باجي استخر به تركي ايستي +ارخ باتلاق به تركي بات + ليق و خيلي كلمات ديگر .. و چند كلمه هست كه انگليس هست ولي رشه تركي دارد. مانند ايرپلين به تركي ايري +پالان.و

  • ايري لر (ايريان) says:

    آقاي محترم.صاحب اين سايت هيچ وقت به خودت اجازه نده كه به يك نژاد يا قوميتي بي احترامي يا توهين كني چون خداوند در قرآن فرموده مسخره كننده ها در آخرت مسخره ميشوند.قوم ترك آنقدر كوچيك نيست كه تو يه بي سواد بخواي تجزيه وتحليلش كني . برو دنبال بچه بازيات.باي

  • فرهاد says:

    دوست گرامی واژگانی که شما نوشتید من پیشتر میدانستم و واژگانی هم بودند که شما از آنها یاد نکردید.نکته اینجاست که دوستان آذری یا بهتر بگویم ارانی باید مشخص کنند به کوروش وفادارند یا اتاتورک.
    و دیگر اینکه مگر نمیبینید زبان ترکی از بیرون از مرزها وارد ایران شده و زبان نژاده مردم اذرابادگان در این روزگار تاتی است که هنوز زنده است.

  • ايراني says:

    از نظر نويسندگان اين سايت يزدان هم فارس بوده است ببينيد تاچه حد سفسطه!!!!
    تابك ريشتا عربي از كلمه طبخ

    چمچه ريشتا تركي از ريشه چوم به معناي ابتداي وسيله به نام چوماق چه پسوند ومخفف انتهاي چيزيكه ابطر مانده

    كفچه كه كلمه مخلوطي از كف فارسي و چه تركي

    دوري هم در فارسي به معناي هرچيز گرده نه هرگردي كه درآن بتوان غذا خورد

    • admin says:

      بله یزدان هم لغت پارسی است لابد به زعم شما آن هم ترکی باید باشد!

      از آن گه که یزدان جهان آفرید//چو تو پهلوان در جهان کس ندید – Ferdowsi
      loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-9165064f056540dc95f0d3575df965db-fa.html

      کفچه از پهلوی کپچک آمده
      loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-d29106a91f3a43c196e1545d50b7d285-fa.html

      «چه» هم پسوند تصغیر است که از پهلوی آمده و کوچکترین ارتباطی به زبانهای گروه ترکیک ندارد
      loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-1077988673a846d28f770868a9079148-fa.html

      دوری هم به معنای ظرف بزرگ است
      loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-b72ee6c8c0394d2c9961c5077fcc2681-fa.html

      ظرفی مدور با لبه ٔ بسیار کوتاه از مس و غیره . بشقاب بزرگ لبه دار. (یادداشت مؤلف ). ظرف غذاخوری پهن بزرگتر از بشقاب و کوچکتر از قاب که پردل نیز گویند. (ناظم الاطباء). بشقاب بزرگ

      تابه هم پارسی است پهلوی آن تاپک است

      loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-1b820a6ded854b16bcbd086a32e3b788-fa.html

  • Mehdi says:

    اومدی برا ملت تحلیل کردی مثلا ولی حتی نمی دونی واژه مشهوری مثل بانو و کدبانو هم مغولی هست!!! حیف که پان فارسی جلو چشاتو گرفته!!
    در ضمن این جمله رو از تولستوی به خاطر داشته باش:
    یک نظر افراطی، نظر افراطی مقابل را در بر خواهد داشت.

    یعنی اگه این همه پان ترک، پان ترک می کنین یه دلیل برا پیدایش پانترکیسم وجود داره؛ اون هم زندگی در کنار پان فارس هائی مثل شماست. حالم از همتون به هم می خوره، هرچند تا به حال نه به فارسی توهین کردم و نه به زبان فارسی.
    عقیده من هم بر این هست که بر فرض زبان ترکی بر فارسی ؛ یا زبان فارسی بر ترکی برتری داشته باشه؛ اما دلیلی بر برتری انسان ها نیست. ای کاش به این گفته های شیرین خودتون ایمان داشتید پان فارس عزیز!